در انتهای طولانیترین خیابان پایتخت چه میگذرد؟
تفـریـح مفـت بـازارگـردی
از خروجی مترو تجریش بیرون را نگاه میکنم. برف تمام سنگفرشهای پیادهرو را سفید کرده و شهروندانی که در همین روز برفی برای خرید به تجریش آمدهاند.
چشمانم به گاریهایی میافتد که از باقالی و لبوهای قرمز رنگ پر شده است. با صدای راننده تاکسیها به خود میآیم؛ «شریعتی» «صدر» «میدان دانشگاه» و رانندگانی که تا نزدیک صورتم میآیند و با صدایی بلندتر تاکید میکنند «دربست» «دربست». کمی آنطرفتر پیادهرو پر شده از دستفروشانی که برای خیس نشدن سر خود را با پلاستیکهای خرید پوشانده و از ترس برف پلاستیکهای بزرگی را نیز روی اجناس خود کشیدهاند و با صدایی بلند میگویند «بیا که حراجه حراج». البته به لطف برفهایی که روی پلاستیک نشسته، مشخص نیست فروشنده از حراج کدام کالا صحبت میکند. کمی روی سنگفرشهای برفی قدم میزنم. جوانی که به دیوار تکیه داده و برای مقاومت در برابر سرما این پا و آن پا میکند، میگوید: «خانم کتونی ۱۵۰ تومان؛ ۷ رنگ هم داره» و به دو کیسه بزرگ مشکی که زیر یک تاق قرار داده شده، اشاره میکند. اطرافم را که نگاه میکنم پر شده از افرادی که هیچ چیز مانع نان در آوردن آنها نمیشود و مردمی که از دیدن برف و قدم زدن در بازار لذت میبرند. تجریش یکی از مناطق تهران بهشمار میرود که بازار قدیمی آن از پربازدیدترین بخشهای شهر است.صمت در آستانه عید نوروز هر هفته به سراغ یکی از بازارهای تهران میرود تا حال و هوای آن را در این ایام جویا شود و برای شروع در این گزارش به سراغ بازار سنتی تجریش رفته است.
نگاهی به بازار تجریش
بازار تجریش یکی از معروفترین بازارهای شهر تهران است که قدمتی طولانی دارد. کاسبان قدیمی بازار، قدمت آن را ۱۵۰ سال اعلام کردهاند. این بازار که در منطقه شمیرانات و در نزدیکی امامزاده صالح (ع) واقع شده، یکی از معروفترین و قدیمیترین بازارهای تهران است که محلی برای خرید مایحتاج و برخی از کالاها مانند پوشاک، تنقلات و.. است.بازار تجریش با بافت تاریخی خود و البته رسیدگیهایی که به آن شده، نمونه کوچکی از بازار بزرگ تهران به حساب میآید که گردشگران داخلی و خارجی حتما از آن بازدید میکنند. از میوههای رنگارنگ تا لباسهای جذاب و دیدنی در این بازار وجود دارد. در حقیقت تجریش مدتهاست که به منطقه خوبی برای گذراندن اوقات فراغت تبدیل شده و بسیاری از افراد اگر قصد خرید هم نداشته باشند از گشتوگذار در این محله لذت خواهند برد. بازار تجریش بازار شلوغی است که باوجود بافت قدیمی آن همچنان پاتوق بسیاری از افراد است؛ بازاری که نمای قدیمی با آن آجرهای زیبایش قطعا شما را مجذوب خود خواهد کرد.
هیاهوی بیرون بازار تجریش
با کمی پیادهروی و لذت از بارش برف به بازار تجریش نزدیک میشوم. افراد زیادی روی نیمکت کنار خیابان نشستهاند و با کاسهای آش یا حلیم از سرمای روز برفی لذت میبرند. در بین آنها خانوادههایی هستند که کاسه آش خود را با کودکانشان شریک شدهاند یا زوجی جوان که آنقدر گرم صحبت هستند که آش آنها بهقول معروف از دهان افتاده است. بوی آش تمام فضای محوطه را پر کرده است. از چند پله کوتاه وارد بازارچه تجریش میشوم. از اینجا به بعد خبری از برف نیست و سقف بازارچه سرپناه میشود. اینجا همهچیز وجود دارد؛ بهقولی «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد». بعد از ورود تنها صدای همهمه است که به گوش میرسد و جنبوجوشی که برای سپری اوقات خوش است. مغازهداران با تیهای بزرگ، جلوی مغازههایشان را تمیز میکنند که مبادا چهره زیبای بازار بههم بخورد. باوجود اینکه حدود یک ماه تا سال جدید مانده، در مقابل یکی از مغازهها ماهی قرمز به فروش میرسد و کنار آن دیگی بزرگ قرار دارد که یک نفر در حال هم زدن محتویات آن است و با صدایی بلند میگوید: «بفرمایید سمنو» و بنری قرمز کنار دیگ قرار دارد که روی آن نوشته شده: «سمنوی عمه لیلا». این سمنو با همین نام در بسیاری از خیابانهای شهر به فروش میرسد، اما بهعقیده برخی، سمنوی تجریش چیز دیگری است. در قسمتی دیگر روی یک چرخدستی از اسفناجهای تازه پوشیده شده که فروشنده هر چند وقت یک بار با آبپاشی که بهدست دارد، به آنها رنگ میبخشد. کمی آنطرفتر سبکی جدید از همان بلالفروشان قدیمی به چشم میخورد؛ دیگر خبری از آتش و سطل بزرگ آبنمک نیست. این بار دستگاهی سیاهرنگ با چندین کشو وجود دارد که ظاهرا بلالها در آن تنوری میشوند. دختری که بلال در دست دارد به دوستش میگوید: «تو هم کچابش را امتحان کن، خوشمزس». عدهای دیگر نیز در نوبت قرار دارند تا بلالهایشان آماده شود و کودکی که طاقتش تاق شده و نگاه خود را از آن دستگاه سیاه رنگ بر نمیدارد تا ببیند کی نوبت به بلال او میرسد.
رنگوبوی یک بازار قدیمی
دیگر نوبت به مغازهها میرسد. هنوز به داخل بازارچه نرفتهام. سردر هر مغازهای نقشی زیبا با کاشیهای سورمهای و آبی فیروزهای ایجاد شده که نام مغازهها روی آن درج شده است. نخستین مغازهای که رنگ و لعاب آنها مرا جذب خود میکند، ترشیفروشی است که هر رنگی بخواهید در آن یافت میشود؛ از ترشیهای مکزیکی که در فلفل غوطهور است تا سیرترشیهای چندساله! در گوشه دیگری از مغازه لواشکهایی با رنگهای مختلف صف کشیدند. به ورودی بازار سنتی تجریش که میرسم بوی داغ سوهان مشامم را نوازش میدهد. بازار تجریش یکی از بهترین محیطها برای دلی از عزا در آوردن است. در گوشهای دیگر مغازهای کوچک رنگآمیزی زیبا دارد و مخصوص آن دسته از خانمهای باسلیقه و عاشق آشپزی است که علاقه به سالادهای رنگارنگ دارند. محصولات آن هم جذاب هستند؛ از کاهو فرانسوی و هویجهای رندهشده تا کلم رومانسکو و فیسالیس. در ادامه مسیر، عطری در فضا پیچیده است که دیگر بوی سوهان تازه کمتر حس میشود. بوی انواع ادویه فضا را پر کرده است. بیرون مغازه در ظرفهای شیشهای بزرگ لیموعمانی پوستکنده، چوب دارچین، گل سرخ، بابونه و دمنوشهای مختلفی قرار دارد که هر یک از آنها قیمتی متفاوت دارند؛ از دارچین که سیری ۴۵ هزار تومان است تا دمنوش میوهای که سیری ۵۰ هزار تومان. گردو کاغذی نیز سرجهازی بیشتر مغازهها است که در محدوده قیمتی ۱۹۰ هزار تومان عرضه میشود.
گذری بر «تکیه تجریش»
با عبور از ورودی دالان و پایین آمدن از پلهها به تکیه تجریش میرسم. قبل از پلهها مغازهای کوچک پر از مهرههای چشمزخم با اندازههای مختلف قرار دارد تا مشتریان معتقد به چشمزخم به سراغ آن بیایند. آن سوی پله تسبیحهایی با رنگها و اندازههای مختلف قرار دارد. کمی آنطرفتر با وجود آنکه هنوز سایه زمستان برقرار است، شالوکلاههای بافتنی حراج شدند. پس از پایین آمدن از پلهها در تکیه تجریش رنگ است و رنگ؛ پر از میوههایی متنوع! در نگاه بعدی، بستهبندیهای کوچکی از نخود، باقالی، لوبیا سبز، هویج و ذرت مکزیکی را میبینم و خانمهایی که هر بار یک بسته را بلند میکنند و به فروشنده میگویند: «آقا این چند؟» و در نهایت یکی از آنها با اطلاع از تمامی قیمتها حالت لبهای خود را تغییر میدهد و به همراه خود میگوید: «چه خبره، اگر خودمون پاک کنیم که بهصرفهتره!». در همین حال خانم دیگری میآید و از هر کدام ۲ بسته خریداری میکند. در گوشهای دیگر کدوحلواییها بالای سر میوههای دیگر قرار دارند و در پایین آن هر نوع میوهای دیده میشود؛ از آووکادو تا دراگون فروت! البته میوههای تجریش به همان اندازه که خوشآبورنگ هستند، نرخ بالایی نیز دارند. در مقابل این میوهفروشیهای جذاب مغازههای مختلفی قرار دارد. سردر یکی از مغازهها لیفهای سنتی و کیسه حمام و لنگ آویزان شده و جعبههای بزرگی در مقابل مغازه قرار دارد که در هر یک از آنها سنگپا، صابون مراغه، سفیدآب و... چیده شده است. مغازهای دیگر نیز گذری به گذشتهها دارد؛ از چراغهای سهفتیلهای گرفته تا سماورهای زغالی در این مغازه به فروش میرسد. در گوشهای دیگر از مغازه تعداد بسیاری نعلبکی با طرحهای مختلف قرار دارد؛ از نقش امیرعباسخان تا لیلی و مجنون که با نرخ دستی ۱۵۰ هزار تومان به فروش میرسد. در کنار آن ظروف گلسرخی خودنمایی میکند که اگر علاقهمند به خرید آنها هستید میتوانید در همین مغازه سرویس کاملی از گلسرخیها را تهیه کنید. در کنار همه این مغازههای جذاب، آرایشگاهی قرار دارد با تابلویی الایدی که روی آن نام آرایشگاه ذکر شده است.
اینجا همه چیز وجود دارد
بازار تجریش مثل همیشه شلوغ است و با اینکه بیش از یک ماه به نوروز مانده، فروشندگان برای لباسهای زمستانی تخفیف گذاشتهاند. البته باوجود تخفیفها نیز خیلی از افراد اقدام به خرید نمیکنند، چون دیگر مدتهاست دخلوخرجها جور در نمیآید و مردم چالههایی مهمتر از خرید این قبیل اجناس دارند، اما بیشتر فروشندگان معتقدند «آتش به مال خود زدهاند» و اگر شخصی خرید نکند بازنده است. خانمی دست همسر خود را میکشد و پلیورهای مردانه حراجخورده مغازه را به او نشان میدهد و با لحنی متوقع میگوید: «سال تمام شد؛ لااقل حالا که حراج خورده یکی بخر برای سال دیگه»، اما مرد زیر بار نمیرود و سری تکان میدهد و میگوید: «حالا تو خریدهای خودت را انجام بده» و در سکوتی کامل از مغازه رد میشوند. از اینجا به بعد بیشتر شاهد نظارهگران ویتریندوست بودم؛ خانوادههایی که دلشان را فقط به دیدن قیمتها و کالاهای مختلف خوش میکردند. با این حال کیسهای کوچک هم که شده در دست داشتند. انصاف را در نظر بگیریم، خوب جایی را برای گشتوگذار انتخاب کردند. در بازار تجریش همه چیز وجود دارد. ساعت، طلا، میوه، لباس، کفش، ادویه و... تنوع زیادی در بازار تجریش وجود دارد که تابلوهای کاشی فیروزهای چسبیده به یکدیگر نمایانگر مغازههای مختلفی است که دیدن هر کدام از آنها لذتی متفاوت دارد. در یکی از مغازهها کبابلقمههایی به فروش میرسید که بوی آن حسابی محیط را پر کرده بود و میتوان گفت مشتریهای آن بیشتر از جگرفروشی داخل راهرو بود. صفی چندنفره مقابل شیشهای که فردی پشت آن نانهای کبابلقمه را در کره غوطهور میکرد ایجاد شده بود که در انتظار نوبت خود بودند.
دستفروشان پرمشتری
خالی از لطف نیست که به وضعیت دستفروشان حاشیه بازارچه تجریش نیز اشاره کنیم.در مسیر برگشت با کم شدن شدت بارش برف دیگر خبری از پلاستیکهای روی اجناس نیست؛ در نتیجه فرصتی است که به سراغ دستفروشان بروم؛ دستفروشانی که دلیل خوبی برای بسیاری از افراد در حال قدم زدن در تجریش هستند.در گوشه پیادهرو ریسههایی برای روشنایی شب دستفروشان کشیده شده است. اجناس یا روی تخته چوبهایی که روی دو صندلی واقع شدهاند، قرار دارند یا در رگالهای آهنی آویزان شدهاند. اگر بهدنبال خرید لباسهای زمستانه با نرخ مناسب هستید اکنون فرصت خوبی است که سری به دستفروشان تجریش بزنید. کاپشنها حراج شده و در محدوده نرخ ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان قرار دارند و پالتوها با قیمتی بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان به فروش میرسند.
شالوکلاههای بافت هم در محدوده قیمتی ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار تومان قرار دارند. نرخ بلوزهای بافت از ۷۰ هزار تومان شروع میشود. در گوشهای دیگر لباسهای خانگی حراج شده که دور بساط آن حسابی شلوغ است و هر بار نرخ یکی از آنها توسط خانمی از فروشنده پرسیده میشود. در مجموع میتوانید با یک پیادهروی در پیادهرو تجریش خرید خوبی برای زمستان سال آینده خود داشته باشید.
سخن پایانی
مدتهاست که دیگر اوضاع اقتصادی چنگی به دل نمیزند و مردم دلخوش به همین نظارهگریها هستند و گاهی دل خود را به کیسه خریدی کوچک خوش میکنند. به هر حال هرچند چرخ روزگاری بهسختی میچرخد اما هنوز هم مردم با همین دلخوشیهای کوچک زندگی خود را رنگوبویی دیگر میبخشند. در حقیقت حقوقها این روزها تنها کفاف اجاره خانه و خرجهای اساسی را میدهد، اما در برخی از موارد مردم با تهمانده همان دلی از عزا در میآورند. امیدواریم مسئولان نیز با نگاهی گذرا به این جماعت، خریدهای گاهوبیگاه را پای رفاه عمومی نگذارند و باور کنند در بسیاری از موارد بطن ماجرا یا نظارهگری است یا کیسهای پر از خالی! با این همه زندگی در جریان است.
ارسال نظر