با خودرو سرقتی مسافرکشی میکردم!
وقتی از زندان آزاد شدم، دوباره به سمت اعتیاد و خلافکاری رفتم. دیگر آن قدر آلوده شده بودم که با خودروهای سرقتی مسافرکشی میکردم و درون همان خودروها نیز به استعمال مواد مخدر میپرداختم تا این که...
اینها بخشی از اظهارات جوان ۲۶ساله سابقهداری است که در عملیات تعقیب و گریز نیروهای گشت کلانتری در حالی دستگیر شد که درون خودروی سرقتی مشغول استعمال مواد مخدر بود.
این جوان پس از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس درباره ماجرای سرقت هایش پاسخ داد، به تشریح سرگذشت سیاه خود پرداخت و به مشاور دایره مددکاری اجتماعی کلانتری گفت: تا ۱۶سالگی در یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان زندگی میکردم و به مدرسه میرفتم. از زمانی که به خاطر دارم پدر و مادرم همواره با هم اختلاف داشتند و درگیر بودند.
با آن که هیچ گاه رنگ آرامش را در خانه ندیدم ولی تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم. پس از آن هم پدرم که در قطعه زمینی کشاورزی میکرد، به دلیل خشکسالی و کم آبی بیکار شد چرا که دیگر نمیتوانست به کشاورزی ادامه بدهد. بعد از این ماجرا بود که پدرم تصمیم به مهاجرت گرفت.
خلاصه حدود ۱۰ سال قبل بود که زمین کشاورزی را به بهای ناچیزی فروختیم و در منطقه «کشف» ساکن شدیم. پدرم باز هم نتوانست شغل مناسبی برای خودش پیدا کند و به ناچار عازم شمال کشور و به عنوان نگهبان در یک پروژه ساختمانی مشغول کار شد.
من هم که تک پسر بودم و از خدمت سربازی معاف شدم، مغازهای را در یکی از مراکز تجاری اجاره کردم و به فروش پوشاک پرداختم اما به دلیل این که آشنایی زیادی با این حرفه نداشتم، نه تنها سودی نمیبردم بلکه ضرر هم میکردم.
در این میان به خاطر موقعیتی که در فضای پشت مغازه ام وجود داشت، به همراه برخی از دوستانم و به صورت تفریحی استعمال مواد مخدر را شروع کردم. طولی نکشید که به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم و همه سرمایه ام بر باد رفت. خیلی زود ورشکسته و بیکار شدم به طوری که حدود چهار سال قبل دیگر کسی به دلیل چهره آشفته ام کاری به من نمیداد و من همچنان بیکار بودم.
به همین خاطر و برای تامین هزینههای اعتیادم در حالی به سرقت خودرو روی آوردم که مادرم نیز در خانههای مردم کارگری میکرد. از آن روز به بعد با خودروهای سرقتی مسافرکشی میکردم و بعد از مدتی قطعات قابل فروش آن را به سرقت میبردم و خودرو را در منطقهای خلوت رها میکردم.
آرام آرام به یک دزد حرفهای تبدیل شدم و چند بار طعم زندان را چشیدم. به دلیل این که رابطه عاطفی و اخلاقی با مادرم نداشتم، بعد از آزادی از زندان هم سراغ مادر و خواهرم نمیرفتم و روزگارم را با دوستانم پای بساط مواد مخدر میگذراندم.
آخرین بار حدود ۹ماه قبل بود که از زندان آزاد شدم و به خلافکاریهای قبلیام ادامه دادم تا این که حدود ساعت ۷صبح زمانی که داخل یک پراید سرقتی در منطقه «کشف» مشغول استعمال مواد مخدر بودم، موردظن نیروهای انتظامی قرار گرفتم و با رها کردن خودرو از محل گریختم اما نتوانستم از چنگ پلیس بگریزم و آنها پس از طی مسافتی مرا دستگیر کردند.
ارسال نظر