سرنوشت شوم نوعروس ۱۵ ساله پس از خیانت!
از شدت خماری روی نیمکتهای پارک به خواب میرفتم که با گروه مواد فروشان پارک آشنا شدم و به توزیع مواد مخدر روی آوردم. در حالی که سرگذشت عجیب من از هشت سالگی شروع شد و...
اینها بخشی از اظهارات زن ۱۸سالهای است که در عملیات ضربتی ماموران کلانتری سناباد مشهد در اجرای طرح امنیت اجتماعی دستگیر شده است. این زن جوان که مدعی بود سرگذشتی عجیب دارد، درباره ماجرای تیرهروزی هایش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: هشت سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. همان روز بود که معنای طلاق را فهمیدم و با این کلمه شوم آشنا شدم. پدرم به مواد مخدر اعتیاد داشت و همین موضوع به درگیری او با مادرم میانجامید. آن روزها من حتی معنای اعتیاد را هم نمیدانستم ولی از کلام دیگران میفهمیدم که اعتیاد کار خوبی نیست!
خلاصه پدرم چند ماه بعد با زن دیگری ازدواج کرد و من و برادر کوچکم را نزد خودش برد. مادرم نیز یک سال بعد به عقد مرد دیگری درآمد و به دنبال سرنوشت خودش رفت به طوری که تا امروز او را ندیده ام.
بالاخره با هر سختی و مشکلاتی بود تا کلاس هشتم درس خواندم اما هیچ وقت نمیتوانستم با نامادری ام کنار بیایم. تا این که نامادری ام مرا مجبور کرد در ۱۵سالگی با یکی از بستگان نزدیک خودش ازدواج کنم. من هم برای آن که از سرزنشها و تحقیرهای او رها شوم تن به این ازدواج دادم و پای سفره عقد نشستم. هنوز سه ماه بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم «قنبر» نیز آلوده به مواد مخدر است و با دختر دیگری هم ارتباط دارد.
شوهرم که تعمیرگاه خودروهای سواری داشت هیچ اهمیتی به من نمیداد و مدام با آن دختر در تماس بود تا این که بالاخره ۵۰ میلیون تومان به عنوان مهریه پرداخت کرد و مرا در حالی طلاق داد که فقط شش ماه با او زندگی کردم. اما چون سن قانونی برای افتتاح حساب نداشتم، پول مهریه به حساب پدرم واریز شد.
در همین حال زمانی که نامادری ام چشمش به این پول هنگفت افتاد آن قدر نقشههای شیطانی ریخت که بالاخره پدرم یک هفته بعد از این ماجرا مرا از خانه بیرون کرد و یک ریال از آن پولها را به من نداد. از آن روز به بعد آواره کوچه و خیابان شدم و گاهی به منزل دوستانم پناه میبردم. در این شرایط سخت که به خاطر آوارگی به پاتوقهای خلافکاران میرفتم مصرف سیگار و مواد مخدر را شروع کردم.
زمانی که به خاطر اعتیادم هزینه هایم افزایش یافت به ناچار به عقد موقت مردی درآمدم تا حداقل جایی برای خواب داشته باشم. از آن روز به بعد به مصرف شیشه و ناس هم روی آوردم تا این که یک ماه قبل آن مرد نیز مرا طلاق داد چرا که از عهده مخارج زندگی بر نمیآمد. وقتی برای مدت کوتاهی به عقد موقت جوان دیگری در آمدم، او نیز با دوست من ارتباط برقرار کرد و من از شدت افسردگی و ناراحتی پارک نشین شدم.
دیگر همه اوقاتم را روی نیمکتهای پارک گلشهر میگذراندم و به دلیل مصرف مواد مخدر یا از شدت خماری ساعتهای زیادی را در پارک میخوابیدم و شبها را به منزل دوستانم میرفتم. تا این که به یکی از پارکهای مرکز شهر آمدم و با گروهی زن و مرد آشنا شدم که مواد مخدر توزیع میکردند. من هم برای تامین هزینههای اعتیادم با آنها همراه شدم و به توزیع مواد مخدر پرداختم. تا این که ناگهان ماموران کلانتری پارک را محاصره کردند و من هم به همراه پنج مرد دیگر دستگیر شدم. حالا هم نمیدانم سرنوشتم به کجا ختم خواهد شد و...
شایان ذکر است، این زن ۱۸ساله پس از انجام مشاورههای روان شناختی و با دستور سرگرد بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) تحویل مراجع قضایی شد.
ارسال نظر