سیگنال مذاکره آمریکایی ها به ایران از کجا آب می خورد؟
طی روزهای اخیر، مباحثی در خصوص تقاضای طرف آمریکایی مبنی بر انجام مذاکرات مستقیم با ایران (در پروسه احیای توافق هستهای و رفع تحریمهای ضد ایرانی) مطرحشده است. در این میان، تروئیکای اروپایی نیز با طرح مکرر موضوع «کمبود زمان» تلاش میکند بهانه و زمینه لازم را جهت برگزاری این مذاکرات مستقیم فراهم سازند.
طی روزهای اخیر، مباحثی در خصوص تقاضای طرف آمریکایی مبنی بر انجام مذاکرات مستقیم با ایران (در پروسه احیای توافق هستهای و رفع تحریمهای ضد ایرانی ) مطرحشده است. در این میان، تروئیکای اروپایی نیز با طرح مکرر موضوع «کمبود زمان» تلاش میکند بهانه و زمینه لازم را جهت برگزاری این مذاکرات مستقیم فراهم سازند. دراین خصوص نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت:
نخستین موضوع، به «فرامتن» درخواستهای مکرر آمریکا جهت مذاکره مستقیم با تهران بازمیگردد. پس از خروج دولت ترامپ از توافق هستهای با ایران، گزاره ادعایی طرفداران غرب و دیپلماسی غربگرایانه مبنی بر «اصالت مذاکره با آمریکا» ابطال شد. اکنون با پیشرفت ضمنی مذاکرات در برخی حوزههای اختلافی، مقامات آمریکایی درصدد بازتعریف این گزاره در نزد افکار عمومی دنیا و خصوصا ایران هستند. مقامات کاخ سفید درصدد هستند هرگونه توافقی در مذاکرات را محصول «دیپلماسی آمریکایی» قلمداد کرده و متعاقبا، خروجی مذاکراتی که در آن تهران و واشنگتن پای میز مذاکره دوجانبه و مستقیم ننشینند را ابتر و ناقص تلقی کنند. بنابراین بخش مهمی از اصرار آمریکا مبنی بر مذاکره مستقیم با ایران، ریشه در بعد روانی و تبلیغاتی موضوع دارد.
دومین مسئله، مربوط به محتوای مذاکرات میباشد. شاید در نگاه اول، برخی تصور کنند بازی نامتعادل تروئیکای اروپایی و حتی ارتباطات پشت پرده لندن، برلین و پاریس با رژیم اشغالگر قدس در مذاکرات وین، احتمال تحقق گزینه «مذاکره مستقیم تهرانـ واشنگتن» را در وین بهمثابه یک انتخاب منطقی تقویت خواهد کرد! بااینحال تأکید میکنیم که چنین پیشفرضی کاملا نادرست است. در اثبات این مسئله همین بس که اکنون ما در خصوص «انعقاد یک توافق مبنایی» سخن نمیگوییم، بلکه از «احیای یک توافق» صحبت میکنیم. بدیهی است که در احیای یک توافق، طرف مقصر باید آثار و تبعات بر هم زدن توافق اولیه را پذیرا باشد و فراتر از آن، جهت جلوگیری از تکرار این مسئله تضمینهایی را بهطرف مقابل (طرف طلبکار و محق) ارائه کند.
در حال حاضر، مقامات آمریکایی و اروپایی شیوه بازگشت به تعهدات خود و احیای برجام را بهخوبی میدانند. در چنین شرایطی برگزاری مذاکره دوجانبه میان ایران و آمریکا، هیچگونه تأثیر ایجابی در ذهنیت و ادراک طرف مقابل به سود منافع ملی ما نخواهد داشت. پروسه بازگشت به برجام از سوی آمریکا اساسا پیچیده نیست! آنچه برای آمریکا در این معادله اهمیت دارد، بعد فرامتنی و فرامذاکراتی ماجراست که اتفاقا دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان باید نسبت به آن توجه لازم را داشته باشد. فراتر از آن، باید این حقیقت را مدنظر قرارداد که هرگونه مذاکره با آمریکا، تنها در قالب «کمیته مشترک برجام» امکانپذیر خواهد بود، که لازمهای آن بازگشت آمریکا به توافق هستهای و رفع تحریمهای ضد ایرانی یا اثبات اراده مطلق واشنگتن مبنی بر اجرایی کردن این پروسه میباشد. در غیر این صورت، دلیلی برای حضور آمریکا در کمیته مشترک توافقی که خود از آن عدول کرده است، محلی از اعراب نخواهد داشت.
ارسال نظر