قتل برادر زن به خاطر ۴۰۰ هزار تومان + جزییات
مرد جوانی که برادر زنش را به خاطر ۴۰۰ هزار تومان به قتل رسانده و پس از محاکمه به قصاص محکوم شده بود حالا با گذشت ۱۶ سال از این جنایت با درخواست دیه ۴۰۰ میلیون تومانی از سوی خانواده مقتول روبهرو شده است.
۱۶ سال قبل گزارش یک قتل در یکی از شهرستانهای اطراف تهران به پلیس اعلام شد. نخستین بررسیها نشان میداد پسر ۲۶ سالهای با ضربه چاقوی شوهر خواهرش به قتل رسیده است. پس از شکایت خانواده مقتول تحقیقات برای دستگیری متهم فراری آغاز شد اما چند روز بعد مرد جوان با پای خود به اداره پلیس رفت و ضمن اعتراف به قتل تسلیم شد.
متهم در بازجوییها گفت: درگیری من با برادر زنم از وقتی شروع شد که باهم یک خودروی پیکان معامله کردیم. برادرزنم بابت خرید خودرو ۴۰۰هزار تومان به من بدهکار بود. سه ماه از این معامله گذشت اما او حاضر نبود بدهی اش را بدهد، شب حادثه که برای گرفتن بدهیام به خانه شان رفتم با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. او ناگهان شیشه نوشابهای را شکست و به طرف من حمله کرد، همین موضوع باعث ناراحتی و عصبانیتم شد و درگیری بالا گرفت تا اینکه من هم به طرف آشپزخانه رفتم وبا برداشتن چاقو ضربهای به او زدم. اصلاً قصدم کشتن او نبود فقط میخواستم او را بترسانم. بعد از ضربه برادرزنم روی زمین افتاد و من هم از ترس فرار کردم.
با اعترافهای متهم او به اتهام قتل عمد بازداشت شد و پس از محاکمه بنا به درخواست اولیای دم، مرد جوان به قصاص محکوم و تا زمان اجرای حکم به زندان رجایی شهرکرج منتقل شد. چند سال پس از این ماجرا همسر مقتول که ازدواج کرده بود همراه دو فرزندش به یکی از شهرستانهای اردبیل رفتند. از آنجا که ۱۶ سال از این ماجرا گذشته بود با تلاش واحد صلح و سازش زندان و درخواست مرد زندانی برای تعیین تکلیف در پروندهاش سرانجام اولیای دم مقتول حاضر شدند با دریافت ۴۰۰ میلیون تومان از قصاص متهم صرفنظر کنند.
مرد زندانی که حالا ۳۷ ساله شده است در حالی که بهترین سالهای زندگی و جوانی اش را در زندان و با کابوس مرگ گذرانده است، گفت: من به خاطر یک لحظه عصبانیت اشتباه بزرگی مرتکب شدم و ۱۶ سال تاوان سختی دادم. سال هاست که کابوس مرگ خواب و خوراک را از من گرفته است. الان هم غیر از مادر پیرم کسی را ندارم که پیگیر کارهایم باشد هیچ پول و سرمایهای هم نداریم تا دیه را پرداخت کنیم. الان بلاتکلیف ماندهام و چشم امیدم به خداوند، قضات و نیکوکاران است، شاید بتوانم پس از این همه سال به زندگی برگردم.
ارسال نظر