|

«ماتریکس۴» تینیجری و نوجوان پسند است

ماتریکس ۴ بدلیل آنکه نه سوژه داستانی قوی دارد و نه محتوای جذاب و غنی مانند سری قبلی خود نتوانست موفق و گیرا باشد البته این سرنوشت بیشتر فیلم‌هایی است که بعد از سال‌ها می‌خواهند دوباره متولد شوند؛ محتواها دیگر تمدن‌ساز نیستند.

سینما و تلویزیون «ماتریکس۴» تینیجری و نوجوان پسند است

ادامه تولید فیلم‌های چندگانه در سال‌های اخیر باب شده است و فیلم‌های مهم و مطرحی مانند «نابودگر» و «اسلحه مرگبار» به قسمت‌های بعدی نیز کشیده شد. در این میان نیز کماکان فیلم‌هایی مانند «جنگ‌های ستاره‌ای» نیز به مسیر خود ادامه می‌دهند و درقالب‌های سریالی و انیمیشنی نیز با داستان‌های دیگری ساخته می‌شوند.

البته تولید قسمت‌های چهارم و پنجم مجموعه فیلم‌ها در این سال‌ها نشان داد که اگرچه تا حدی آورده مالی مناسبی را برای کمپانی به ارمغان می‌آورد اما آن نتیجه مورد انتظار را به‌دست نمی‌دهد. تصور این بود که فیلمی مانند نابودگر که در زمان خود شهرت جهانی برای «آرنولد شواتزنگر» و «جیمز کامرون» به بار نشاند، می‌تواند با گذشت بعد از بیش از ۲۰ سال بار دیگر سینماها را تکان دهد. اما نتیجه بسیار کم‌رمق‌تر از حد انتظار بود. تنها بهانه‌ای که این فیلم‌ها برای جذب دوباره مخاطب دارند، برگرداندن ستاره‌های آن روزها به فیلم است. اما بالا رفتن سن، آن هم در زمانی که ده‌ها چهره تازه به سینما آمده‌اند باعث شده تا جوانان چندان به فیلم‌ها دل خوش نکنند.

ماتریکس۴

بنابراین اصلی‌ترین بهانه و دلیلی که برای آن قسمت‌های جدیدی برای مجموعه‌های سینمایی ساخته می‌شود، یعنی جنبه اقتصادی و شهرت عملاً در بازار بزرگ و پررقیب سینما کارگر واقع نمی‌شود. برای همین است که فیلمسازانی که قسمت‌های اول آن فیلم‌ها را ساخته‌‌اند، با توجه به شناختی که از سینما دارند حاضر نمی‌شوند قسمت‌های بعدی را خودشان بسازند. اما لانا واچوفسکی یکی از دو فیلمساز سه‌گانه ماتریکس حاضر شد تا این ریسک را بکند و قسمت چهارم ماتریکس را با عنوان رستاخیز بسازد که نتوانست در باکس آفیس امریکا موفق واقع شود و عملاً شکست خورد.

اما نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که سبک فیلم‌های چندگانه عموماً در سینمای هالیوود شامل فیلم‌هایی در مقیاس بزرگ مانند حماسی، اکشن و علمی-خیالی و یا فانتزی است. فیلم‌هایی مانند هری‌پاتر، جنگ‌های ستاره‌ای، مرد عنکبوتی، نابودگر، ماتریکس، ارباب حلقه‌ها و... این آثار برای گنجانده شدن در این مقیاس بزرگ، نیازمند محتوا و جهان داستانی بزرگ‌اند. بسیاری از آنان به این منظور بر اساس رمان ساخته‌ شده‌اند و برای همین توانستند تا چند قسمت ادامه پیدا کنند مانند «هری ‌پاتر» که تا ۹ قسمت ادامه پیدا کرد و حتی بعد از آن به سراغ پیش‌درآمدهای فیلم رفت که آنها نیز چه در گیشه و چه در نقدها موفق شدند.

ماتریکس۳

اما ماتریکس که از ابتدا دارای موضوعی خاص و دشوار بود و از آن بیشتر با عنوان یک فیلم فلسفی یاد می‌شد، مایه عمیق اما موجزی داشت که در نهایت برای سه قسمت کفایت می‌کرد و از همین رو توانست یکی از جذاب‌ترین سه‌گانه‌ها باشد. یا نابودگر نیز در وضعیتی چنین قرار داشت و با قسمت سوم عملاً دیگر جایی برای ادامه نداشت. هر دوی این سه‌گانه‌ها محتوای خوبی را برای سه قسمت فراهم کرده بودند اما بنای مدیران کمپانی‌ها برای رو کردن برگ‌های برنده از خود خصوصاً در زمانی که صنعت سریال‌ سازی گوی رقابت را از آنان ربوده بود، باعث شد تا برای داشتن یک پدیده چشمگیر بجای تولید آثاری با محتوا و موضوعی قدرت‌مند به فکر بازتولید فیلم‌های مطرح قدیمی خود بپردازند.

نکته دیگری که درباره ارتباط محتوا و موفقیت صنعت سرگرمی باید گفت این است که غنای محتواهای فرهنگی و هنری در تمدن غرب، بیشتر متکی بر داشته‌های فلسفی، دینی و علمی استوار است. تحلیل درون‌مایه‌های چندگانه‌ها به ما نشان می‌دهد که آنها آثاری تمدن‌سازند و در خود ارزش‌های تمدنی زیادی دارند. از منجی‌گرایی مسیحی که یکی از رایج‌ترین و مهم‌ترین مضامین این آثار است گرفته تا آرمان‌شهرهای رنسانسی و ابرانسان‌هایی که بر اساس خداوندان یونان بازسازی شده‌اند. حال بازتولید چنین فیلم‌هایی بعد از گذشت سال‌ها باید اولاً دستمایه و سوژه داستانی قوی و جذاب داشته باشد و دوم آنکه محتوای آن حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشد.

ماتریکس۲

سریال‌هایی مانند دنیای غرب و بازی تاج و تخت که تا چند فصل ادامه پیدا کردند و از رونق هم نیافتادند نیز تا حدی از این محتوا برخوردار بودند و گرنه آنها نیز حرف و محتوای کاملاً متفاوتی نداشتند بلکه بازگویی همان محتوای قدیمی در شکل و جهانی تازه است. بعلاوه که در نظر داشته باشیم آنها نیز برای برند شدن و جذب مخاطب بطور چشمگیری از عناصر جنسی و خشونت استفاده کردند.

ماتریکس ۴ از فقدان هر دوی این مؤلفه‌ها ضربه می‌خورد. اولاً آشفته بازار ابتدایی فیلم بشدت آزاردهنده است و معلوم نیست که کی به کی است؟‌ زمانی فیلمساز با طرح معما قلابی در ذهن مخاطب گیر می‌اندازد تا او را تا انتهای مسیر و حل معما همراه خود کند اما این فیلم بجای طرح معما با فضایی مبهم تصور کرده که رازی را در قلب فیلم جا داده است. بیشتر مخاطب را از خود دلزده می‌کند. از آن گذشته چرا این فیلم باید طرح قبلی خود را تخریب کند و بار دیگر به فکر احیای آن باشد؟ لااقل باید یک اتفاق مهم و قابل قبول که زمینه‌های آن در قسمت‌های قبل موجود باشد بتواند فضا و جهان تازه داستانی را فراهم کند اما واچوفسکی شتاب‌زده و بدون در نظر گرفتن این نکات، صرفاً برای ساخت فیلم دوباره‌ای که نام او و فیلمش را بر سر زبان‌ها بندازد، چیزی ساخته که بسختی می‌توان آن را تا آخر تحمل کرد. قهرمان ناجی فیلم‌های قبل بدون دلیل قانع‌کننده‌ای تبدیل به یک مریض آشفته شده است و حالا با کمک دیگر فراریان ماتریکس دوباره به ناجی تبدیل می‌شود!

ماتریکس۱

محتوای داستان نیز بشدت کم‌مایه است. موضوع تفاوت میان واقعیت و غیر واقعیت یا حقیقت و مجاز که در سری قبلی طرح شده بود، دیگر حرف تازه‌ای ندارد. در مجموعه قبلی در نهایت برای آنکه «نئو» بر ماتریکس پیروز شود، با دانش شناخت خویشتن تبدیل به قهرمانی مافوق طبیعت شد؛ یعنی شرط تمایز بر حقیقت و مجاز در جهان فیلم چیزی جز شناخت و تسلط بر خود نیست. چیزی که متأثر از فضای بودیسم و فرهنگ شرقی است. حال بازسازی ماتریکس باید پشتوانه محتوایی تازه‌ای داشته و یا اگر متکی بر قبل است از دل آن مفهومی تازه را طرح کند. اما از سر گذراندن این نکات باعث شده تا با فیلمی در حد یک کار تینیجری و نوجوان پسند روبه‌رو باشیم.

ماتریکس

در نهایت ماتریکس ۴ با آن همه حجم تبلیغات که از آن به عنوان منجی سینمای دوران کرونا یاد می‌شد و قرار بود با آن همه هیاهو اتفاقات بزرگی را رقم بزند، هیچ نتیجه‌ خاصی را به بار ننشاند.

 

منبع: تسنیم
کدخبر: 229655

ارسال نظر