|

تیغ زنی جان مژگان را گرفت

فکر می‌کرد این هنر است که بتواند همزمان تعداد زیادی از مردان جوان را سر کار بگذارد و جیبشان را خالی کند؛ و درنهایت با تیغ تیز یکی از آن‌ها جانش را گرفت!

حوادث تیغ زنی جان مژگان را گرفت

ز همسرش که جدا شد، دخترش با او بود. ولی نمی‌توانست مدیریتی روی روابطش داشته باشد هر روز در شبکه‌های اجتماعی می‌گشت و رابطه جدیدی را شکل می‌داد و به جای وفاداری و سرمایه گذاری عاطفی بر روی فردی که با او وارد رابطه شده بود فقط به این فکر می‌کرد که یک نفر را برای پرداخت اجاره خانه اش و یک نفر را برای خرج سفرش به ترکیه و دیگری را برای عوض کردن وسایل خانه اش و از یک نفر هم، برای مخارج ماهیانه زندگی اش تیغ بزند.

فکر می‌کرد این هنر است که بتواند همزمان تعداد زیادی از مردان جوان را سر کار بگذارد و جیبشان را خالی کند. مدتی که از رابطه می‌گذشت و افراد متوجه شرایط روحی و فکری مژگان می‌شدند کنار می‌کشیدند و او باز دست به کار می‌شد و رابطه‌ای دیگر را شکل می‌داد.

تا اینکه بالاخره مژگان به پایان مسیری که برای زندگی خود رقم زده بود رسید. این بار در یکی از شبکه‌های اجتماعی به یک جوان ساده شهرستانی رسید که زیادی رابطه با او را جدی گرفته بود و فکر می‌کرد مژگان به او دل بسته است و این رابطه قرار است یک رابطه آینده دار و همراه با وفاداری باشد. به همین دلیل به مژگان ابراز علاقه کرد و مژگان هم در حالی که به ساده دلی مرد جوان می‌خندید، پذیرفت.

هر چند وقت یک بار راهی تهران می‌شد تا مژگان را ببیند و مژگان هم ناراضی نبود. اختلافات از آنجا شروع شد که مرد جوان متوجه تماس‌های تلفنی بیشمار و رفت و آمد مرد‌های مختلف به خانه مژگان شد و وقتی احساس کرد این چند ماه سر کار بوده و یکی از چندین مردی است که در زندگی مژگان هستند خونش به جوش آمد و به جای قطع رابطه با مژگان و خارج شدن از این رابطه مسموم، تسلیم خشم خود شد و در یک لحظه با چاقو به مژگان حمله ور شد و وقتی به خود آمد پیکر نیمه جان مژگان را دید که روی زمین افتاده است. وحشتزده از آنجا خارج شد و چند ساعت بعد با اطلاع از خبر فوت مژگان از تهران متواری شد. یک ماه بعد ماجرای شیطنت‌ها و زیاده خواهی مژگان با دستگیری قاتل توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به پایان رسید.

همسر سابق مژگان برای تحویل تنها فرزندشان آمد و در حالی که دست دخترش را در دست داشت سردرگم و غمگین قدم به خیابان گذاشت. در حالیکه به قصه تلخی فکر می‌کرد که سال‌ها بعد باید برای دخترش در مورد ماجرای مرگ مادرش بگوید ...

نظریه کارشناس

- دوست داشتن و دوست داشته شدن حق طبیعی هر انسانی است. به یاد داشته باشید آنچه در یک رابطه به فرد آرامشی عمیق و بی پایان می‌بخشد تمرکز انرژی و احساست قلبی او بر روی یک رابطه و یک فرد می‌باشد. اینکه دو نفر برای هم و به یاد هم و در یک مسیر وبا هدفی مشترک زندگی کنند!

از شاخی به شاخی پریدن و به اصطلاح امروزی‌ها "هرز پریدن" شاید در ابتدا حس زرنگی و هوشمندی به فرد مورد نظر بدهد، اما در دراز مدت وی را تبدیل به کالایی بی ارزش می‌کند که دست به دست می‌چرخد و در نهایت چیزی جز احساس پوچی و بی ارزشی نصیب شخص نمی‌کند.

فرقی نمی‌کند که شما زن باشید یا مرد! وقتی از حس وفاداری تهی باشید دیر یا زود به این نتیجه می‌رسید که کسی عمیقا برای شما ارزشی قائل نیست و شما با مقدار پولی که خرج می¬کنید یا صرفا مقدار نیاز فیزیکی که به شما دارد سنجیده می‌شوید.

- خداوند زن و مرد را آفریده تا از یکدیگر آرامش گرفته و با رابطه‌ای همراه با تعهد و وفاداری فرصت زیستن در این دنیا را با لذت و شادی پشت سر بگذارند.

- با یاد داشته باشید شاید با فریبکاری بتوان مدتی از دیگران سوءاستفاده نمود، اما در نهایت این شما هستید که با شکست و آسیب مواجه می‌شوید.

- اگر در مدیریت احساسات و تمایلات خود دچار مشکل هستید یا در روابط عاطفی خود مدام با شکست مواجه می‌شوید و از مهارت شکل دادن یک رابطه پایدار برخوردار نیستید به جای ادامه مسیری اشتباه در زندگی، از یک مشاور و روانشناس کمک بخواهید.

سروان سمانه مهربانی – روانشناس و کارشناس آموزش همگانی پلیس آگاهی پایتخت

منبع: میزان
کدخبر: 108515

ارسال نظر

 

آخرین اخبار