چرا آموزش و پرورش نیاز به تغییر دارد؟
بازگشت به یک سیستم آموزشی که به جوانان این فرصت را می دهد تا گزینه های خود را کشف کنند و به افراد سازگار، دارای تفکر انتقادی و عاقل تبدیل شوند، برای دنیای متنوع کار امروزی مناسب تر است.
الگوی آموزشی کنونی جهت ورود افراد به دنیای فعالیت و شغل؛ بر نتایج تحصیلی و دانش فنی تمرکز دارد. اما در عصر دیجیتال که اطلاعات در همه جا وجود دارد و هوش مصنوعی وظیفه پردازش آن اطلاعات را بر عهده دارد، ما باید بیشتر به مهارت های انسانی خود تکیه کنیم.
در حالی که آموزش و پرورش بیش از حد بر جذب سریع دانشآموزان به سمت مشاغل سخت متمرکز شده است، خرد، زمینهسازی، ارزیابی و همدلی که همیشه به عنوان مهارتهای جانبی تلقی میشوند، اکنون باید در اولویت قرار گیرند.
تمرکز مجدد آموزش حول مهارتهای انسانی ما تضمین میکند که جامعه و نیروی کار آینده میتوانند در کنار هوش مصنوعی برای دستیابی به دستاوردهای واقعاً عالی کار کنند و این تواناییهای ضروری با تغییر و پیشرفت جامعه ما از بین نخواهند رفت.
خرد و ارزیابی
خط مستقیم آموزش و ورود به عرصه شغل به طور سنتی به رفع نیازهای کاری یک کشور صرفاً با آموزش مجموعه خاصی از مهارت های سخت برای یک حرفه خاص به افراد، کمک می کند. با این حال در عصر دیجیتال مدرن، شرکتها دارای نیروی کار واقعاً جهانی شده برای انتخاب و تعداد بیشماری از نقشهای متقابل برای پر کردن آن هستند.
این امر منجر به وضعیتی شده است که در آن موقعیتهای سطح ابتدایی به مدرکی برای برجسته شدن در یک مجموعه استعدادهای رو به رشد نیاز دارند، به ضرر سازگاری و مهارتهای «نرم» که اهمیت فزایندهای پیدا میکنند.
موسسات آموزش عالی تلاش میکنند تا ارتباط بین آنچه دانشجویان در دانشگاه یاد میگیرند و در شغل خود به آنها نیاز دارند را نشان دهند. این روند باید برای مدتی به حالت تعلیق درآید تا دانشجویان بتوانند به این وسعت فکر کنند.
با توجه به این که اکثر کارهای مهارت محور و سخت در حال حاضر توسط فناوری های اتوماسیون انجام می شود، دانشجویان نباید روی یک مسیر شغلی که عدالت، خرد، خلاقیت یا تنوع فکری آنها را رعایت نمی کند، تمرکز شدید داشته باشند.
هوش مصنوعی با دانش بشری هم از نظر خرد و هم از نظر زمینهسازی متفاوت است. در تعریف، حکمت این است که بدانیم کدام مجموعه دانش را باید در یک موقعیت خاص به کار ببریم و زمینهسازی توانایی ما برای رمزگشایی چگونگی تغییر یک موقعیت با آن دانش است.
انسانها بسیار توانمندتر از آن چیزی هستند که سیستم آموزشی کنونی به آن اعتبار میدهد - اگر از نظر هرم DIKW فکر کنید، انسانها بسیار بالاتر از پردازش اطلاعات اولیه هستند - و تغییر تمرکز آموزش و پرورش از مهارتهای سخت به ما این امکان را میدهد که بر روی آن تمرکز کنیم.
اگر سیستم آموزشی ما به ما یاد ندهد که چگونه اطلاعات را به درستی ارزیابی کنیم، پس مردم در ایده های خود گیر می کنند و نمی بینند که دیدگاه های دیگری وجود دارد که نیاز به بررسی دارد.
با وجود چنین حجم عظیمی از اطلاعات و نظرات که اکنون در هر زمان در دسترس است، انسان ها در حال حاضر در دام جذب و تکرار ایده ها بدون تفکر انتقادی افتاده اند. و در واقع مردم اکثرا حجم اطلاعات را با اعتبار اشتباه گرفته اند. اگر ما برای تجزیه و تحلیل همه این اطلاعات تنها به هوش مصنوعی تکیه کنیم، توانایی انسان برای تأثیرگذاری بر آن و تفسیر اطلاعات از بین می رود.
طراحی مجدد تفکر
با این حال، تغییر ایدهها پس از ایجاد آن آسان نیست و ما باید بر روی یکی دیگر از مهارتهای انسانی کلیدی خود یعنی همدلی تمرکز کنیم و سیستم آموزشی را به روی روشهای جدید تفکر باز کنیم. معلمان و استادان نیز انسان هستند و ما نیز به ایدههای خود وابسته میشویم.
مسئله تلاش برای درک و گنجاندن دیدگاه های دیگران، حتی برای مربیان باتجربه، کاری دشوار و بسیار خود انعکاسی است و نظام آموزشی که به سمت ایده های مطلق و موضوعات مجزا گرایش دارد، این نوع سازش را تشویق نمی کند.
تفکر با همدلی شروع میشود و این کلید زمینههای آموزشی است زیرا برای اینکه بتوانید واقعاً گوش دهید، باید باور موجود خود را در مورد موضوعی که به شما ارائه میشود فراموش کنید.
شروع با همدلی به دانشآموزان و مربیان اجازه میدهد تا پایهای مشترک از درک را باز کنند، تا به طور مشترک یک موقعیت معین را تعریف کنند و روند تفکر، ایدهپردازی، نمونهسازی اولیه را با یکدیگر ادامه دهند. اگر میخواهیم مردم یکدیگر را درک کنند و خرد خود را بسازند، باید روی همدلی تمرکز کنیم.
تغییر آموزش به این روش تلاش بسیار زیادی را می طلبد و سیستم فعلی انعطاف کافی برای تغییر را ندارد. همدلی یعنی ملاقات با دانشجو و مواجهه با چالشهایی که با آن مواجه است یا ایجاد می کند و رفع آشفتگی ایجاد شده ناشی از برخورد با چالش ها. این آشفتگی است که باعث میشود فردی بسیار مایل باشد مشکلات را حل کند و ما باید چنین محیطهایی را ایجاد کنیم تا دانشجو بیشتر فرا گیرد.
بازگرداندن همدلی، ارزشیابی و خرد به آموزش به عنوان توانایی های اصلی برای یادگیری و ارتقاء، کار آسانی نیست، اما اگر بخواهیم از سیستم آموزشی که شکاف ها و مشکلات آن نمایان است دور شویم، کاری بزرگ انجام داده ایم.
در حالی که تمرکز کنونی آموزش این است که افراد را از یک موضوع به سمت کار در آن زمینه سوق دهد، تمرکز آموزش حول همدلی و تواناییهای انسانی ما مهمتر است. آموزش در واقع در مورد گوش دادن به افراد و کمک به آنها در مسیرشان است.
بازگشت به یک سیستم آموزشی که به جوانان این فرصت را می دهد تا گزینه های خود را کشف کنند و به افراد سازگار، دارای تفکر انتقادی و عاقل تبدیل شوند، برای دنیای متنوع کار امروزی مناسب تر است. در واقع، این ممکن است تنها راه برای دستیابی به آینده ای سالم و سازنده باشد.
ارسال نظر