از تله بدهی چه میدانید؟/ باخت ثروتمندان به بدهکاران در تورم
یک توضیح برای اینکه چرا نرخهای بهره واقعی از دهه ۱۹۸۰ کاهش یافته، این است که بسیاری از کشورها کمتر برابر شدهاند.
به اعتقاد گروهی از اقتصاددانان بسیاری از کشورهای ثروتمند در تله بدهی افتادهاند. به عبارتی دیگر، در این کشورها ثروتمندان بخش بزرگی از درآمد خود را پسانداز میکنند و به دلیل نرخهای پایین بهره و ارزان بودن وام، وامگیرندگان و دولت به پساندازکنندگان ثروتمند بدهکار میشوند. این یک تله بدهی است که افزایش نابرابری در جامعه، یکی از دلایل اصلی آن است.
یک توضیح برای اینکه چرا نرخهای بهره واقعی از دهه ۱۹۸۰ کاهش یافته، این است که بسیاری از کشورها کمتر برابر شدهاند. افراد ثروتمندتر درصد بیشتری از درآمد خود را پسانداز میکنند، بنابراین همزمان با تصاحب بخش بزرگتری از اقتصاد توسط آنها، پسانداز کل افزایش مییابد.
عاطف میان، لودویگ استراوب و امیر صوفی، سه اقتصاددان میگویند که اقتصاد آمریکا از «مازاد پسانداز ثروتمندان» رنج میبرد که دو سوم آن برای تامین مالی بدهیهای دولت آمریکا یا استقراض سایر خانوارها استفاده شده است.
این اقتصاددانان همچنین معتقدند که افزایش نابرابری میتواند اقتصادها را در «تله بدهی» بیندازد. پسانداز ثروتمندان نرخ بهره را پایین میآورد و سایر بخشها را تشویق به استقراض و خرج بیشتر میکند. با گذشت زمان، بدهی فقرا به ثروتمندان، درآمد را به سمت بالا (اقشار ثروتمند جامعه) منتقل میکند و مجددا باعث پسانداز بیشتر ثروتمندان میشود.
این چرخه دوباره شروع میشود و نرخ بهره واقعی بیشتر کاهش مییابد. سیاستهایی با هدف تحریک اقتصاد در کوتاهمدت، مانند نرخهای بهره پایین یا محرکهای مالی با تامین مالی بدهی، منجر به بدهی بیشتر میشود؛ یعنی نرخهای پایینتر و ایجاد رکود شدیدتر در آینده.
امروزه بانکهای مرکزی برای مبارزه با تورم، نرخها را افزایش میدهند. اگر آقایان میان، استراوب و صوفی درست بگویند، درحال حاضر اقتصادها نسبت به گذشته، نسبت به نرخهای بالاتر حساستر خواهند بود. برای تحت فشار قرار دادن خانوارها و دولتهای بدهکار که بخشهای بزرگی از درآمد خود را به افزایش هزینههای خدمات وام مسکن و اوراق قرضه اختصاص میدهند، نیازی به افزایش نرخها نیست. اما با گذشت زمان، تله بدهی خود را نشان خواهد داد و نرخ بهره واقعی پایین خواهد ماند.
یکی از ضعفهای چارچوب تحلیل اقتصاد جهانی این است که در بسیاری از کشورهای ثروتمند، بدهی خانوارها به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی از زمان بحران ۰۹-۲۰۰۷ افزایش نیافته است. حتی با کاهش نرخ بهره و نزدیک شدن آن به صفر، خانوارها بیش از آنکه به استقراض بیشتر روی آورند، ترازنامه خود را تعمیر کردند. دولتها در حال ایجاد بدهی بیشتر هستند، اما هزینههای آنها تابع تصمیمات سیاسی است و با توجه به فشارهای زیاد بر بودجه، ممکن است با افزایش نرخ بهره کاهش نیابد.
با این حال، اقتصادهایی وجود دارند که در آنها خانوارها در حال زیادهروی در استقراض هستند. یکی از این کشورها، کره جنوبی است که در آن نسبت بدهی خانوارها به تولید ناخالص داخلی از ۷۹درصد در سال ۲۰۱۰ به ۱۰۹درصد در آخرین بررسی افزایش یافته است. تقریباً نیمی از بدهی خانوارها به نرخهای بهره کوتاه مدت مرتبط است که در حال افزایش هستند. در گزارشی که درباره اقتصاد در ماه مارس توسط کارمندان صندوق بینالمللی پول منتشر شد، پیشبینی شده که سطح بالاتر بدهی خانوارها برای کاهش ۱۰درصدی هزینههای اضافی در کره جنوبی کافی است، البته در صورتی که نرخها به حدود ۵درصد، یعنی همان نرخ سال ۲۰۰۰ برسد.
چگونه ممکن است اقتصادها از تله بدهی فرار کنند؟
آقایان میان، استراوب و صوفی میگویند که تنها کاهش نابرابری میتواند به اقتصادها کمک کند تا از تله بدهی فرار کنند، حالا چه از طریق بازتوزیع و چه از طریق اصلاحات ساختاری.
اما نیروی دیگری نیز وجود دارد که ممکن است همین اثر را داشته باشد: تورم. آقای استراوب میگوید تورم غیرمنتظره، ثروت را از طلبکاران به بدهکاران بازتوزیع میکند، تا زمانی که تورم منجر به رشد شدید دستمزد بدهکاران شود و فقط در نتیجه انرژی گران جدید نباشد. اقتصاددانان اغلب تورم را به عنوان یک نقاب و یا یک پدیده اسمی و نه واقعی تعریف میکنند. اما اگر بانکهای مرکزی نتوانند افزایش قیمتها را مهار کنند، بازتوزیع از طلبکاران به بدهکاران اتفاق میافتد و بنابراین ممکن است اصول اقتصاد جهانی را نیز تغییر دهد.
ارسال نظر