توئیت معنادار روحانی حاوی چه پیامی مشخصی بود؟
کارشناس مسائل بین الملل با تشریح اهمیت خروج ایران از ذیل بند هفت منشور سازمان ملل متحد تاکید کرد که در طول تاریخ سازمان ملل کشوری وجود ندارد که ذیل فصل هفتم قرار گرفته باشد و با جنگ و یا سقوط رژیم مواجه نشده باشد.
روز سه شنبه بیستم مهرماه حسن روحانی رئیس جمهور اسبق کشورمان در توئیتی معنادار که هشتگ"شجاعانه" درآن دیده می شد با اشاره به سی و دومین سالگرد تأسیس شورای عالی امنیت ملی،سیاست خارج کردن ایران از ذیل فصل۷منشور سازمان ملل در سال۹۴ از تصمیمات سرنوشت ساز این نهاد دانست و هوشیاری نسبت به تحولات منطقه، جهان و همچنین تدبیرشجاعانه برای صلح و امنیت ملی را لازمه پیشرفت کشور تلقی کرد. این توئیت درحالی منتشر می شود که حرف و حدیث های زیادی درداخل کشوردر خصوص بند هفت منشور سازمان ملل و خروج از آن شنیده می شود و تا کنون رسانه های زیادی به جزئیات این موضوع پرداخته اند. شاید در آستانه آغاز مذاکرات برجامی بد نباشد بار دیگر این مهم بار دیگر مورد بحث قرار گیرد تا ابعاد ماجرا با جزئیات بیشتری روشن شود. خبرنگار ما در این راستا با حسن بهشتی پور کارشناس مسائل بین الملل گفتگویی داشته که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
اساسا به نظر شما خروج ایران از ذیل بند هفت منشور سازمان ملل متحد تا چه حد مهم است و به طور کلی این منشور بیانگر چه مسائل قابل توجهی است؟
منشور سازمان ملل متحد همانند قانون اساسی کشورهای جهان برای همه اعضای آن لازم الاجرا است. این منشور از ماده ۳۲ تا ۵۹ به فصل هفتم اختصاص دارد. این فصل از آن جهت دارای اهمیت است که از مواد ۴۱ تا ۵۲، ترتیبات مصوبات شورای امنیت سازمان ملل را معین می کند. در این بین مجمع عمومی، شورای اقتصادی، شورای حقوق بشر، دیوان بین المللی لاهه که دیگر ارکان های سازمان ملل محسوب می شوند پشتوانه اجرایی ندارند. اما شورای امنیت به عنوان مهمترین نهاد سازمان ملل و در منشور این سازمان از ماده ۳۹ به بعد حوزه اختیارات خود را مشخص کرده است. از همین رو در مورد کشورهایی که ناقض و یا تهدید کننده صلح و امنیت در دنیا هستند سیاست هایی را طبق فصل هفتم در نظر دارد. بنابراین وقتی کشوری ذیل فصل هفتم قرار می گیرد یعنی اقداماتی تنبیهی علیه آن اعمال خواهد شد. در ابتدا این اقدامات تنبیهی جنبه سیاسی خواهد داشت و سپس تحریم های اقتصادی(ماده ۴۰ و ۴۱) و در نهایت اقدام نظامی (ماده ۴۲) در دستور کار خواهد بود. با این وضعیت اگر کشوری مشمول این مواد شود در شرایط سختی قرار خواهد گرفت که انواع تهدیدها علیه آن وجود دارد.
در خصوص جمهوری اسلامی ایران پس از آنکه شورای حکام به صورت ناحق و ناروا پرونده را به شورای امنیت ارجاع داد، مصوبه شورای حکام در متن قطعنامه شورای امنیت قرار گرفت. اما از قطعنامه های بعدی عملا ایران را تحت فصل هفتم و ماده ۴۰ قرار دادند. اولین قطعنامه با ۱۶۹۶ شروع شد و در قطعنامه ۱۷۳۷ به طور مستقیم ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد در ماده ۴۰ و ۴۱ قرار گرفت که مربوط به تحریم های اقتصادی بود. در ادامه شاهد قطعنامه های دیگری از جمله ۱۷۴۷ و ۱۸۰۳و ۱۸۳۵ بودیم که آخرین آن ۱۹۲۹ بود که تحریم های بسیار شدید و گسترده ای را در بر می گرفت.
دستاورد قطعنامه ۲۲۳۱ که پس از برجام تصویب شد این بود که کلیه تحریم های شورای امنیت علیه ایران را لغو کرد. به دلیل طراحی و وجود مکانیسمی به نام ماشه، منتقدین برجام همواره اصرار بر این داشتند که ایران از ذیل بند هفت خارج نشده است. این در حالی است که در قطعنامه ۲۲۳۱ به صراحت اعلام شده که کلیه قطعنامه قبلی ملغی می شوند. وقتی کشوری همچنان ذیل بند هفت باشد شورای امنیت برای آن امتیازی قائل نمی شود و تحریم ها برقرار خواهند ماند. استدلال مخالفین برجام ماده ۴۱ است که معتقدند ایران همچنان ذیل بند هفت قرار دارد. اما اینطور نیست چرا که بند ۴۱ مربوط به لغو تحریم ها است. درخواست شورای امنیت از ایران توقف برنامه غنی سازی بود اما وقتی که ایران مجاز به غنی سازی در سطح ۳.۶۷ درصد است مفهوم بدین معناست که از نظر شورای امنیت ایران دیگر ناقض صلح و امنیت دنیا نیست و تنها آن را تهدیدکننده صلح و امنیت معرفی کردند و ایران ذیل ماده ۴۲ قرار نگرفت. اگر ایران ذیل ماده ۴۲ قرار می گرفت می توانستند مجوز اقدامات نظامی علیه ایران را صادر کنند. درست همانند اقدامی که علیه یمن انجام شد. در این راستا عربستان سعودی با استناد به قطعنامه های شورای امنیت علیه یمن اقدامات متجاوزکارانه و جنایات خود را توجیه می کند.
بنابراین باید در نظر داشته باشیم که ماده ۴۱ به منظور لغو تحریم هایی است که خود شورای امنیت اعمال کرده است و به معنای وضع تحریم های جدید نیست. اگر تحریم جدیدی اتفاق می افتاد آنگاه می توان گفت که ایران همچنان ذیل بند هفت قرار دارد. البته برای برخی تحریم ها نیز زمان مشخصی ارائه شده است مانند تحریم های تسلیحاتی که تلاش های آمریکا برای تمدید آن راه به جایی نبرد.
خروج ایران از ذیل بند هفت منشور سازمان ملل را مرهون تلاش های دولت های یازدهم و دوازدهم باید تلقی کرد یا تلاش های آقای ظریف؟
آن را باید در گروه تلاش های گروهی بدانیم که در راه اعتلای ایران زحمت کشیده اند و متشکل از تیمی بودند. این اقدام خدمت بزرگی به ملت ایران بود چرا که ناجوانمردانه مردم ایران را تهدیدکننده صلح و امنیت دنیا تعریف کردند. ایران کار غیرموجهی انجام نداد و تنها موضوع بر سر آلودگی سانتریفیوژی بود که ایران از آن اطلاعی نداشت و در جایی دیگر از آن برای غنی سازی ۹۰درصدی استفاده می شد و تنها نمونه ای بوده که ایران از روی آن ساخته بود. اثبات موضوع به این سادگی از سوی تهران ۶ سال به طول انجامید. ایران نه از ان پی تی تخطی کرده بود و نه تهدیدی برای صلح و امنیت دنیا بود اما با پرونده سازی چنین وضعیتی را برای ایران به وجود آوردند.
قطعنامه ۲۲۳۱ محصول تلاش تیمی بوده است نه می توان گفت که آقای روحانی آن را انجام داده و نه آقای ظریف و غیره.. از همین رو می توان آن را ماحصل زحمات عده ای دانست که تمام زندگی و آبرو خود را صرف تحقق این امر و خروج ایران از ذیل فصل هفتم کردند. قرار گرفتن در ذیل بند هفت تهدید مستقیمی علیه امنیت ملی ایران بود. در طول تاریخ سازمان ملل کشوری وجود ندارد که ذیل فصل هفتم قرار گرفته باشد و با جنگ و یا سقوط رژیم مواجه نشده باشد.
برخی معتقدند که ایران با کشورهایی چون عراق و یمن قابل مقایسه نیست و قطعنامه ها با وجود ضمانت اجرایی نمی تواند اقدام نظامی علیه ایران را رقم بزند. نظر شما چیست؟
پس چطور ایران با لیبی مقایسه می شود؟! می گویند این کشور تمام تجهیزات هسته ای خود را به آمریکا تحویل داد اما در نهایت سرنگونی نظامی آن رقم خورد. لیبی با جمعیت ۶ میلیونی کل تجهیزات هسته ای آن در یک کشتی قرار گرفت و تحویل آمریکا داده شد. این چه ارتباطی با جمهوری اسلامی ایران دارد که از تجهیزات هسته ای گسترده در تهران، نطنز، فردو، راکتور آب سنگین اراک و غیره برخوردار است؟ اگر بنا بر مقایسه است، چطور دیکتاتوری مانند قذافی که ۴ دهه علیه مردمش ظلم کرده با ایران مقایسه می شود؟! اعطای مجوز به کشورها به منظور بکارگیری قوه قهریه خود علیه کشوری، قطعا برای کشور تهدید شونده زیان بار خواهد بود اولین آثار آن در مسائل اقتصادی نمود پیدا می کند و ضریب سرمایه گذاری در کشور تهدید شونده کاهش می یابد و با میلیاردها دلار ضرر مواجه خواهد شد. وقتی کشوری تحت فصل هفتم قرار می گیرد نهایت آن جنگ است اما پیش از آن انواع مشکلات برای آن کشور به وجود می آید. خوشبختانه ایران تحت ماده ۴۲ قرار نگرفت که اگر این اتفاق رخ می داد به آمریکا، اسرائیل و دیگر دشمنان ایران اجازه اقدام داده می شد. حالا اینکه این کشورها بتوانند یا نتوانند اقدامی علیه ایران انجام دهند بحث دیگری است. همین که این مجوز صادر شود آن کشور با پیامدهایی اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و انزوای بین المللی مواجه خواهد شد.
به طور قطع نباید ایران را با کشورهای چون عراق، یمن، سومالی و غیره مقایسه کرد اما نباید اجازه دهیم چنین مجوزهایی علیه کشورمان صادر شود. هر چقدر هم بگوییم ایران قدرت اول نظامی است باز هم صدور چنین مجوزهایی برای ما مشکل ساز خواهد بود و اساسا مذاکرات برجام نیز به منظور جلوگیری از این وضعیت انجام شد.
به عنوان سوال آخر آیا در حال حاضر بار دیگر تهدید قرار گرفتن در فصل هفتم برای ایران وجود دارد؟
بستگی به رفتار و سیاست های ما دارد. اینطور نیست که بگوییم با تصویب برجام اعتباری به ایران داده شد و دنیا دیگر کاری با ما ندارد. نه برجام و نه هیچ توافق دیگری هیچ کارت اعتباری به ایران نمی دهد. ایران در حال حاضر با برخورداری از تجربه و درایت کافی، شرایط را به خوبی درک کرده و اشتباهات گذشته را تکرار نخواهد کرد و مانع قرار گرفتن مجدد کشور در فصل هفتم خواهد شد. اما باید در نظر داشت که اینطور نیست ایران هر اقدامی انجام بدهد و کسی جرات نداشته باشد دست چنین کاری بزند. یا اینکه بپنداریم اگر چنین نیز شد تهدیدی متوجه کشور نیست. اصل اینکه ایران بار دیگر ذیل بند هفت قرار گیرد به ضرر امنیت ملی کشور خواهد بود؛ خواه اقدامی علیه ایران در نظر داشته و یا اینکه نداشته باشند. مهم پیامدهای سیاسی، اقتصادی و غیره ای است که جمهوری اسلامی ایران را با تهدید روبرو می کند.
ارسال نظر