دریافت وام یا اختلاس ، کدام راحت تر است؟
علیرضا صمدپور ماسوله - معلم بازنشسته
دریافت وام و تسهیلات در تمام کشورها توسط کارمندان شاغل و بازنشسته مرسوم بوده و آنها همواره برای تهیه امکانات اساسی و زیرساختی زندگی مانند خرید اتومبیل و خانه از وام بهره مند شده و دیگر نیازهایشان را با تکیه بر حقوق ماهانه مناسب و مدیریت دریافتیها ساماندهی میکنند؛ به نحوی که تغذیه، پوشاک، بیماری، سفر، هزینه های آموزشی، تفریح و .... و ده ها هزینه سبد خانوار را پوشش میدهند. در چند دهه اخیر به دلیل ضعف تدبیر و رعایت نکردن اصول نظام پرداخت حقوق کارکنان، همواره مشکلات معیشتی و رفاهی را در خانواده های جامعه مشاهده میکنیم و این معضل هرساله در کنار آن که سوهان روح بوده و جسم را هم فرسوده می کند، بخشی از زیرساخت زندگی نه چندان مرفه آنها را نیز به تاراج می برد، به نحوی که آخر هر سال همه می گویند، دریغ از پارسال! دریغ از پارسال یعنی زیانی دیگر بر زیان سالهای قبل انباشته شده و فرد ناتوان تر می شود.
با توجه به آگاهی مسئولان نسبت به مشکلات فراوان روزمره و انباشته مردم از یک سو و اذعان بر اینکه حقوق و دستمزد لازم را به مردم ندادهاند، طبیعی است که دولت به فکر آن باشد سوپاپ کوچکی را جهت حقوق بگیران برای خروج برخی از مشکلات و گرفتاریها ایجاد کند و از خشم حاصل از شرایط بد اقتصادی بکاهد.
شاید سادهترین و فوریترین راه همین بود که وامی بدون دردسر و کاغذبازی پرداخت شود تا کمی از چاله و چوله های مالی زندگی پر شود تا دولت تدبیری برای چاه های عمیق فقر و گرفتاری مردم بیندیشد. با توجه به همین نگرش و تسکین کوتاه مدت درد و مشکلات، به بانکها (۱۲ بانک) دستور اعطای وام ۵۰ و ۱۰۰ میلیونی داده شد و به کارمندان و بازنشستگان که ۵-۴ میلیون نفر هستند گفته شد برای دریافت وام به بانکها مراجعه کنند.
اگر کارمندان بانکها را که در قیاس با دیگر کارمندان دولت، وامهای نجومی برای خانه و اتومبیل و تامین نیازهای اساسی دریافت کرده و زندگی در حد استاندارد «یورو ۴ یا ۵» دارند، مستثنا کنیم تمام کارمندان و بازنشستگان و دستگاه های دولتی و غیر دولتی مشتاق دریافت تسهیلات مورد نظر هستند.
ایدهای خوب اما غیر قابل اجرا
همانطور که اشاره شد طرح خوبی است ولی قابلیت اجرا ندارد؛ به یک دلیل ساده: بانکها از طرق ما به التفاوت سودی که به مشتری داده و از او در ازای اعطای تسهیلات دریافت میکنند، ادامه حیات داده و اگر این روش به هر دلیل مختل شود شاهرگ حیاتی بانک قطع میشود. در مورد وامهای مورداشاره قرار بر دریافت سود ۱۸% است. از سویی خود بانکها هم در حال پرداخت سود ۱۸% به مشتریان هستند. اگر از جمعیت ۴ میلیونی متقاضی وام ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار نفر به هر بانک مراجعه کنند و همه وام بگیرند مانند این است که بانک هیچ سودی در قیاس با پرداخت سود خود به مشتری نمیگیرد. این طرح یعنی از بین رفتن تمام سرمایه های بانک وبه ورشکستگی منجر میشود.
با اشاره به دلیل بزرگی که گفتیم شاید بهتر و بیشتر متوجه بهانه تراشی بانکها از روز اول اجرای طرح بشویم. به عنوان یک بازنشسته آموزش و پرورش به شعبه جمهوری-کارگر بانک صادرات رفتم و با یکی از مسئولان گفتگو کردم. شرایط اعطای وام را رسوب پول، گردش مالی حساب، وجود نیم یا یک سوم وام درخواستی به مدت چند ماه در حساب، معدل حساب، عملکرد متقاضی در مورد وامهای گذشته و ... شروطی از این دست میدانستند. وقتی اولین شرط را که رسوب پول در حساب و گردش مالی بود را شنیدم به بقیه شروط توجه نکرده و متوجه شدم که نمیخواهند یا نمیتوانند وام بدهند.
با خود میگفتم اینها خود را به نادانی زدهاند زیرا اگر کسی برای ۱۰۰ میلیون وام باید ۶۰-۵۰ میلیون در حساب خود به مدت چند ماه بگذارد، وام نمیگیرد بلکه بدون منت حاتم طایی از اندوخته خود برای رفع مشکل استفاده میکند. کارمندان شاغل بانک فکر میکنند همه کارمندان و بازنشستگان مثل خودشان دریافتی و تسهیلات بالا دارند. در زمانی که شاغل بودیم و حقوق ها را به حساب می ریختند ، حقوقمان تا پانزدهم بیشتر دوام نمیآورد و ته حساب چنان خالی و تمیز می شد که فضایی مناسب ایجاد می شد برای نشستن حشرات و انجام بازی منچ و الان هم که سالهاست بازنشسته شده ایم و همه دنیا پیشرفت کرده باز هم همان حشرات پانزدهم به بعد می آیند برای بازرسی مافیا و متاورس! کاش می شد مسئولان طرح ها را قبل از بررسی کامل و ابعاد اجرای آن، بر زبان نیاورند و باعث توهین به شعور مخاطبان و متقاضیان نشوند.
صد البته در این وضع اسفبار مسئولان اقتصادی مقصرند. اگر مسئولان اقتصادی همین معادله ساده که در سطور بالا اشاره شد را برای دولتمردان تشریح می کردند و می گفتند عالیجناب این طرح شدنی نیست به این دلایل ..... و مثلا بهتر است به جای بازپرداخت ۳ ساله آن را ۴ یا ۵ ساله کنیم و از طرفی سود را هم منطقی کرده و ۵-۴ درصد بیشتر کنیم تا هم بانک متضرر نشود و هم فشار کمتری به دریافت کنندگان وام وارد شود، بسیار عاقلانه تر رفتار میشد. متاسفانه مدیران عالی اقتصادی به جای روش منطقی و بیان مشکلات واقعی به بازی بچگانه ای رو آوردند که متقاضیان وام را ناراحت کنند. ردیف کردن درجات A¡B¡C¡D¡E¡F¡… و تمامی حروف انگلیسی برای رتبه حساب مالی افراد و ارزیابی آنها که آیا می توانند وام بگیرند یا نه برای یک وام دستوری بدون شرط، یک مسخره بازی به تمام معناست و عدم شجاعت در بیان اینکه این طرح شدنی نیست. وقتی این شرایط و موانع را برای وام ۱۰۰ میلیونی مشاهده می کنیم با خود می گوییم شاید مقصر خودمان هستیم که مبلغ را کم گفتیم و واژه وام را به کار برده ایم. اگر می گفتیم ۱۰۰ میلیارد برای اختلاس میخواهیم شاید با چای و شیرینی از ما پذیرایی می کردند و اجازه اختلاس می دادند.!
آقایان باور بفرمایید این مصیبتها از ناآگاهی است، اگر سواد نیست، تجربه باید به کار آید و اگر تجربه نیست سواد باید کمک کند برای رفع مشکل و فاجعه زمانی است که هر دو عنصر در مدیران مفقود باشد. تکیه زنندگان بر مناصب بزرگ می دانند که بیهوده بر جای بزرگان نشسته اند و ترس از دست دادن منصب باعث می شود رئیس کل بانک مرکزی در مقابل رئیس جمهور زبانش الکن باشد و بعد از چند روز زبانش برای متقاضیان دراز شود که این وام مثل وامهای دیگر است و افراد باید همه شرایط را داشته باشند.
باور بفرمایید اگر دانا باشیم و علم به کاری داشته باشیم و بخواهیم مشکلات حل شود، برای همه چیز راه حل وجود دارد. اگر تعیین حقوق و دستمزد درست و اصولی باشد، اگر تبعیض در پرداخت نباشد شاهد انباشت مشکلات کارمندان و کارگران نخواهیم بود تا نیاز به وام باشد برای تسکین گرفتاریها.
آقای ماسوله دو سالی نبود. دلتنگ نوشته ها ش بودیم به حضرت عباس