اختصاصی گسترشنیوز:
نمایندگانی که در آپارتمان ۴۲ متری زندگی می کنند
در سوئد، نمایندگانی که جرئت کنند به جای استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، از تاکسی استفاده کنند تیتر یک رسانهها میشوند.
جالب است بدانید که در سوئد، سیاستمداران، دولتمردان و نمایندگان در مقایسه با مردم عادی، از هیچ امتیاز مادی یا معنوی خاصی برخوردار نیستند. وزرا و نمایندگان، ماشین مخصوص یا راننده شخصی ندارند و درست مثل شهروندانی که نمایندگیشان را برعهده دارند از مترو و اتوبوسهای پر از جمعیت، استفاده میکنند. مسئولان مملکت هیچ مصونیت قضایی ندارند و مثل همه محاکمه میشوند. از منشی و نگهبان شخصی خبری نیست و دفتر کار ساده و محقرشان اندکی بزرگتر از یک اتاق کوچک است.
حقوق نماینده مجلس، دو برابر حقوق معلم
یک شهروند سوئدی به نام جواکیم هولم میگوید: «حقوق سیاستمداران را من و امثال من پرداخت میکنیم. دلیلی نمیبینیم زندگی لوکس و اشرافی داشته باشند».
نمایندگانی که به جای استفاده از وسایل حملونقل عمومی جرئت کنند با پول مردم، هزینه تاکسی را پرداخت کنند تیتر یک رسانهها میشوند. برای حمل و نقل نمایندگان از وسایل حمل و نقل عمومی به آنها بلیت داده میشود. فقط نخستوزیر حق دارد به طور مستمر از خودرو مخصوص استفاده کند.
نمایندگان سوئد در آپارتمانهای کوچک ۴۲ متری پایتخت زندگی میکنند و برای شستشوی لباسهای خود و خانواده از لباسشوییهای عمومی استفاده میکنند. باورش سخت است ولی شرایط زندگی آنها قبلاً از این هم بدتر بود. دستمزد همه کسانی که شغل دولتی مهم دارند پائین است: متوسط حقوق نماینده مجلس فقط دو برابر یک معلم ابتدایی است.
ممنوعیت استفاده از ضمایر رسمی
از نظر غیرسوئدیها، مغز افرادی که به عنوان مشاور در این کشور کار میکنند ایراد دارد. چرا؟ مشاوران سوئدی هیچ حقوقی دریافت نمیکنند و دفتر کار به آنها داده نمیشود بنابراین باید از خانه کار کنند.
از نظر مردم بیشتر کشورهای جهان، سیاستمداران، طبقهای عظیمالشان و والامقام هستند و باید از مزایای طبقات بالا بهرهمند باشند. بسیاری از ما فکر میکنیم که این نجیبزادگان، برتر از شهروندان عادی هستند پس حقوحقوق بیشتری دارند و باید از سطح زندگی بالاتری برخوردار باشند اما سوئدیها اینگونه فکر نمیکنند. این مردم، سیاستمداران و نمایندگان مجلس را با خودشان برابر میبینند. اینجا از جلال و جبروت و عناوین و القاب خبری نیست. سوئدیها در دهه ۱۹۶۰ حتی استفاده از ضمایر رسمی را ممنوع اعلام کردند و همه مردم با ضمیر «شما» خطاب قرار میگیرند.
از ماشین ضدگلوله خبری نیست
خود من، شاهد صحنهای بودهام که نظیر آن را هیچ جای جهان نمیتوان یافت. نخستوزیر و وزیر امور خارجه را در یکی از سوپرمارکتهای استکهلم دیدم که چرخدستی خود را هل میدادند. شهردار استکهلم را دیدم که مثل همه در صف اتوبوس ایستاده بود و سخنگوی مجلس، روی یکی از صندلیّّهای مترو نشسته بود.
در سوئد از نابرابریهای اجتماعی خبری نیست و بدون شک یکی از امنترین کشورهاست بنابراین سیاستمداران و مقامات نیاز نیست از ماشینهای ضدگلوله استفاده کنند. سیاستمداران باید به صورت روزمره با واقعیات و درد و رنجّهای شهروندان عادی در تماس باشند. سیاستمداران حق ندارند منافع شخصی خود را بر منافع عمومی ترجیح دهند. این فقط یک شعار نیست و سوئدیها در عمل نشان دادهاند که فقط در صورت شایستگی میتوان به قدرت سیاسی رسید و آن را حفظ کنید.
همهچیز شفاف است
سوئدیها سیاستمداران خود را مسئولیتپذیر و پاسخگو، بار آوردهاند، دیدار با مقامات بلندپایه آسان است و همگان باید بتوانند به اطلاعات عمومی کشور دسترسی داشته باشند. گشودگی سیستم حکمرانی سوئد به شفافیت سیاسی کامل منجر شده است. قانون شفافیت، ضامن اجرایی این اصل حکمرانی در سوئد است. به برکت این قانون بنیادی سوئد، فساد سیاسی گسترده، پدیدهای نادر است.
طبق قانونی که در سال ۱۷۶۶ تصویب شد همه شهروندان باید بتوانند به تمامی اسناد عمومی و دولتی دسترسی داشته باشند. در سوئد ردیابی هزینهها و مخارج هیئت وزیران، نمایندگان و قضات آسان است؛ بهعنوانمثال همه میدانند حقوق نخستوزیر چقدر است و کارنامه مالیاتی او چگونه است و همه از تصمیماتی که مقامات این پادشاهی میگیرند مطلع میشوند.
در دهه ۱۹۹۰ یکی از بزرگترین رسواییهای سیاسی سوئد اتفاق افتاد. معاون نخستوزیر که مونا سالین نام داشت با کارت اعتباری دولتی مقدار شکلات، نوشیدنی و مقداری خرتوپرت دیگر خریده بود. همین تخلف کوچک باعث نابودی سیاسی سالین شد. این مورد در تاریخ سیاسی سوئد به پرونده رسوایی توبرلون (مارک شکلاتی که مونا سالین خریده بود) مشهور شد.
سوئد در عرض ۱۰۰ سال از کشوری، فقرزده و دهقانی به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شد؛ کشوری که برابریهای اجتماعی آن زبانزد خاص و عام است، یکی از کمترین نرخهای فساد سیاسی و مالی را دارد و هیچکس برتر از دیگران نیست. تجربه سوئدیها نشان داد تغییر، شدنی است.
لعنت الله علیهم