شروری که قرآن مسیر زندگی اش را تغییر داد
مردم طایفهاش هنوز از او میترسند و سابقه شرارتهایش را فراموش نکردهاند، اما او میگوید از گذشتهام پشیمانم و لحظهای عذاب وجدان قتلی که انجام دادم، رهایم نمیکند.
جوانی ۲۶ ساله که بخش اعظمی از روزهای زندگیاش به دعوا و درگیری سپری شده و اهالی منطقه و طایفهاش در یکی از شهرستانهای جنوبی استان کرمان از دست شرارتها و درگیریهای او عاصی شده بودند. اما این بار با دستگیری او به جرم قتل و افتادنش به زندان، زندگی او دستخوش تغییری اساسی شد. او در زندان توبه کرد و به تلاوت و حفظ قرآن روی آورد و اتفاقات مثبت در زندگیاش به گونهای پیش رفت که پس از سه سال منجر به آزادیاش از زندان شد. شرور دیروز منطقه اکنون به عاملی برای ایجاد امنیت و جلوگیری از اختلافات طایفهای تبدیل شده و مسیری جدید در زندگیاش را در پیش گرفته است.
چه شد که شرور معروف منطقه شدی؟
من در طایفهای به دنیا آمدم که مردم به دلیل دعوا و درگیریهای متعدد و برای حفاظت از مال و اموالشان در تمامی خانهها اسلحه نگهداری میکردند. طایفه ما حدود ۱۰ هزار نفر جمعیت دارد و مردم از قانون و مقررات خاص خودشان پیروی میکنند. در این طایفه اگر کسی بر سر اختلافی یک نفر را میکشت، خانواده مقتول برای جبران باید قاتل یا یکی از اعضای خانواده اش را به قتل برسانند. پدربزرگم بزرگ این طایفه و ریشسفید منطقه بود و همه از او حساب میبردند. پس از او پدرم بزرگ این طایفه شد، به همین دلیل من که از کودکی در چنین محیطی بزرگ شده بودم به این نحوه زندگی عادت کردم. من از بچگی زیر بار حرف زور نمیرفتم و به همین خاطر همواره در حال دعوا و درگیری بودم.
چند کلاس درس خواندی ؟
من فقط تا کلاس پنجم درس خواندم و پس از آن بر روی زمینهای پدریام مشغول به کشاورزی شدم.
از ماجرای قتل پسر هفت ساله بگو.
بر سر یک زمین کشاورزی با یک نفر اختلاف داشتم. یک روز تعدادی از طرف او آمدند و یک نفر از ما را کتک زدند. ما نیز برای تلافی رفتیم و من شش نفر از آنها را زدم و سپس متواری شدم. دو طرف درگیری از یکدیگر شکایت کردیم و به همین دلیل ماموران به دنبال بازداشت من بودند. تا اینکه یک روز همسرم که باردار بود را به دکتر برده و در حال رساندن او به خانه بودم که متوجه شدم یک خودروی پژو در حال تعقیب من است. از همسرم خواستم به محض رسیدن مقابل خانه پیاده شود تا بتوانم فرار کنم. هنگامی که همسرم میخواست از خودرو پیاده شود خودروی تعقیب کننده کنار ماشین من توقف کرد و من که دستپاچه شده بودم برای فرار حرکت کردم که در این هنگام همسرم روی زمین افتاد. من به مسیرم ادامه دادم و خودروی تعقیب کننده پس از چند کیلومتر از تعقیب من دست برداشت و برگشت.
چه اتفاقی برای همسرتان افتاد؟
به دلیل ضربهای که به او وارد شده بود فرزند دوماههمان سقط شد. البته این را همان موقع متوجه نشدیم.
بعد چه شد؟
پس از چند دقیقه همسرم با من تماس گرفت و گفت که خودروی تعقیبکننده باجناقم بوده که میخواسته من را بترساند و از من خواست که برگردم. من به خانه باجناقم رفتم و با او بحث کردم که چرا من را ترسانده است. چند دقیقه بعد شوهرخواهر باجناقم تماس گرفت و به مادرم فحاشی کرد. دوباره مقابل خانه باجناقم برگشتم. به روی هم اسلحه کشیدیم و من چند تیر جلوی پای او شلیک کردم که یکی از تیرها به پسر هفت ساله او برخورد کرد و باعث کشته شدن او شد.
چه زمانی دستگیر شدی؟
مدتی فراری بودم تا اینکه بالاخره توسط ماموران بازداشت شدم.
قبل از آن سابقه زندان داشتی؟
من یک بار در نوجوانی به خاطر اختلاف بر سر یک قطعه زمین پدری با عمویم درگیر شده بودم و به خاطر آن درگیری بیش از یک سال زندان رفتم.
از روزهای زندان بگو. چه شد تصمیم گرفتی اصلاح شوی و به قرآن خواندن و نماز روی بیاوری؟
در زندان عذاب وجدان کشتن آن کودک خردسال لحظهای رهایم نمیکرد و دائم به آن فکر میکردم. تا اینکه تصمیم گرفتم توبه کنم و به خدا قول دادم که دیگر کارها و شرارتهای گذشته را تکرار نکنم و اسلحه به دست نگیرم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به خواندن قرآن روی بیاورم. من فقط پنج کلاس درس خواندهام و قرآن خواندن بلد نبودم، به همین خاطر توسط یک مربی در زندان قرآن خواندن را یاد گرفتم. من سه ماه شب و روز در زندان قرآن خواندن را تمرین کردم . پس از گذشت سه ماه از من امتحان گرفتند که بالاترین نمره را در صحیح خواندن قرآن کسب کردم و از آن زمان به بعد تمام روزهای زندان را به خواندن قرآن و نماز گذراندم.
چه شد که از زندان آزاد شدید؟
آزادشدنم از زندان را مدیون لطف خداوند و قرآن خواندن میدانم. قرآن خواندن باعث شد که خداوند به من کمک کند و در زندان اصلاح شوم. من در زندان با خدا عهد بسته بودم تا زمانی که قرآن را کامل فرا نگرفتهام از زندان رها نشوم، تا اینکه اوایل امسال پس از تحمل سه سال حبس، دادگاه تصمیم گرفت چون قتل غیرعمد بوده است، مجازات قصاص را لغو کند و بر اساس شواهد و مدارک موجود رای به آزادی موقت من با قرار وثیقه داد تا حکم قطعی صادر شود.
پس از آزادی تو از زندان چه گذشت؟
پس از آزادی از زندان، همسرم من را به قرآن قسم داد که به خاطر او زندگی سالمی داشته باشم. در این مدت سعی کردهام اعضای طایفهام را با قانون آشنا کنم و جلوی اختلافات طایفهای را بگیرم و با همکاری دادستان منطقه چندین مورد اختلاف در طایفه که میرفت منجر به درگیری و قتل شود را حل و فصل کردهایم.
برخورد باجناقت با تو چگونه بوده است؟
او همه چیز را به خدا سپرده است و من از شرمندگی توان نگاه کردن در صورت باجناقم را ندارم.
دیدگاه مردم نسبت به فردی که خود زمانی معروفترین شرور منطقه بود و از او میترسیدند چگونه است؟
پس از آزادی از زندان نگاه مردم منطقهمان نسبت به من عوض شده است و در صورت بروز کوچکترین اختلافی در طایفه به من مراجعه میکنند تا در جهت رفع آن اختلاف اقدام کنم.
از اختلافات طایفهای که به دست تو منجر به صلح و سازش شده است بگو؟
در یکی از موارد دو نفر جوان از دو طایفه مختلف خواهان ازدواج با دختری از طایفه دیگر بوده و به خواستگاری رفته بودند.در این میان یکی از خواستگارها با دختر فرار میکند و او را به طایفه خودشان در سیستان و بلوچستان میبرد که باعث عصبانیت خانواده خواستگار دیگر میشود و آنها خواهان کشتن آن دختر میشوند که با اطلاع من و میانجیگری که کردم اختلاف ما بین دو طایفه حل و فصل شد و حتی خودم با رفتن به طایفهای که دختر به آنجا برده شده بود کارهای عقد و ازدواج آن دو را انجام دادم.
پس از آزادی از زندان با دوستانی که در گذشته داشتی ارتباط داشتهای؟
از زمانی که از زندان آزاد شدهام دیگر با دوستان قبلیام ارتباطی ندارم. به همین خاطر دیگر از موبایل استفاده نمیکنم تا آنها به من دسترسی نداشته باشند.
ارسال نظر