پاشنه آشیل اقتصاد دانش بنیان
پدرام باقرنژاد - روزنامه نگار
سیر مراحل توسعه در بازسازی اقتصاد جهانی از عصر اقتصاد کشاورزی به مرحله اقتصاد صنعتی و سپس اقتصاد پساصنعتی و حدود ۲۰ تا ۳۰ سال پیش به اقتصاد دانشبنیان (Kanowledge-based economy) رسیده است.
این تحول را که پس از انقلاب صنعتی، انقلاب دانش مینامند از کشورهای توسعهیافته آغاز شد و نسیم این طوفان اینک به کشورهای درحال توسعه رسیده است. درحقیقت اقتصاد دانشبنیان بهکارگیری مدیریتی و رهبری خردمندان و دانشمندان و ایجاد و رشد و توسعه کالاها و خدمات موردنیاز نوع بشر با محوریت دانش، برای افزایش بهرهوری است. بیتردید در آیندهای نزدیک اقتصاد شبکه دانش و اطلاعات، پیشرو و جایگزین اقتصاد دانشبنیان شده و به آن عمق و وسعت بیشتری میبخشد لیکن سالجاری در کشور ما به نام سال تولید، دانشبنیان و کارآفرینی نامگذاری شده که نشاندهنده اهمیت موضوع جایگزینی شیوههای سنتی و بعضا صنعتی با رویکرد دانشبنیان است. فعلا اقتصاد دانشبنیان به عنوان واپسین مرحله توسعه در بازسازی اقتصاد جهانی شناخته میشود و نیروهای کار دانشآموخته و متخصص و دارای اندیشههای نوین و بینش و سواد تحلیلی رایانهای و اطلاعاتی، در پردازش هدفمند دادهها و توسعه الگوریتمها و مدلسازیهای متنوع و یا شبیهسازی شده و اصلاح و نوآوری در مدلها و فرآیندها و بهرهگیری از سامانههای هوشمند به خوبی آموزش میبینند و به عنوان سرمایههای انسانی سازمانها و نهادهای اقتصادی دانشبنیان فعالیت میکنند.
شناسایی، جذب و بهکارگیری نیروهای متخصص در حوزههای مختلف و در کارهای تیمی که هدفی همگرا را دنبال میکنند و توجه و بهرهگیری از نقاط تقارن بین رشتهای دانش و ایجاد شبکههای دانش و اتصال تشکلها و محصولات دانشبنیان، برای همافزایی حوزههای وسیعتری از نتایج، توسعه کارآفرینی و بهرهوری، اهمیت بیشتری مییابند و سازماندهی، برنامهریزی، نظارت و کنترل این جریان نظری و عملی، نیاز مُبرم حضور رهبری و مدیریتی جامعالاطراف و با وسعت دیدی بیشتر را که قادر باشد نهادهای ماهر و پویای دانش را به یکدیگر پیوند دهد اجتنابناپذیر میکند.
برای اجرای این مهم، یکی اولین گامها ایجاد بانکهای اطلاعات دانشآموختگان و دستهبندی و طبقهبندی دقیق هر یک از رشتههای تخصصی و همچنین جهتدهی و دسترسی آسان و سریع به سرمایههای انسانی و دانشآموختگان مستعد است تا به شیوهای منسجم و صحیح توسط متقاضیان همکاری، شناسایی و گزینش و سازماندهی شوند.
وقتی سالی را با نامی جدید و پراهمیت معرفی میکنیم و هدفی ارزشمند و متعالی را مطرح میکنیم لازم است پیرامون آن هدف، فرهنگسازی کافی و بهروز، ارایه نماییم. بهرهمندی از افکار و ایدهها اندیشهها و دستاوردهای قشر دانشآموخته که موجودیت اصلی تشکلهای حقوقی دانشبنیان را تشکیل میدهند یکی از مهمترین ارکان ثبت این قبیل شرکتها و پایهریزی اقتصاد دانشبنیان است. اما در بررسی و رصد بسیاری از شرکتهای دانشبنیان، حلقههای مفقوده عدیدیای وجود دارد که باید بسته به نوع مجموعهها، شناسایی و حلقههای متناسب با موارد فقدان، جایگزین شود.
وجود موانع و دستاندازهای غیرضروری و مزاحم در تاسیس شرکتهای دانشبنیان، صدور مجوز، خلاهای قانونی متعدد برای تولید بر مبنای الگوهای پایهای دانش، مشکلات اخذ مجوزهای قانونیِ مکمل و سطحبندی، ارزیابی و اعطای تسهیلات مالی و حمایتی، تجاریسازی محصول، حوزههای مرتبط با بیمه سرمایهگذاری و بیمه محصول، بخش دیگری از گرفتاریهای کسانی است که به حوزه دانشبنیان وارد شدهاند. آیا نهادها و دستگاههای اجرایی مرتبط با این حوزه، معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، صندوق نوآوری و شکوفایی، برای دستیابی کشور به ظرفیتهای مترتب و مستتر در اقتصاد دانشبنیان به بازنگری عمیقتر و دقیقتر مشکلات این عرصه و فعالان این حوزه میاندیشند؟
از سوی دیگر، مهمترین و قابل تشخیصترین ایراد، و به تعبیری «پاشنه آشیل» در اکثر شرکتهای نوپای دانشبنیان آن است که مجموعههای فوق، صرفا با بهرهمندی از ایدههایی که در نظر گرفتهاند و گردهم آمدن تیمی دانشآموخته و نخبگان موسس، نسبت به راهاندازی شیوه نوینی از تولید یا خدمت اقدام کردهاند و چهبسا به به مقولههای مهمی مثل بازارسنجی و سنجش نیاز بازار به محصولمدنظر، شیوه تجاریسازی و عرضه و تبدیل آن به نتایج اقتصادی، توجه کافی نکرده باشند. همچنین سازوکار و ساختار سازمانی برای تبدیل یک اندیشه دانشمحور یا یک محصول دانشمحور، به تولیدی منسجم و هدفمند، که جملگی در تخصص مدیران اجرایی است، در فرآیند مربوطه موردتوجه قرار نگرفته است. لذا تعداد بسیاری از شرکتهای دانشبنیان علیرغم دارا بودن ایده عملی ارزشمند، قادر به ارزشسازی و تبدیل ارزشهای دانشمحور خود به اقتصاد دانشبنیان نخواهند بود. وجود مدیرانی که فرآیند امکانسنجی طرحهای نوین و کارآفرینی و بهرهوری و تجاریسازی و اقتصاد را به خوبی بدانند مکمل تولیدات دانشبنیان و تنها راه رسیدن به مقصود شرکتهای نوپا است اما این امر غالبا در فرایند تولید این شرکتها، مغفول مانده است.
در این راستا از جمله الزامات قطعیِ موفقیتِ یک شرکت دانشبنیان به کارگیری همزمان راهحلهای مدیریتی و ساختاریِ سازمانی در کنار راهحلهای علمی و نوآورانهِ دانشمحور و همگرایی و یکپارچگی آنها در جهت حصول نتیجه اقتصادیِ دانشبنیان است. بیتردید در سالهای گذشته بسیاری از شرکتهای دانشبنیان با ایدههای ارزشمند و ناب فرآیند ثبت و تجاریسازی شخصیت حقوقی سازمانی خود را انجام دادهاند اما به واسطه عدم توجه به سلسله مراحل و ملزومات مدیریتی سازمانی، پروژههایِ ارزشمندِ خود را به دستاوردهای زیانده تبدیل کرده، شرکتهای خود را بدهکار ساخته یا در شرف ورشکستگی قرار دادهاند. عدم توجه متولیان امر به توجیه دانشآموختگان در ایجاد ساختارهای مدیرتی و سیستمی قبل از وارد شدن رسمی به شرکتهای حقوقی دانشبنیان و جذب تسهیلات بانکی و سایر امکانات حمایتی بدون الزامات وجودی ساختار سازمانی، باعث ناکامی و شکست بسیاری از کسبوکارها در این حوزه شده است. شاید در سالی که تولید، دانشبنیان و کارآفرینی، نام نهاده شده، لازم باشد به دلایل ناکامی یا عدم رشد کافی شرکتهایی از این دست توجه شود و اصلاح و ترمیم ساختاری در دستورکار مجموعههای متولی قرار گیرد و متولیان امر بازنگری عمیقی درباره دلایل ناکامی این تعداد از شرکتها (علیرغم ایدههای نوین و ارزشمند آنها) داشته باشند.
همچنین به نظر میرسد انسجام در فرآیندهای سیستمی، ایدهپردازیهای هدفمند، تحقیق، ساختارمندسازی فرآیند اجرایی، تولید، عرضه، بازارسنجی، ارزیابی ادواری، بازاصلاح ساختاری و بازتولید و بازتوزیع، نظارت و کنترل رشد و توسعه دستاوردهای هدفمندتر و ارزشمندتری برای اقتصاد کشور خواهد به دنبال خواهد داشت.
ارسال نظر