این «آبجی» مادر ماندگار سینما شد
فیلم آبجی در حالی پس از شش سال انتظار اکران می شود که ویژگی های مثبت بسیارش می تواند مخاطب را با حالی خوب بدرقه کند و تصویری از یک مادر به یاد ماندنی دیگر در سینمای یاران را در ذهن او به یادگار می گذارد.
ده روزی هست که اکران فیلم سینمایی آبجی که اولین اثر سینمای داستانی بلند مرجان اشرفی زاده است در گروه هنروتجربه آغاز شده است. فیلمی زنانه اما غیر فمنیستی که اگرچه براساس نام فیلم تمرکزش بر سرنوشت یک دختر پنجاه ساله است که به دلیل مشکلات ذهنی کماکان در خانه پدری و همراه با مادرش زندگی می کند، اما در واقع مهارت مدیریتی یک مادر که زنی خانه دار اما با درایت و توانایی قابل توجهی در غیاب همسر فوت شده اش، کماکان برای حفاظت از بنیان خانواده اش تلاش می کند را در قاب تصویر، صمیمانه روایت کرده است.
در حالی که پیام این فیلم بسیار انسانی است و اتفاقا با پایانی منطقی اما جالب، حتی می تواند عده ای را شگفت زده کند و حال خوبی به مخاطب بدهد و او را لبریز از امید کند، چند سالی به رغم داشتن مجوزهای لازم، پس از آنکه در جشنواره فجر دیده نشد، در کمد ماند و رنگ اکران در سالن های سینمایی را به خود ندید. اتفاقی که باید آن را نتیجه سایه سنگین فیلم های سطحی و تجاری بدنه سینمای ایران دانست.
موضوع داستان این فیلم مسئله ای جهانی است؛ چرا که در هر نقطه ای از دنیا، کاملا قابل درک است که یک زن سرپرست خانوار، که دختری با عقب ماندگی ذهنی نسبی داشته باشد، نگران سرنوشت دخترش در پسِ نبود خویش باشد. در عین حال تماشای یک مادر، به ویژه مادری ایرانی با شرایط اجتماعی مختص این کشور، که در حد خودش توانایی بالایی در مدیریت شرایط غیر قابل پیش بینی زندگی اش-از جمله اتفاقاتی که برای پسر و دختر دیگرش می افتد-دارد هم، برای همیشه می تواند قصه ای به روز باشد.
اگرچه در فیلم آبجی، زن ها را در حال دست و پنجه نرم کردن با زندگی و مشکلاتش می بینیم، اما این فیلم دارای تمانینه خاصی است که می تواند ریتم کند و رنگ سرد طراحی شده غالب فیلم را کاملا توجیه کند؛ ولی یکی از نکات حائز اهمیت و به نوعی شایسته تقدیرِ «آبجی» این است که شان انسانی کاراکترهایش را تحقیر نمی کند و برای هر کدام نقشی شایسته و فکر شده تعریف می کند و حتی در اندازه قابها و زاویه دوربین هم نگاهی محترمانه به شان انسانی کاراکترها دارد؛ درحالی که هیچ کدام از آنها مقدس نیستند و از دایره افراد معمولی و آشنا و قابل دسترس خارج نمی شوند.
بر اساس نام این فیلم، نقش اول فیلم دختری است که با بازی درخشان معصومه قاسم پور بر روی پرده نقره ای زندگی می کند اما مهر مادریِ مادری که با استادی توسط گلاب آدینه و حتما هنرمندی نویسنده و کارگردان اثر در این فیلم به تصویر درآمده، آنچنان زیبا و اصولی است که شاید یکی از بهترین مادرهای سینمای ما باشد. مادری که مدام ذهن را بین مفهوم زیبای مادر و عبارت «صمیمی و خودمانی «آبجی» به رفت و آمد وا می دارد چرا که مدام حواسش به پسر، عروس، دختر سالم مهاجرت کرده و از همه مهتر دختر معلول در خانه خودش هست.
اقتدار دارد اما مداخله گر نیست. تسامح و تساهل دارد اما تا پای جان بر اصول و ارزشهای مادری و خانوادگی اش اصرار دارد. خانه دار است اما در مدیریت اقتصاد و سرنوشت خانواده و آموزش آن با زبانی لین و با حیا به فرزندانش، هیچ کم ندارد. تعاملش با مردم بسیار متعادل و در عین حال با قدرت و مدبرانه است. امروزی و شهری است، اما زندگی را به خوبی تجربه کرده و به همین دلیل، حتی در عین نگرانی و غضب، با کارگر روستایی جوان هم با متانت رفتار می کند. بر همین اساس و بدون قیاس خاص در تکنیک سینمایی و تنها با تکیه بر مضمون، این بار هم، در آبجی مرجان اشرفی زاده همچون «مهمان مامان» داریوش مهرجویی یا «مادر» علی حاتمی، مادری دوست داشتنی را در مرکز یک خانواده پرتلاطم به تماشا می نشینیم اما با پایانی متفاوت که البته با مردان مهربانانه تر برخورد کرده است.
این فیلم داستان و قهرمانی دارد که بر مبنای تخیل نویسنده و کارگردانش خلق شده است، اما قهرمانش پوشالی و تخیلی و متعلق به دنیای مارول ها نیست. همین امر هم شاید شرایط ناخواسته اکرانش را جالب می کند چرا که به باور نگارنده این سطور، در این مقطع زمانی بسیاری از مردان و زنان سرپرست خانوار در جامعه پرمشغله این روزها، که تحت تاثیر پاندمی کرونا با مسائل متعددی در چالش هستند، با دیدن این فیلم نا خودآگاه به اهمیت آرامش، تدبیر، رفتار با تاملِ به جا و محکم و حتی اخلاق و ایمانی که هرگز در فیلم فریاد زده نمی شود اما به نوعی در وجدان و کردارد کاراکترها حضور دارد، پی می برند؛ و شاید دوست داشته باشند که از این تاثیر، بهره ببرند. همانطور که در پایان زیبای این اثر، دیگر خبری از نور و رنگ سرد نیست وتصویر گرمای امید و زندگی را به مخاطب خود هدیه می دهد اگرچه حرکت دوربین فضایی سورئال و متافیزیکی را به ذهن متبادر می کند که ممکن است معنی خاصی داشته باشد.
در انتها باید گفت که اگرچه تاخیر در نمایش این اثر به نوعی تهیه کننده آن یعنی محمدحسین قاسمی را متهم به کم کاری و کم رغبتی می کرد، اما توجه به لیست هنرمندان حاضر در این اثر ثابت می کند که او هم در مقام تهیه کننده، طبق میل کارگردان رفتار کرده و گروهی متشکل از گلاب آدینه، حمیدرضا آذرنگ ، پانته آ پناهی ها، معصومه قاسم پور، علیرضا استادی و حتی بابک حمیدیان برای نقشی بسیار کوتاه و نسبتا فرعی اما چالشی را برای اولین فیلم سینمایی کارگردانی جوان و البته پر سابقه در عرصه فیلم کوتاه و تلویزیون، گرد هم آورده تا آبجی به شکلی مناسب تولید شود.
نکته عجیب و تلخی که قطعا بیماری سینمای ایران هم هست، نگرانی از عدم موفقیت چنین فیلمی در گیشه سینمای ایران است. فیلمی که تجاری نیست اما مخاطب خود را هم با دست خالی و یا با انبوهی از تالم و درد رها نمی کند؛ فیلمی که کمدی نیست اما حال خوبی به تماشاگرش می دهد و اثری که اگرچه سوپر استار یا سلبریتی ندارد اما بازیگرانش با هنرمندی نقش آفرینی می کنند؛ اصولا نباید نگران موفقیت باشد.
ارسال نظر