گزارش میدانی گسترش نیوز درباره شغل داد زنی؛
پنج میلیون برای این شغل عجیب / عربده بزن پورسانت بگیر!
این روز ها با توجه به شرایط اقتصادی و کمبود کار،عده ای از راه های متفاوت مشغول کسب روزی هستند. یکی از این شغل ها داد زنی در مقابل مغازه و پاساژ ها است.
با گشت و گذاری در دیوار با آگهی های عجیب و غریب مواجه می شویم یکی از آنها «داد زنی» است. سری به این آگهی ها زدم.حقوق کافی با مزایای عالی،کار بدون دردسر، و چندین آیتم دیگر در متن یک آگهی توجهم را به خود جلب کرد. با شمارهای که پایین آگهی نوشته تماس گرفتم و خودم را متقاضی این شغل معرفی کردم. وقتی از او درباره شرایط کار می پرسم با جدیت میگوید:«این کار تعطیلی نداره و از ساعت ۱۰ صبح تا ۸ شب باید دنبال مشتری برای مغازه باشی، روز اول آزمایشی بیا تا ببینم چقدر مشتری وارد مغازه میشه. اگه راضی بودیم ماه به ماه حقوق دریافت میکنید. درآمد هم به تعداد مشتری هایی که داخل مغازه میشوند بستگی داره. شرایط کاری هم به این صورته که جلوی ورودی مغازه باید تبلیغات کنی. هم تراکت پخش کنی و هم داد بزنی و تبلیغ کنی. کلا درآمدت به توانایی خودت بستگی داره.»
به دنبال این آگهیها سری به خیابان انقلاب زدم، اما تنها خیابان انقلاب نبود؛ هفتتیر، بازاربزرگ، مقابل رستوران و کافی شاپ ها افرادی را میبینیم که مدام در حال داد زدن هستند و تبلیغ میکنند. اکثر رهگذران بر این باورند که صاحب مغازه برای فروش بهتر اجناسش، این همه سر و صدا به پا کرده است. غافل از آن که این افراد به حرفه ای پر سر و صدا و تبلیغاتی مشغول هستند و بابتش دستمزد می گیرند.
حال و هوای انقلاب با حضور دادزن ها
پیاده رو خیابان انقلاب از مترو تا دانشگاه تهران را طی میکنم. روی سکوها و کنار پیاده روها افرادی مقوا های کوچک و بزرگی در دست دارند که بر روی آنها نوشته هایی نقش بسته است و محتوای آن را فریاد می زنند«پایاننامه دست اول، پروپزال، کتاب های نایاب داخل پاساژ»صدایی که دائم تکرار می شد. سراسر پیاده رو پر است از کسانی که به این حرفه مشغول هستند و برای مغازه ها مشتری جذب میکنند. صدایی بلند شد«کتاب کم یاب،آموزشی،درسی،بفرما.»
رو به رویش ایستادهام تا بتوانم از او عکس بگیرم، نگاهش به من افتاد با صدایی خشدار و کلفت گفت«داداش پایان نامه؟ قیمت خوب دارما صد در صد تضمینی» کنار یک عابر بانک نشسته و به دیوار تکیه داده بود و هر از گاهی با مقوایی که در دست داشت خود را باد می زد. آن قدر که زیر آفتاب ایستاده صورتش سوخته بود. معلوم بود دیگر نای ایستادن ندارد. حدود ۳۲ سال سن دارد. کنارش نشستم و از او در ارتباط با این شغل پرسیدم. این کار درآمد هم دارد؟ «آره بابا اگه درآمد نداشت که من این جا نبودم» لبخند ریزی زد و ادامه داد«باید بتونی خوب داد بزنیا بلدی؟» درآمدش چقدره؟ «بستگی داره به تعداد مشتری هایی که بتونیم جذب کنیم دیگه ولی روزانه ۱۰۰ تومن ثابت میگیرم اگر هم بتونم مشتری هدایت کنم سمت مغازه که پورسانت می گیرم دیگه» این را گفت و مجدد عربده زد«مقاله،پایان نامه،تحقیق،ترجمه» رو به من کرد«داداش چی میگفتی؟»در مورد کار پرسیده بودم و می خواستم بدونم درآمدش چقدره «بستگی داره حنجره قوی داشته باشی یا نه! چون روزی چند ساعت کارت همینه دیگه. بیمه هم نداری و کلا جایی این کار رو به اسم شغل نمیشناسه.»این را گفت و دوباره صدایش بلند شد«پایان نامه،مقاله،ترجمه،»از او تشکر کردم و به مسیرم ادامه دادم.
اعزام دانشجو به خارج
اندکی جلوتر مردی حدود ۵۰ ساله با مقوایی بزرگ به رنگ قرمز ایستاده بود. در جملاتی که فریاد میزد،موضوعی عجیب توجهم را به خود جلب کرد. چیزی به اسم اعزام دانشجو. خودم را به عنوان یک دانشجو معرفی کردم که قصد رفتن به خارج از کشور را دارم. در کنارش ایستادم و در ارتباط با این مساله سوالی پرسیدم. ببخشید آقا قانونیه دیگه؟ «چی قانونیه؟اعزام دانشجو؟ آره خیالت راحت باشه کدوم کشور می خوای بری حالا. لبخندی زد و ادامه داد آمریکا خوبه؟» تابلوی خود را جلوی همه عابرین پیاده می گرفت و داد میزد«دکترا، تحقیق، پروژه، اعزام دانشجو»کدوم کشور ها میفرستید حالا«هند، گرجستان، ارمنستان و کشورهای دیگه، مدارکت رو میدی و ما کاراتو انجام میدیم. برات وکیلم می گیریم که کارات پیش بره. فقط یکم هزینه هاش زیاده البته.»چقدر؟«اولش که ۱۰ میلیون میدی و بعدشم که الباقی هزینه ها دیگه» مشغول به داد زدن که شد از کنارش رد شدم و به مسیرم ادامه دادم.
مدیر تبلیغات نه دادزن؟
کمی جلوتر شخصی روی موتور نشسته بود و مقوایی کوچک در دست داشت و بدون استراحت مشغول داد زدن بود«مقاله، پایان نامه» همین دو جمله را پشت هم تکرار میکرد. از او در ارتباط با این شغل پرسیدم و درجواب گفت«: از صبح ساعت ۹ می آیم تا هشت شب، هر روز هم این جملات را تکرار میکنم. خیلی خسته کنندس ولی خب چاره ای ندارم باید بتونم پول دربیارم دیگه» به این شغل داد زنی می گویند؟ این را که گفتم ناراحت شد و گفت«به این کار داد زنی نمیگن. این کار مدیریت تبلیغاته، هرکسی هم که اینجا مشغول کاره مدیر تبلیغاته. چرا اسمش رو داد زنی گذاشتین؟ کاری که ما میکنیم باعث جذب مشتری میشه و جذب مشتری هم برای مغازه دار سود میاره.» روزانه درآمد دارید؟ «اگه صاحب مغازه قرارداد ببنده ماهانه میگیریم. اگر هم که قراردادی در کار نباشه روزی ۵۰ تا ۱۰۰ تومن ثابت. مشتری هم که جذب کنیم یه درصدی میگیریم. ما هنرمندیم دیگه داریم از صدامون پول درمیاریم فقط پول نداشتیم که خواننده بشیم.» این کار مزایا هم داره؟ «نه بیمه داره نه امنیت شغلی داره، اگر هم که صدا یکم آروم از حنجره دربیاد و مشتری کمی وارد مغازه بشه معلوم نیست فردا این کار را داشته باشیم یا نه. درواقع داریم نون حنجره مون رو می خوریم.» با گفتن این جمله انگار یادش افتاد که باید فریاد بزند و صدایش دوباره بلند شد«مقاله،پایان نامه،مقاله طبقه اول.»حنجرتون درد نمی گیره؟ «تازگیها گلو درد گرفتم، ولی از اون بیشتر پا درد میگیرم چون اکثرا سرپا وایمیسم»
در ارتباط با این شغل کنجکاو شدم و سری به آگهی هایی که در این مورد وجود داشت زدم.حقوق کافی با مزایای عالی،کار بدون دردسر، و چندین آیتم دیگر در متن یک آگهی توجهم را به خود جلب کرد. با شمارهای که پایین آگهی نوشته تماس گرفتم و خودم را متقاضی این شغل معرفی کردم.وقتی از او درباره شرایط کار می پرسم با جدیت میگوید:«این کار تعطیلی نداره و از ساعت ۱۰ صبح تا ۸ شب باید دنبال مشتری برای مغازه باشی، روز اول آزمایشی بیا تا ببینم چقدر مشتری وارد مغازه میشه. اگه راضی بودیم ماه به ماه حقوق دریافت میکنید. درآمد هم به تعداد مشتری هایی که داخل مغازه میشوند بستگی داره. شرایط کاری هم به این صورته که جلوی ورودی مغازه باید تبلیغات کنی. هم تراکت پخش کنی و هم داد بزنی و تبلیغ کنی. کلا درآمدت به توانایی خودت بستگی داره.
نمونه یک آگهی در اینترنت
داد زنی آن دسته از شغل ها است که حتی اگر فکر میکنید در آن استعداد دارید، هیچ کس به شما توصیه نمیکند که دنبال آن بروید،به این دلیل که بعد از مدتی داد زدن حنجره ای برایتان نمیماند و علاوه بر آن مشکلاتی مثل درد کمر و پا، همچنین عوارض ناشی از اشعه آفتاب به سراغتان می آید.
ارسال نظر