قاتل راز جسد سخنـگو را فاش کرد
مرد ۵۸ ساله که چهارشنبه گذشته به اتهام قتل زن پدرش دستگیر شد ارز قتل جسد سخنگو را فاش کرد.
مرد ۵۸ ساله که چهارشنبه گذشته به اتهام قتل زن پدرش تحت تعقیب قرار گرفت و چند ساعت بعد با صدور دستورات ویژهای دستگیر شد.
سال ۸۵ بود که به جرم مواد مخدر دستگیر و به حبس ابد محکوم شدم، با خودم فکر میکردم که امیدی به آزادی وجود ندارد، اما ۱۲ سال بعد سرنوشتم به گونهای دیگر رقم خورد و من در سال ۹۷ شامل رافت اسلامی شدم و با «عفو» از زندان بیرون آمدم، ولی هنوز طعم «آزادی» را به درستی نچشیده بودم که دستم به خون آلوده شد و مهر قاتل بر پیشانی ام خورد…
اینها بخشی از اعترافات مرد ۵۸ سالهای است که چهارشنبه گذشته به اتهام قتل زن پدرش تحت تعقیب قرار گرفت و چند ساعت بعد با صدور دستورات ویژهای از سوی قاضی دکتر حسن زرقانی (قاضی ویژه قتل عمد) توسط کارآگاهان ورزیده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در منطقه شهر جدید گلبهار دستگیر شد.
متهم این پرونده جنایی که با نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی) مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفته بود، پس از فراز و نشیبهای ساختگی برای کتمان ماجرای جنایت، در نهایت لب به اعتراف گشود و راز قتل «زن بابا» را فاش کرد.
او که در حضور قاضی زرقانی و سرهنگ علی بهرامزاده (جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی) جزییات این حادثه هولناک را شرح میداد، با بیان این که «اعتیاد مرا به نابودی کشاند»، درباره چگونگی وقوع جنایت گفت: سال ۹۷ وقتی بعد از ۱۲ سال از زندان آزاد شدم، دیگر چیزی نداشتم. همسرم طلاق گرفته بود و پدرم نیز اهمیتی به من نمیداد. او حتی در زندان به ملاقاتم نمیآمد و دستم را نمیگرفت. به همین دلیل بعد از آزادی از زندان دوباره سراغ مواد مخدر رفتم، در حالی که جوانی ورزشکار بودم! خلاصه اعتیادم به مواد مخدر صنعتی هر روز بیشتر میشد و در منطقه گلبهار با زنی زندگی میکردم که او را «مادر» صدا میزدم! وقتی پدرم آذرماه گذشته به خاطر ابتلا به بیماری «کرونا» درگذشت، منتظر بودم تا تکلیف منزل ارثیهای روشن شود! میخواستم با پول فروش آن خانه ویلایی، تکانی به زندگی ام بدهم، چون اوضاع خوبی نداشتم و با جمع آوری ضایعات روزگار میگذراندم. ولی در همین حال ناگهان فهمیدم که پدرم دو دانگ از منزل ارثیهای را به نام همسر دومش سند زده است. ما تا آن روز تصور میکردیم زن پدرم فقط ۱۴ سکه مهریه دارد! اما با افشای این ماجرا ورق برگشت. او که در همان منزل ویلایی سکونت داشت، نه تنها خانه را تخلیه نمیکرد بلکه مدعی بود که باید سهم او از اجاره طبقه بالا نیز داده شود! این مسائل به اختلافات بین او و من و چهار خواهرم انجامید تا جایی که کار به دادگاه و پاسگاه کشید.
متهم به قتل زن ۴۶ ساله ادامه داد: این اختلافات هر روز شدت میگرفت و زن پدرم از خواسته هایش کوتاه نمیآمد. من هم که از این ماجرا به شدت ناراحت بودم، تصمیم گرفتم با او صحبت کنم تا تکلیف را مشخص کند. روز قبل از وقوع حادثه (سه شنبه) آن زن عرب که او را «مادر» صدا میزنم، از من خواست با هم از گلبهار به مشهد بیاییم تا او کارهای اداری و امور محضری خودش را انجام بدهد. وقتی کارهای آن زن به پایان رسید، او از من جدا شد و به خانه دخترش رفت. من هم که سرگردان بودم، به طرف منزل خواهرم در بولوار سیدرضی رفتم، ولی کسی در خانه را باز نکرد. به ناچار به سمت بزرگراه امام علی (ع) آمدم و در آن جا به یک پاتوق استعمال مواد مخدر رفتم و مقداری شیشه کشیدم تا شب شد. حدود ساعت ۲۱ بود که به سوی بولوار امامیه ۱۳ حرکت کردم تا با «زن پدرم» صحبت کنم! به آرامی از پشت منزل و از روی دیوار همسایه که منزلی یک طبقه است، به درون حیاط خانه پدرم پریدم و پاورچین پاورچین داخل زیرزمین رفتم، چون کسی در زیرزمین زندگی نمیکرد. باقی مانده مواد مخدر را بیرون آوردم و مشغول استعمال شدم. هی چرت زدم و هی کشیدم! تا این که در همان عالم نشئگی صبح شد. آرام آرام از زیرزمین بیرون آمدم و به طبقه بالا رفتم. از طریق پنجره رو به بالکن که یکی از میلههای آن را خارج کرده بودم، وارد منزل شدم. «مهری» کنار بخاری خواب بود، ولی با سروصدای من از خواب پرید، من بلافاصله دهانش را بستم تا سروصدا نکند و با او صحبت کردم و گفتم که ما به تو بدی نکردیم، چرا این کار را با ما میکنی؟ چرا خانه را تخلیه نمیکنی؟ او هم که ترسیده بود، با من درگیر شد که در همین هنگام چاقو را بیرون کشیدم و ضربهای به گردنش زدم. تیغه چاقو روی گردنش باقی ماند و من پیکر خون آلود او را به داخل حمام منزل کشیدم. در این هنگام فرد دیگری مدام در میزد و او را صدا میکرد. برای آن که از شر او خلاص شوم، با صدایی ظریف گفتم: «من حمام هستم! » با این جمله همسایه رفت و من هم با کلیدهای مقتول از خانه بیرون آمدم و در را قفل کردم. بعد هم خودم را به گلبهار رساندم و در اندیشه فرار به شهر دیگری بودم که کارآگاهان رسیدند و مرا دستگیر کردند.
با اعترافات «جواد» (متهم به قتل ۵۸ ساله) قاضی زرقانی با صدور قرار بازداشت موقت، او را در اختیار کارآگاهان اداره جنایی گذاشت تا زوایای پنهان دیگر این پرونده جنایی و همچنین درستی یا نادرستی ادعاهای متهم مورد کنکاشهای دقیق پلیسی قرار گیرد.
در روز ۲۰ اسفند چه گذشت؟
ظهر روز چهارشنبه بیستم اسفند، خواهر زنی که بعد از مرگ همسرش به تنهایی در منزل ویلایی در بولوار امامیه مشهد زندگی میکرد، به شدت نگران خواهرش شد، چون به تماس هایش پاسخ نمیداد. او سپس با زن مستاجر طبقه بالا تماس گرفت و از او خواست سراغ خواهرش برود و او را از نگرانی نجات بدهد! آن زن مستاجر هم بیدرنگ به طبقه پایین آمد، ولی هرچه در میزد و نام «مهری» (همسایه) را صدا میزد، کسی جواب نمیداد. درحالی که کفشها بیرون از خانه بود و او اطمینان داشت که زن بیوه در خانه است!
در همین هنگام صدایی شنید که میگفت: «من حمام هستم! » او با شنیدن این جمله به منزل خودش رفت و به خواهر همسایهاش گفت که نگران نباشد. با این حال، نگرانی و افکار مغشوش، خواهر «مهری» را رها نکرد و بدین ترتیب دایی «مهری» برای جویاشدن از حال او راهی بولوار امامیه شد، اما باز هم کسی در خانه را باز نکرد. تماس با آتش نشانی، تنها چارهای بود که به ذهن آنها رسید. وقتی امدادگران آتش نشانی از راه رسیدند و قفل منزل را باز کردند، ناگهان جسد زن ۴۶ ساله درحالی که تیغه چاقو روی گردنش بود، داخل حمام نمایان شد. گزارش خراسان حاکی است: دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد و گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات درباره این جنایت وحشتناک آغاز شد. آنان با پیداکردن ته سیگارهای تازه مصرف شده و همچنین لو رفتن ماجرای اختلاف ارثیه ای، بیدرنگ عازم گلبهار شدند و مرد ۵۸ ساله را درحالی دستگیر کردند که همه سرنخهای این جنایت به او رسیده بود. با انتقال متهم به مشهد، بازجویی از وی توسط ستوان عظیمی مقدم (افسر پرونده) آغاز شد تا این که ساعاتی بعد در حضور قاضی دکتر زرقانی به قتل «زن بابا» اعتراف کرد
ارسال نظر