افزایش انتقادات از نحوه فعالیت گشت ارشاد
گزارش روزنامه «همدلی» از واکنش برخی از محافظهکاران به طرح ارتقای امنیت اجتماعی خبر داده است.
طرح گشت ارشاد که از زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد پایهگذاری و تأسیس شد و موردحمایت بسیاری از مسئولان رتبه بالا و قشر محافظهکار موسوم به «دلواپس» بود، اکنون بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از تشکیل آن، نهتنها موردانتقاد اغلب مردم جامعه-که پیشتر نیز مخالف تأسیس آن بودند-، بلکه حتی موردانتقاد همان طیف موافق آن نیز قرار گرفته است.
* موضوعی که شاید بیارتباط با آن نباشد که دولت موردحمایت اصولگرایان در مصدر کار است و ایجاد نارضایتی در میان مردم، چندان به نفع این دولت نباشد. اگرچه برخی از منتقدان ارزشی و اصولگرای این طرح انگیزههایی در راستای تقویت مبانی دینی و پرهیز از تندروی نیز دارند.
* منتقدان میگویند رفتارهای خشن و نامعقول، خشونتهای فیزیکی و کلامی برخی از مأموران این طرح که به طرح ارتقای امنیت اجتماعی معروف است، نهتنها امنیت را ارتقا نداده، بلکه حتی باعث ناامنی شهروندان و بدبینی آنها نسبت به حاکمیت شده و شکاف اجتماعی را تعمیق بخشیده است.
* موج تازه انتقادات محافظهکاران به طرحی که سالهاست موردانتقاد بسیاری از مردم است، به ماجرای برخورد خشن یک مأمور گشت ارشاد به شهروندی در پارک پردیسان برمیگردد. چند روز پیش روزنامه شرق پرده از ماجرایی برداشت که در پارک پردیسان برای بوکسور سابق تیم ملی اتفاق افتاد. رضا مرادخانی و همسرش ماریا عارفی به همراه دخترشان، روز هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ در پارک پردیسان تهران بهقصد ورزش کردن در حال قدم زدن بودند که گشت ارشاد ورود پیدا میکند و به همسر مرادخانی بابت حجاب تذکر میدهد، پس از تذکر گشت ارشاد به همسر بوکسور سابق او با مأموران نیروی انتظامی درگیر شده و یکی از پرسنل نیروی انتظامی چند گلوله به سمت او شلیک کرده است.
* مرادخانی خود در توصیف ماجرا گفته بود: «قبل از آنکه تیر بخورم مأمور بهصورتم اسپری فلفل پاشید... من صدای تیر اول را که شنیدم جایی را نمیدیدم... برگشتم به سمت صدا که تیر دوم را از پشت به من زد... وقتی تیر خوردم و جایی را نمیدیدم در شوک بودم که بازهم شلیک کرد و یک تیر دیگر نیز به پایم خورد.» این خانواده گفتهاند که گوشی بیشتر آدمها در صحنه تیراندازی را گرفتند و همهچیز را پاک و موبایلها را ریست فکتوری کردند. در نهایت مرادخانی همان شب به بیمارستان میرود و جراحی میشود. فرد مصدوم که سالها بوکسور تیم ملی ایران بوده و مدالهای آسیایی و جهانی متعددی در کارنامه ورزشیاش دارد، حالا و پسازآن حادثه نهتنها زندگی ورزشیاش با خطر روبهرو شده بلکه معاش خانوادگی آنها نیز که با تکیه بر مربیگری بوده، مورد تهدید واقع شده است.
* گزارش تکاندهنده از این ماجرای پنهان نگه داشته شده از آنچه بر سر این خانواده آمده است و فیلمهای هولناکی که بهتازگی از این حادثه در فضای مجازی منتشر شد، باعث واکنشهای زیادی حتی در بین مسئولان و طیف محافظهکار نیز شد. یکی از افرادی که بعدازاین گزارش به آن واکنش نشان داد، جلال رشیدیکوچی، نماینده مردم مرودشت در مجلس بود. وی با اشاره به توییتی که این ماجرا را روایت میکرد، نوشت: «از خواندن این توییت مات و مبهوتم! از جزییات اطلاع دقیق ندارم. اما بهصورت جدی و ویژه پیگیر موضوع خواهم شد. امیدوارم چنین اتفاق هولناکی صحت نداشته باشد.»
* البته این موضوع در روزهای بعد نیز از سوی این نماینده مجلس پیگیری شد.
* پس از رشیدی کوچی، غلامرضا نوری قزلجه نماینده مردم بستانآباد نیز به ماجرای گشت ارشاد و پارک پردیسان ورود کرد و گفت: «ما باید به دنبال اصلاح روشهایمان باشیم.»
* روزنامه اصولگرای رسالت هم که نماینده طیفی است که در سالهای اخیر نسبت به سختگیری بر مسئله حجاب موضع حمایتی دارند، در یک گزارشی با انتقاد از گشت ارشاد نوشت: «گشت ارشاد نهتنها از حجاب صیانت نکرده است، بلکه بذر نفرت و کینه بین قشری از جامعه پراکنده است.» این روزنامه در بخش دیگری از گزارشش نوشته: «برخی برخوردها از قبیل گشت ارشاد در سطح جامعه و در موقعیتهای قدری غیررسمی جامعه نیز موجبات وهن قانون و فلسفه حجاب و عفاف را فراهم میآورد و تنها بهعنوان ابزاری نمادین در جهت برقراری حجاب یا مقابله با بیحجابی خواهد بود که تجربه چندین ساله حکایت از عدم توفیق و تالیفاسدهای متعدد این طرح دارد.»
* رسالت با بیان اینکه گشت ارشاد به شکل نادرست و کاریکاتوری اجرا میشود گفته در حال حاضر گشت ارشاد جز اینکه برای سپاه رسانهای دشمن اسلحه فراهم میکند و به او محتوا برساند، فایده جدی دیگری ندارد. رشیدی کوچی نیز گفته اتفاقات شبیه پارک پردیسان برای نظام هزینهبر است.
* فقط سیاسیون به ماجرای پارک پردیسان واکنش نشان ندادند. هنرمندان، ورزشکاران و کاربران شبکههای اجتماعی بهصورت وسیعی به آن واکنش نشان دادند. یکی از آنان سردار آزمون، مهاجم تیم ملی ایران بود. وی نیز در صفحه اینستاگرام خود با بازنشر اتفاقی که برای رضا مرادخانی رخ داده از این موضوع اظهار تأسف کرده و بابت چنین رخدادی نوشته است: «متأسفم. رضا مرادخانی و ماریا عارفی روز شنبه در گفتوگو با روزنامه شرق جزییات این حادثه را بیان کردند. گشت ارشاد، نتیجه مثبتی نداشته است.»
* فقط روزنامه اصولگرای رسالت به عدم توفیق گشت ارشاد اذعان نکرده است. رشیدی کوچی نمایندهای که پیگیر ماجرا پارک پردیسان بوده است، در این زمینه گفت: «آنچه من از صحبتهای این عزیزان برداشت کردهام این بود که خود نیروی انتظامی هم تمایلی به ادامه فعالیت گشت ارشاد ندارد. خود من بهعنوان شهروند این کشور هم این نگاه را منتقل کردم و به دوستان حاضر در مجلس هم گفتم. قطعاً در ادامه هم روی این موضوع تأکید خواهم کرد. گشت ارشاد تا به امروز هیچ نتیجه مثبتی برای مقابله با آنچه هدفگذاری شده - که به گفته خودشان مقابله با بدحجابی یا بیحجابی است- نداشته است. همه هم میتوانند این را اذعان کنند. هم نیروی انتظامی، هم مردم و هر کسی که عادل و دنبال حقیقت باشد.
* چون زمانی که گشت ارشاد بنا نها شده بود، میبایست در کنارش ۲۰ارگان دیگر هم در زمینههای فرهنگی و حوزههای ایجابی و سلبی فعالیت میکردند اما بقیه کنار کشیدند و نیروی انتظامی تنها در این زمینه ماند. یک مدتی هم فعالیتش کمتر شده بود و حالا دوباره برگشته است. اگرچه همین الان هم محدود است.» البته این اولین بار نیست که گشت ارشاد موردانتقاد قرار میگیرد، این طرح سالهاست موردانتقاد طیف زیادی از جامعه است، این انتقادها زمانی بیشتر میشود که فیلم و ویدیوهای از برخورد خشن آنان با زنانی که بهزعم آنها حجاب را جدی نگرفتهاند، منتشر میشود، اما آنچه باعث شده که انتقادهای این روزها به گشت ارشاد، خبرساز شود، انتقاد طیف و بخشی از جامعه است که پیشتر موافق این طرح بودند، اکنون بخشی از این طیف بهکل طرح یا حداقل نحوه اجرای آن انتقاد دارند و آن را با صدای بلند فریاد زدند.
امیدوارم نظر من منتشر شود ولی وظیفه است که در امر حجاب یعنی پوشش موی سر و لباس پوشیدن شفاف سازی صورت بگیرد. حجاب در حد پوشش موی سر، توصیه به زنان مسلمان و مومنه در قرآن است. پس شرط آن اول این هست که طرف مسلمان شده باشد یعنی بر اساس آگاهی و دعوت دین اسلام را پذیرفته باشد و نیز در آن دین مومنه هم باشد. و حجاب به او توصیه می شود. خوب این چه ربطی به پلیس و قانون و حکومت دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این چیزی مربوط به توصیه خدا به زنان مسلمان مومنه است و مساله خصوصی خدا با آنهاست. امور حکومتی مربوط به افرادیست که در یک مکان جغرافیایی مشخص متولد شدند و مسلما در آن مکان هیچ انتخابی نداشتند. لذا مردم یک کشور هرگز دین و مرام و عقیده و سلیقه مشترک ندارند و مسلما طبق قرآن اکثرا مومن نیستند زیرا قرآن مرتب اشاره می کند که اکثر انسانها کافراند. حرف قرآن دروغ نیست و بلکه بر اساس واقعیت است. همه جا صدق می کند. مسلما برای مردم متولد شده در مکان جغرافیایی خاص در زمان خاص مثل ایران فعلی نیز صدق می کند. خوب حالا ملت مسلمان بر خلاف تعریف قرآن است. قرآن اکثر انسانها را کافر می داند و آنها را دعوت به خود می کند. خوب حالا ما نمی فهمیم اکثر کافر چرا باید به توصیه خدا به زنان مومنه گوش دهند و توصیه خدا به زنان مومنه چطور می تواند قانون یک مملکت شود!!!!! این بزرگترین معمای تاریخ است. حتی از قانون هم که بگذریم چطور می تواند معروف شود!!! چون معروف که توسط اکثریت جامعه تعریف می شود و نه حکومت و عده قلیلی ار حاکمان. زیرا حاکمان که سلیقه مربوط به خود را دارند. معروف از اسمش مشخصه یعنی معروف. یعنی اکثریت انسانهای جامعه آن را درست می دانند. خوب پس این امری کاملا مردمی است و نیازی به تهدید مردم ندارد و ثانیا مسلما معروف نمی تواند توصیه خدا به مومنان باشد زیرا مومنان که در اقلیت اند. اصولا دین امری انتخابی است و بر اساس دعوت و نبوت است و خدا بیخود صد و بیست چهار هزار پیامبر نفرستاده. خدا می تونست گشت ارشاد تا بن دندان مسلح به جای پیامبرو دعوت کننده بفرستد. اما مکان جغرافیایی تولد هرگز انتخابی نیست. خوب چطور امری انتخابی با امری اجباری مخلوط می شود!!!! چطور جامعه اسلامی که بر اساس انتخاب اعضای آن که انتخاب یک دین است با ملت که اعضای آن صرفا در مکان جغرافیایی تولد مشترک اند و هیچ انتخابی در ان ندارند یکی می شود!!! مسلما نمی شود!!!! ملت و کشور هرگز اسلامی نمی شود!!!! و این را حتی یک حاکمیت اسلامی باید در نظر بگیرد که وظیفه حاکم اسلامی اسلام نمایی یک کشور نیست بلکه حداکثر ترویج یک دین است. و هرگز دین مقوله ای نیست که در چارچوب یک مرز جغرافیایی بگنجد. حتی این امر برای حکومت دینی هم صادق است. برای مثال حکومت فعلی ایران در لبنان ازاد هواداران با وفاتری نسبت به کسانی دارد که در کشور ایران متولد شدند و حکومت روی انها حساب بیشتری باز می کند. خوب از همینجا مشخص می شود عقیده مرز ندارد و نمی توان مرز جغرافیایی را حتی با وجود حکومت دینی، دینی قلمداد کرد واحکام یک دین را به ان تحمیل کرد بخصوص حجاب را که توصیه به مومنان یک دین است. نتیجه می گیریم که نسبت دادن دین به مکان جغرافیایی تولد بزرگترین بدعت در تاریخ دین است و حتی با عملکرد و هوادارن بین المللی حکومت فعلی ایران هم نمی خواند. یعنی حکومت عملا هم به آن رسیده. لذا ایران اسلامی قطعا بدعت نابخشودنی است. دوما دین هرگز امری ژنیتیکی نیست و تنها بنی اسراییل دین را امری ژنیتیکی کرده است و این در اسلام هرگز پذیرفته شده نیست. یعنی اینطور نیست که اگر اکثریت مردم ایران در سال پنجاه و هفت انقلاب اسلامی کردند دلیل می شود نسلهای بعدی ایران نیز مسلمان باشند خیر زیرا اسلام ژن نیست که از نسلی به نسلهای بعد منتقل شود لذا برای هر نسلی باید دعوت صورت بگیرد و تحمیل پلیسی معنا ندارد. لذا این طرح عفاف و حجاب از بزرگترین بدعت های دینی بوده و مسببان آن باید مجازات جدی شوند.