|

مردی که به خاطر کرایه صاحبخانه اش را کشت

بهرام، مرد میانسالی است که به اتهام قتل زن سالخورده صاحبخانه‌اش بازداشت شده‌است. فکر می‌کرد حوادث و قتل‌ها فقط در روزنامه‌هاست که می‌خواند و هیچ‌وقت پای خودش به یک جنایت باز نمی‌شود. حالا او روانه زندان شده و در انتظار محاکمه است.

حوادث مردی که به خاطر کرایه صاحبخانه اش را کشت

در پشت صحنه یک جنایت این هفته سراغ این قاتل رفته‌ایم و پای صحبت او نشسته و ریشه‌های قتل را تحلیل کرده‌ایم. 

مرداد امسال زنی به پلیس آگاهی تهران رفت و شکایت کرد خواهر سالخورده‌اش که مالک ساختمان سه‌طبقه در شرق تهران است ناپدیدشده و تلفنش را پاسخ نمی‌دهد و دو همسایه‌اش از او خبر ندارند. در ادامه تحقیقات، از طریق پلیس رودبار قصران شهرستان شمیرانات ماموران باخبر شدند که چند روزی است آنها جسد زن سالخورده‌ مجهول‌الهویه‌ای را کنار کارخانه متروکه‌ای یافته‌اند که داخل چادر و پلاستیک پیچیده شده و بر اثر ضربه به سر کشته شده‌است.

احتمال می‌رفت جسد متعلق به همان زن گمشده باشد که دوباره از خانواده‌اش تحقیق کردند و معلوم شد مستاجر طبقه سوم سه ماه است کرایه نداده و همین باعث اختلاف او با مقتول بوده‌است. همین سرنخ کلید حل معمای مرگ این زن بود و مرد مستاجر بازداشت و به قتل اعتراف کرد.

منتظر دستگیری بودم

 متهم به صندلی مقابل بازپرس جنایی تکیه زده و مدام می‌گوید ای‌کاش بر اعصابم مسلط می‌شدم. ای‌کاش با زن صاحبخانه دعوایم نمی‌شد و آن روز از ساختمان بیرون می‌رفتم و این همه اتفاق بد پشت سر هم برایم نمی‌افتاد. حالا باید منتظر طناب دار باشم، دلتنگ پسر ۱۰ ساله‌ام هستم و می‌دانم بعد از این که فهمید پدرش قاتل است دیگر مرا نمی‌بخشد. بعد بغض گلویش را چنگ می‌زند و هق‌هق گریه امانش نمی‌دهد.

چه کاره‌ای بودی‌؟

پیک موتوری یک غذاخوری در شرق تهران بودم،‌اما به خاطر شیوع بیماری کرونا محل کارمان مدام باز و بسته می‌شد و من پول درستی نصیبم نشد.

با مقتول اختلاف داشتی‌؟

سر پرداخت نشدن سه ماه کرایه خانه‌ام اختلاف پیدا کرده بودم. در ایام کرونا کارم خوب نبود و به زور هزینه خورد و خوراک خانواده‌ام جور می‌شد و پولی نمی‌ماند بابت کرایه بدهم. شش میلیون تومان به صاحبخانه بدهکار بودم. رفتم از بنگاه نامه گرفتم و تحویل صاحبکارم دادم و سه میلیون تومان قرض گرفته و به صاحبخانه دادم. اما نیمی دیگر از بدهی مانده بود.

چرا صاحبخانه را کشتی‌؟

زن صاحبخانه آن روز به خانه‌ام رفته و چون بقیه پول کرایه را نداده بودم، آبرویم را برده بود. مقابل خانه‌اش رفتم تا با او حرف بزنم و فرصت برای پرداخت بدهی بگیرم که فرصت نداد و فحاشی کرد. به همسرم و پدر و مادر فوت شده‌ام ناسزا گفت و فحاشی کرد. عصبانی شدم و کنترلم را از دست دادم و یکدفعه او را هول دادم که روی موزاییک داخل خانه‌اش افتاد.

 بعد چه شد؟

ترسیدم زنم و همسایه بالایی خبردار شود که او را کشاندم داخل اتاق‌نشیمن و در خانه را قفل کرده، دسته کلید را برداشته و به محل کارم رفته و مشغول کار شدم. با خودم می‌گفتم شاید به هوش آمده باشد. عصر به خانه بازگشتم و اول، سراغ صاحبخانه رفتم که دیدم نفس نمی‌کشد. ساعاتی بالای جسد نشستم، گریه کردم و به سر و صورت خود زدم. می‌ترسیدم جسد در خانه بو بگیرد و ماجرا لو برود.

جسد را کجا بردی؟

جسد را داخل پلاستیک و چادر پیچیدم. همان موقع انگشترش افتاد که آن را هم در جیب لباس مقتول گذاشتم. در خانه‌اش را قفل کرده و به خانه‌ام رفتم. نیمه‌شب که همه خوابیدند، به طبقه اول رفتم و جسد را کشاندم داخل حیاط و بعد آن را در صندلی خودروی پی‌کی همسرم گذاشتم و به رودبار قصران برده و حوالی کارخانه‌ای متروکه رها کردم، اما در طول مسیر مدام می‌ترسیدم پلیس به من شک کند و مرا با خودرویی که جسد با آن حمل می‌کردم، توقیف کند.

چرا فرار نکردی‌؟

 می‌ترسیدم سرنوشت بدی برای همسر و پسر ۱۰ ساله‌ام رقم بخورد. از سویی کسی موقع دعوا با مقتول مرا ندیده بود و شاهدی برای جنایت نداشتم.

اهل کتاب و فیلم هستی‌؟

خیر این‌‌قدر درگیر مسائل مالی و تامین هزینه زندگی خانواده‌ام بودم که وقت نداشتم کتاب بخوانم یا فیلم ببینم.

پسرت از جنایت با‌خبر شده‌؟

 وقتی مامورها آمدند خانه و مقابل چشمان پسرم به من دستبند زدند او نمی‌گذاشت مرا با خودشان ببرند و می‌گفت پدرم بیگناه است او را نبرید و پشت سرم فقط گریه می‌کرد. دلم آتش گرفت و نمی‌دانستم چطور به او بگویم قاتل هستم و مرا ببخشد. چند روز بعد از دستگیری‌ام وقتی با مادرش برای پیگیری پرونده رفته بود اداره پلیس متوجه قاتل بودن من شد و تا ساعت‌ها گریه می‌کرد و با کسی حرف نمی‌زد. شوکه شده و از من بیزار است.

از روز قتل تا دستگیری چطور گذشت؟

خیلی سخت بود. هر لحظه فکر می‌کردم در محل کار یا خانه بازداشت شوم. شب تا صبح نمی‌خوابیدم، لحظه قتل مقابل چشمانم بود. هر روز که از مقابل خانه مقتول رد می‌شد‌م چهره‌اش مقابل چشمانم بود و صدایش را می‌شنیدم و وحشت‌زده بودم.

 

منبع: جام جم
کدخبر: 124871
  • ارش ارسالی در

    دولت یک میلیون داد به عده ای که کمک هزینه بشود.اینقد ازبیت المال دزدی کردن تمام ذخیره های این کشور رو به یغما چپاول بردن که یک میلیون هیچی نبود اونم دارن پس میگیرن وقتی نیست .نیست به جون هم میافتیم قابل توجه مسئولین به فریاد محرومین برسین

ارسال نظر

 

آخرین اخبار