بیایید یک دل سیر زندگی کنیم
یکی از آسیبهای ماندن در جزییات گذشته، ازدست دادن تصویر کلیتر از زندگی و شرایط است. مغز انسان قادر به حذف کامل جزییات گذشته نیست و اطلاعات ارزشمند را تا حدی پیدا میکند. در گذر زمان مغز ما یاد میگیرد به جای تلاش برای ضبط تمام جزییات، یک درک مفهومی یا شهودی از شر ایط داشته باشد. در تحلیل معنی این اطلاعات ابزار ارزشمندی بهشمار میروند. اگر چه این نوع حافظه برای تفکیک خوب از بد و برقراری روابط اجتماعی به تنهایی کافی نیست. چنانچه مغزهای جوان تمایل به (جداسازی الگوها) دارند یعنی در رخدادهای زندگی بیشتر تفاوتها را میبینند. اما مغزهای تحول یافتهتر، تمایل بیشتری به کامل کردن الگوها نشان میدهند. این تمایل به دیدن شباهتها در رخدادهای مختلف زندگی منجر میشود. بنابراین اگر احساس میکنید وجه غالب زندگی شما گذشته شماست و اگر احساس میکنید نمیتوانید از اتفاقات زندگیتان معنی خاص دریافت کنید شاید با تمرین دیدن مشابهتها به جای تفاوتها بتوانید تصویر کلیتری از زندگی پیدا کنید و با شناخت بیشتر خودتان درست در میانه جنگل سحرآمیز زندگی به جست وجوی خود بپردازید. تکرار گذشتهها و به یاد آوردن مرتب آنها به مغزمان فشار زیادی میآورد که باعث کاهش فعالیتهای روزانه مغز میشود. در این شرایط به مرور تحلیل عملکردها بروز میکند زیرا یکی از مهمترین عناصر در بدن انسان مغز است. مغز انسان مانند یک مرکز فرماندهی بزرگ و مقتدر است که بسیار با تجربه و آگاه به تمامی مسائل واکنش نشان میدهد. تکرار خاطرات گذشته هیچ سودی در زندگی حال حاضر شما ندارد و تنها باعث حسرت و افسوس از گذشتهای میشود که از دست رفته است. بدبینی به شرایط حال را تشدید میکند و بر روح افسردگی پنهان میدمد. این چنین است که تحملپذیری به شدت کاهش پیدا کرده و آسیبهای اجتماعی بیشتر از قبل شده است. بخواهیم یا نخواهیم باید گذشته را به گذشته بسپاریم و بدون نگرانی بابت روزهای نیامده، در لحظه زندگی کنیم. باید فراموش کرد و ساده زیست کرد. بیاییم به دنیا و به خودمان و به آدمها سخت نگیریم و یک دل سیر زندگی کنیم./صمت
ارسال نظر