صمت بهمناسبت روز زمین به بررزسی وضعیت اراضی جنگلی کشور پرداخت
داد زمین درآمد
شاید بیراه نباشد که بگوییم با قطع هر درخت، زمین یک قدم به انقراض ششم نزدیکتر میشود. از ایستگاه بینالمللی فضایی، زمین کرهای است آبی که بخشهایی از آن با یخچالهای قطبی و ابرها به رنگ سفید درآمده است.
دقیقتر که بنگریم، نقاط کوچک سبز رنگی را هم میتوان دید؛ این اراضی سبز که درصد کمی از تصویر زمین از فضا را به خود اختصاص دادهاند، بهنوعی رگ حیات این سیاره خاکی و آبی هستند. بشر نیازمند متر به متر این سیاره است تا بتواند در امنیت اقلیمی به زندگی خود ادامه دهد. حال این سوال مطرح میشود که آیا با این میزان از حذف درختان، شرایط زیستی دیگر موجودات کره زمین در دهههای بعدی چگونه خواهد بود؟ جیمی پرودلو، اکولوژیست دانشگاه ایالتی ریو دو ژانیرو در برزیل در اینباره میگوید؛ حتی یک درخت جدا در یک منطقه باز، میتواند بهعنوان یک آهنربای تنوع زیستی عمل کرده و بسیاری از گیاهان و جانوران را جذب کند. بنابراین از دست دادن درختان انفرادی نیز، میتواند تاثیر شدیدی روی تنوع زیستی محلی داشته باشد. متاسفانه وضعیت نابودی درختان در ایران به مرحله بحرانی رسیده است و بهگفته برخی کارشناسان تا ۵۰ سال آینده درصد بالایی از فضای سبز جنگلی کشور نابود خواهد شد. صمت در این گزارش بهمناسبت هفته زمین پاک به ارزش زیستی و اقتصادی درختان و جنگلها در حیات کره زمین و شرایط جنگلها در ایران پرداخته است.
مرگ تدریجی درختان در ایران
مجید دریکوند، کارشناس محیطزیست: متاسفانه نظارت بسیار ضعیف سازمانها و نهادهای متولی نظیر سازمان محیطزیست و منابعطبیعی باعث شده است که روند نابودی جنگلها روزبهروز سرعت یابد. سازمان محیطزیست ادعا دارد که نزدیک به ۱۰ درصد اراضی کشور را تحتحفاظت دارد، اما عکسهایی از زون امن منطقه حفاظتشده اشترانکوه وجود دارد که برای راهشکافی تخریب میشوند و جوامع محلی از چوب آن برای سوزاندن و گرما استفاده میکنند. از طرف دیگر، دامهای سبک و سنگین را میتوان در این منطقه مشاهده کرد که آسیب زیادی به درختان وارد میکنند و موجب قطع تدریجی درختان میشوند؛ تمامی اینها را به تصمیمات غلطی که در حوزه انرژی و آب گرفته میشود، اضافه کنید که موجب از بین رفتن درختان میشوند. در دهه ۴۰ در کشور طرح آمایش با عنوان «ستیران» تدوین شد و در آن پیشبینی شده بود که از ظرفیت سواحل ایران برای تولید محصولات غیرنفتی و ناخالص استفاده شود. در واقع، در متن این طرح آمده بود؛ کارخانجاتی که نیاز به آب دارند، نظیر فولاد و ذوبآهن برای تولیداتشان باید در سواحل ایران قرار بگیرند؛ همچنین طبق پیشبینیهای این طرح قرار بود جمعیت ایران بیشترین تمرکز را در سواحل جنوب و شمال داشته باشد. امروز اما جمعیت قابلانتظار، ساکن نشدهاند، در حالی که در استانهای کمآب و خشک، جمعیت بیشتری سکونت دارند، بنابراین بهراحتی میتوانیم بگوییم که چرا مواهب طبیعی کره زمین نظیر زایندهرود، هامون و بسیاری از رودهای فصلی و تالابهای مهم کشور خشک شدهاند که همگی اینها ناشی از بیبرنامگیها و سیاستهای غلط در تولید ناخالص ملی کشور است. گفتنی است، براساس طرح آمایش ستیران قرار بود صنایع آببر نظیر ذوبآهن اصفهان و فولاد در سواحل مکران یا خلیجفارس احداث شوند تا آب مورد نیاز آنها تامین شود، اما بعد از انقلاب اسلامی تصمیم بر آن شد که در مناطق داخلیتر کشور قرار گیرند. متاسفانه با این تصمیم بهدلیل استفاده حداکثری از منابع آبی زیاد، تیشه بر ریشه منابع طبیعی کشور زده شد. از دیگر اقداماتی که موجب آسیب جدی به منابع طبیعی زمین در کشور شد، الگوی نامساعد کشت در کشاورزی بوده که موجب خشکی و فرسایش بیشتر زمینهای کشاورزی شده است. این موارد دست بهدست هم دادهاند تا روزبهروز شرایط آبوهوایی و اکولوژیکی کشور بههم بخورد و تنشهای زیادی بهوجود بیاید.
دیگر پروژههایی نظیر طرح کاشت یک میلیارد درخت بدون ایجاد زیرساختهای مساعد، تنها یک پروژه بیاساس است. در واقع چگونه میتوان باوجود تخریبهای گسترده یا یک پروژه به استقبال زمین پاک رفت. بهلحاظ علمی، اصلا شدنی نیست، حتی توجیه اقتصادی و علمی هم ندارد.
چطور ممکن است در حالی که آب نداریم، طرح یک میلیارد درخت را راهاندازی میکنیم؛ واقعا آب لازم برای رشد این درختها باید از کجا بیاید؟ این طرح دروغ بزرگی است که یک میلیارد درخت در جنگل میکاریم. برخی از این درختها، درختهایی هستند که در باغات مردم کاشته میشوند و در صدساله اخیر، طرحی از این فاجعهبارتر، برای منابعطبیعی کشور وجود نداشته است و امیدوارم که سازمانهای مربوطه بدانند که اشتباه بزرگی را درباره درختکاری مرتکب میشوند. جنگلها ارزش زیادی برای پیشگیری از فرسایش خاک دارند؛ در حالی که هزینههای زیادی برای کاهش آثار فرسایش خاک انجام میدهیم که جنگلها میتوانند از اینها جلوگیری کنند، همچنین در بحث تولید اکسیژن و جذب گردوغبار، اگر توده زیستی زاگرس نبود، نمیتوانستیم در مقابل گردوغباری که سالها درگیر آن هستیم و روزبهروز بر میزان آن افزوده میشود، بهلحاظ سلامتی، دوام کافی داشته باشیم. بهعبارتروشنتر، اگر جنگلهای زاگرس نبود، آسیبهای زیستی زیادی را باید از گردوغباری که وارد کشور میشد، تحمل میکردیم. در صورت از بین رفتن اراضی جنگلی، هزینههای زیادی به کشور وارد میشود.
برای مثال فرسایش خاک موجب ضررهای اقتصادی در بخشهای مختلف تولید میشود، همچنین آسیب زیستمحیطی زیادی هم بهدنبال دارد.
در صورت نابودی جنگلها، شرایط برای تصفیه هوا بهدلیل گردوغبار بحرانیتر میشود تا جایی که برای تثبیت شنها و مالچپاشی، هزینههای زیادی خواهد شد که عمده این طرحها بیپایه و اساسی هستند، در واقع اراضی جنگلی در کشورمان ارزش زیادی بهلحاظ ایجاد رطوبت و بارشها دارند. همچنین در بحث ذخیره کربن و حیاتوحش، جنگلها ارزش اقتصادی بالایی دارند. فقط ۲۵ درصد تنوعزیستی کشور در استان لرستان وجود دارد، همینطور نیمی از تنوع زیستی کشور نیز در جنگلهای زاگرس وجود دارد.
متاسفانه با فرآیند و مسیری که طی میکنیم، به روزهایی که حجم زیادی از درختان کشور نابود شده باشند، میرسیم. در کشوری که برای سرمایهای نظیر میانکاله اینگونه نسخه میپیچند و پتروشیمی را درون آن راهاندازی میکنند و در ادامه، کلی هم جار و جنجال میشود و موافقانی هم دارد؛ فاتحه جنگلها نه تا ۵۰ سال آینده، بلکه باید تا ۲۵ سال آینده خوانده شود. متاسفانه امروز میانگین درجه حرارت در سطح زاگرس حداقل بین ۲ تا ۱۰ درجه تغییر کرده است و بارشها نظم و ترتیب سابق را ندارند. خشکسالیهای زودرس و جابهجایی فصول، خود آسیب دیگری است که به منابعطبیعی و اراضی جنگلی کشور وارد میشود.
جای خالی آمایش سرزمین
وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابعطبیعی کشور: بنا بر تعاریف علمی، هرگونه عاملی که منجر به کاهش کیفیت حیات یک اکوسیستم در مناطق خشک و نیمهخشک شود، تحتعنوان تخریب سرزمینی و بیابانزایی شناخته میشود. گزارشهای متعددی در حوزههای ملی، منطقهای و جهانی با دلالت بر آسیبپذیری روزافزون اکوسیستمهای خشک و فراخشک منتشر شده است. بههمیندلیل توجه به آسیبشناسی موضوع و همچنین برنامهریزیهای جامعتر برای تعدیل آثار ناشی از توسعه نامتوازن و همچنین اثرات تغییر اقلیم بر اکوسیستمهای خشک یک اقدام مهم است. اگر نگاهی مختصر به برنامههای توسعه کشورهای اطراف داشته باشیم، میتوان فهمید که اولویت اصلی این کشورها در برنامههای زیستمحیطی، اقدامات مرتبط با بیابانزدایی است. بیشک این یکی از اقداماتی است که در راستای ارتقای تابآوری و کاهش آسیبپذیری کشورها مدنظر است و در دستور کار خود قرار داده شده است. برای کشور ما هم حقیقتا موضوع تخریب سرزمینی بیابانزایی و پیامدهای ناشی از آن نظیر توفانهای ماسه و گردوغبار موضوع جدیدی نیست، اما شدت و فراوانی وقایع حدی اقلیمی نظیر بارندگیهای رگباری و استمرار خشکسالیها از یکسو و فقدان یک الگوی جامع مبتنی بر آمایش سرزمین در فرآیند توسعه از سوی دیگر، باعث شده است که شکلهای قابلتوجهی از تخریب سرزمینی را شاهد باشیم.
شیب تند بیابانزایی در ایران
براساس ارزیابیهایی که انجام شده، سطح تخریب سرزمین در کشور ما قابلتوجه است و سطوحی که از عرصههای بیابانی احیا و تبدیل به پوشش گیاهی میشوند، قابلمقایسه با میزان تخریب سرزمینی و بیابانزایی نیستند.
متاسفانه در محدوده عرصههای بیابانی کشور، شاهد تخریب سرزمین با درجات مختلف بودهایم. طبق آمار، هر سال یک میلیون هکتار از اراضی کشور تبدیل به بیابان میشوند و در خوشبینانهترین شرایط، در طول برنامه ششم توسعه، رقم فعالیتهای جبرانکننده یا خنثیکننده در حوزه بخش بیابان تنها منجر به احیای ۳۰۰ هزار هکتار اراضی بیابانی شده است. این اعداد نشانگر یک شیب فزاینده است که موجب شده تا کشور را با تخریب سرزمینی شدیدی مواجه کند.
متاسفانه عرصههایی که پیشتر احیا کردهایم؛ نظیر جنگلهای دستکاشت مناطق بیابانی که ماحصل ۶۰ سال پروژه سازمان منابعطبیعی کشور بود، امروز در مواجهه با چالشهای متعددی قرار دارد. این امر آیندهنگری این عرصهها را با درجاتی از ابهام مواجه میکند. گفتنی است، جنگلهای دستکاشت از مهاجرت روستاییان جلوگیری میکند و در نهایت به سلامت انسانها میانجامد.
در طول ۲ تا ۳ دهه گذشته، بهدلیل افت شدید آبهای زیرزمینی، همچنین محروم شدن تالابها از انباشت آبهای حاصل از بارشهای سیلابی که بهدلیل عدمرعایت حقابهها است، جنگلهای دستکاشت بهشدت ضعیف شدهاند. گفتنی است، میزان آفات و امراضی که این جنگلها را درگیر کرده و منجر به ضعف پوشش گیاهی شده، قابلتوجه است و هزینههای مضاعفی را میتواند بر ما تحمیل کند.
متاسفانه شرایط اقتصادی بهنوعی موجب نابودی این جنگلها شده است، چراکه برداشت چوب و زغال، بسیار بیش از گذشته گسترش پیدا کرده است. باتوجه به اینکه جنگلهای دستکاشت در عرصههای کاملا مسطح هستند و دسترسی راحتتری دارند، بهراحتی در دسترس قاچاقچیان قرار گرفتهاند. همه اینها نشان میدهد که ما برای حفظ این منابع، نیازمند یک بازنگری در سیاستها و برنامهها هستیم و منابع قابلاتکایی برای حفاظت آنها باید مدنظر قرار دهیم.
سخن پایانی
طبق آمارهای فعلی، سطح جنگلهای شمال کشور ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار است که اصلا وضعیت خوبی ندارد. این در حالی است که بیابانهای کشور نیز از وضعیت خوبی برخوردار نیستند؛ در نتیجه با از بین رفتن درختان و حجم عظیمی از جنگلها، باید منتظر انتشار حجم زیادی از دیاکسیدکربن هم باشیم. دانشمندان برآورد کردهاند مکانهای جنگلی در شرایطی که خالی از درخت باشند، بهصورت تصاعدی دیاکسیدکربن جو را افزایش میدهند. آنها پیشبینی میکنند؛ با گذشت زمان، ما شاهد انتشار ۴۵۰ گیگاتن کربن در اتمسفر هستیم.
ارسال نظر