طبل تو خالی نتانیاهو | اسرائیل جرات حمله به ایران را ندارد
اگرچه اکنون جامعه جهانی «بنیامین نتانیاهو» را خطرناکترین موجود جنگل سیاست میداند؛ اما به واقع او مصداق ضربالمثل عامیانهای است که میگوید: کوه غرید ولی سرانجام کارش، لانه موش بود.
واقعیت این است که به رغم همه غرشها و رجزخوانیهای نتانیاهو درباره آنچه میخواهد با ارتش خود علیه ایران به اجرا گذارد، نه او و نه ارتش تا بندندان مسلح اسرائیل قادر به گشودن جبهه جنگی بزرگ در اینباره نخواهند بود. دلیل این مهم، نه خوش خیالی و ندیدن تحولات جاری در گستره منازعات ایران و اسرائیل، بلکه اجبارهای جغرافیایی، سقف توان نظامی اسرائیل و ملاحظاتی است که هژمونی حاکم بر جهان سیاست به تلآویو تحمیل میکند. از این رو لازم است جانمایه تهدیدهای اسرائیل علیه ایران و آنچه ممکن است بیش از هر چیز در اقدامهای خصمانهاش در دستور کار قرار گیرد، مورد توجه باشد.
تجربه همه جنگهای اسرائیل در هفت دهه گذشته گواه آن است که تنها در یک جنگ نابرابر، توانسته امتیاز پیروزی را از آن خود کند. این نابرابری به پشتوانه انبوه کمکهای لجستیک، دیپلماتیک و همراهیهای گستردهای بوده که ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه با اسرائیل داشتهاند. جنگهای ۱۹۶۷و ۱۹۷۳ میلادی میان اعراب و اسرائیل هنوز در خاطرات خاورمیانه و جهان باقی است. اسرائیل در لبه پرتگاه سقوط به ناگاه با پشتیبانی حامیان غربی خود و تغییر در موازنه قدرت، توانست بر دشمنانش پیروز شود.
نکته قابل تأمل در تجربه جنگهای اعراب و اسرائیل و در اینحال جنگهایی که میان حزبالله، حماس (بهویژه) در دهههای ۱۹۸۰ و ۲۰۰۶ میلادی رخ داد، حکایت از آن دارد که پاشنه آشیل ارتش اسرائیل در جنگهایش، نبرد زمینی است. نقطه قوت آن هم نبرد «نابرابر» هوایی و موشکی است. ارتش اسرائیل همانگونه که در جنگهای گذشته بیشترین تلفات خود را در نبرد زمینی داشته، اکنون نیز وقتی شمار کشتههایش افزون میشود که نظامیانش در زمین با مواضع حماس و حزبالله رو در رو میشوند. بنابراین انتخاب اسرائیل -تا حد ممکن- پرهیز از درگیری زمینی و رویکرد حملات هوایی و موشکی است. اسرائیل هنگامی در زمین عملیات میکند که ارتش هوایی اطمینان امنیتی لازم را به آن داده باشد.
ترجیح اصلی اسرائیل اما بیش از هرچیز، عملیات اطلاعاتی-جاسوسی، خرابکاری و ترور است. در واقع خمیر مایع اقدامهای اسرائیل را باید در این رویکرد تفسیر و تحلیل کرد. امتیازهای اسرائیل در جنگی که از هفتم اکتبر گذشته تاکنون کسب کرده نیز بیش از هرچیز مدیون همین رویکرد است. ترورهای هدفمند رهبران گروههای مقاومت همراه با خرابکاری و مدیریت جنگ تبلیغاتی-روانی به کمک توانمندیهای رسانهای. اسرائیل این شیوه جنگ را از پیش از استقرار دولت خود در سرزمینهای اشغالی تاکنون با دقت و هشیاری دنبال کرده است. بدیهی است همه امتیازهای جنگی او نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
حال باید دید شیوه جنگ او با ایران یا آنچه مدعی است؛ جنگ با جمهوری اسلامی در کدام بستر انجام خواهد شد؟ گشودن جبهه جنگی گسترده؟ یا تقویت و تعمیق راهبرد اطلاعاتی -خرابکاری و تروریستی؟ گمان این که اسرائیل قادر به جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی باشد را باید از نظر دور داشت؛ مگر این که با شیوههای معمول و نهادینهشده خود؛ یعنی ترور و خرابکاری، بخواهد بر سلسله اعصاب تهران تأثیر گذاشته و در ادامه واکنش تهران، پای دیگران را نیز به این جنگ باز کند.
مشکل اسرائیل در حالحاضر، نگرانی از ماهیت نگاه متحدان غربی او به روند بالا گرفتن تنش میان تهران و تلآویو است. به نظر میرسد نتانیاهو و کابینه افراطی او ارزیابی روشن و مطمئنی از دنباله حمایتهای غرب؛ به ویژه ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه از چگونگی روند شدت تنشها ندارند. به عبارت روشن، تلآویو میان «همدلی» و یا «همراهی» غرب از اسرائیل در صورت بالا گرفتن جنگ دچار تردید است. همه تلاش نتانیاهو در گفتوگوهایش با طرفهای غربی حول انتخاب میان دو گزینه است: «استراتژی مهار» و «استراتژی سرکوب».
ترجیح غرب به رغم تندخوییهایش علیه تهران ولی به تلاش برای مهار ایران و واداشتن آن به خواستهایی خلاصه میشوند که در محورهای چهارگانهٔ کاهش نفوذ منطقهای، پرونده هستهای، کاستن از عمق برد موشکی، و حقوق بشر جا میگیرند. البته که روابط تهران-مسکو و جنگ اوکراین هم به محورهای چهارگانه افزوده شده است. در هیچیک از محورهای اختلافی، نشانی از رویکرد سرکوب دیده نمیشود. اسرائیل اما میکوشد روند تحولات را به گونهای مدیریت کند که کار به گزینه سرکوب کشیده شود. این مهم، کانون اختلاف و تعارض میان تلآویو و متحدان اصلیاش است که مرز «همدلی» و «همراهی» با رویکرهای ماجراجویانه کابینه نتانیاهو را برجسته کرده است. از این رو تلآویو مجبور است کانون اقدامهایش علیه تهران را به اجبار و در چارچوب عملیات اطلاعاتی-خرابکاری و ترور خلاصه کند.
رجزخوانیهای اسرائیل در اقدام به تدارک حملات گسترده علیه ایران، الزاماً به معنای توانایی انجام آن نیست؛ مگر بخواهد دست به اقدامی جنونآمیز بزند که در این صورت، خود و منطقه را به آتش خواهد کشید. آیا متحدان اسرائیل با توجه به توانمندیهای ایران، چنین مجالی را به کابینه نتانیاهو خواهند داد؟ آیا خطرناکترین موجود جنگل سیاست، خواهد توانست به اندازه ادعاهایش ظرفیت عمل داشته باشد یا به مصداق ضرب المثل؛ کوه غرید تا تپه بزاید اما لانه موش سرانجامش شد؟
ارسال نظر