چگونه دیگر دروغگو نباشیم؟
به دروغگویی عادت کرده اید؟ اگر به دروغگویی عادت کنید دیگر نمیتوانید به این راحتیها، راست بگویید. دروغگویی هم مثل سیگار کشیدن و نوشیدن الکل، اعتیادآور است.
دروغ کار فرد را راحت میکند پس به محض رویارویی با احساسات ناخوشایند، دروغ میگوید. در واقع دروغ گفتن به یک نوع اعتیاد تبدیل میشود. مثل هر اعتیاد دیگری، باید دروغگویی را ترک کنید تا سلامتی خود را به دست آورید. مثل همه اعتیادها، گام اول آن است که بپذیرید مشکلی دارید.
تصمیم بگیرید ترک کنید
بفهمید به چه دلیل دروغ میگویید؟ افراد از سن بسیار پایین به دروغ گفتن عادت میکنند. شما در کودکی یاد میگیرید که با دروغ گفتن، کارتان راه میافتد. سپس در نوجوانی و مقاطع بعد از آن دروغگویی را ادامه میدهید تا به آسانی از موقعیتهای دشواری که در زندگی با آنها روبرو میشوید عبور کنید. برای تغییر این وضعیت باید قبل از هر چیز بدانید که ریشه دروغگویی شما چیست؟
-آیا دروغ میگویید تا کنترل موقعیتهای مختلف زندگی را به دست بگیرید؟ وقتی ببینید که با دروغ گفتن میتوانید آسانتر و سریعتر به آنچه میخواهید برسید دیگر به سختی میتوانید راست بگویید. ممکن است دروغ بگویید تا دیگران کاری که شما از آنان انتظار دارید را انجام دهند.
-دروغ میگویید تا خود را آدم بهتری جلوه دهید؟ از لحظهای که به معنای "رقابت با دیگران" پی میبریم تحت فشار خردکنندهای قرار میگیریم. دروغ گفتن راه خوبی برای پیشرفت در شغل، معاشرت و ارتباطات اجتماعی است.
-ممکن است دروغ بگویید تا خود را راحت کنید. راست گفتن غالباَ خیلی سخت است و تنش و ناراحتی ایجاد میکند. دروغ گفتن به دیگران ( گاهی هم، دروغ گفتن به خود!) باعث میشود دیگر لازم نباشد با موقعیتها و احساسات ناخوشایند روبرو شوید.
به چه دلیل دیگر نمیخواهید دروغگو باشید؟ اگر دروغ تا به این حد زندگی را آسان میکند چرا باید آن را متوقف کرد؟ اگر دلایل روشنی برای ترک دروغگویی نداشته باشید کارتان بسیار دشوار میشود و نمیتوانید آدم صادقتری باشید. خوب فکر کنید و ببینید دروغگویی چگونه بر منش و خودانگاره و روابط و زندگی شما تاثیر گذاشته است. اینها بعضی از دلایل خوبِ ترک دروغگویی هستند:
- دروغگویی را ترک کنید تا حس راستگو بودن را تجربه کنید. وقتی دروغ میگویید خود را از واقعیت دور میکنید. شما بخشهایی از واقعیت را پنهان میکنید و چهره نادرستی از خود به دیگران عرضه میکنید. ادامه مستمر این کار، تاثیر بدی روی حس خوب بودن شما میگذارد و دیگر نمیتوانید چندان برای خودتان ارزش قائل شوید. شما لیاقتش را دارید که درباره خود به جهان پیرامون، راست بگویید. لیاقتش را دارید که بدانید برای چه کسی زندگی میکنید. باید بتوانید به خود واقعی و راستین خود افتخار کنید و مهمترین دلیل ترک کردن دروغگویی، همین است.
- برقراری دوباره ارتباط با دیگران. دروغ گفتن، جلوی برقراری ارتباط صحیح با دیگران را میگیرد. ارتباطات خوب زمانی رخ میدهد که افراد بتوانند احساسات و عواطف خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.
- برگرداندن دوباره اعتماد به دیگران. دروغگویی شاید هیچ صدمه جسمی به دنبال نداشته باشد ولی اگر از آن برای کلاه گذاشتن بر سر دیگران استفاده شود آزادی و قدرت انتخاب را از آنها میگیرد. در واقع دروغگو نمیگذارد دیگران با تکیه بر حقایق، تصمیم بگیرند. اگر آنهایی که میشناسید مچ شما را بگیرند به فکر محافظت از خود میافتند و دیگر درباره خود با شما روراست نخواهند بود.
--خود را به ترک دروغگویی، متعهد کنید. با مشکل دروغگویی مثل همه اعتیادهای دیگر رفتار کنید و جداَ در پی ترک آن باشید. ترک این عادت بد، به کار زیاد و عزم راسخ نیاز دارد. یک روز و تاریخ خاص را مشخص کنید و با خود عهد ببندید که دیگر صادق باشید.
برنامه ریزی
از دیگران کمک بگیرید. ممکن است احساس کنید تنها هستید و باید به تنهایی برنامه ترک دروغگویی را به اجرا بگذارید ولی افرادی هستند که قبلاَ همین مشکل را داشتهاند و میتوانند از شما پشتیبانی کنند. به درمانگر مراجعه کنید. درمانگران تخصص و تجربه لازم را دارند و با افراد زیادی که همین مشکل را داشتهاند کار کردهاند و به آنها کمک کردهاند. وجود و همراهی درمانگر بسیار ارزشمند است. آنها به سلامت شما را از سرزمین دروغگویی به وادی صداقت و راستگویی میبرند.
-با افراد نزدیک و صمیمی خود صحبت کنید. بعضی از افرادی که در زندگی شما هستند دوست دارند به شما کنند دروغگویی را کنار بگذارید. صداقت نداشتن شما ممکن است قبلاَ به آنها آسیب زده باشد با این حال دوست دارند به شما کمک کنند. اگر این کار برایتان ناخوشایند نیست آن را به اجرا بگذارید. قصد و برنامهی خود را با والدین، برادر و خواهر یا دوست صمیمی خود در میان بگذارید تا بتوانند از شما پشتیبانی کنند.
- به یک گروه پشتیبانی ملحق شوید. صحبت کردن با دیگرانی که مشکل شما را دارند و دقیقاَ حال شما را درک میکنند بسیار ارزشمند است. دنبال یک گروه پشتیبانی اینترنتی باشید. اگر در نزدیکی محل شما یک گروه واقعی وجود دارد که چه بهتر.
محرکهای خود را شناسایی کنید
بعضی موقعیتها، عواطف، افراد و مکانها باعث میشوند افراد نتوانند حقیقت را بگویند. همه این موارد را شناسایی کنید. وقتی بدانید چه چیزهایی شما را به دروغگویی تحریک میکند میتوانید از آنها اجتناب کنید یا حداقل، راهی برای مقابله با آنها پیدا کنید.
-آیا وقتی حس خاصی دارید دروغ میگویید؟ چهبسا در مدرسه یا سرکار مدام نگران هستید و میترسید نتوانید کارها را به نحو احسن انجام دهید. پس دروغ میگویید تا موقتاَ بر نگرانی و دلهره خود غلبه کنید. خوب فکر کنید و ببینید چگونه و از چه طرق دیگری میتوانید بر نگرانی خود غلیه کنید.
-آیا به افراد خاصی دروغ میگویید؟ فرض کنید نمرات درسی شما، ضعیف است. در اینجا باید آمادگی روبرو شدن با واکنشهای پدر خود را داشته باشید. اما شما این کار را نمیکنید و به او دروغ میگویید. در واقع این موقعیت شما را به دروغگویی تحریک میکند. باید یاد بگیرید که از طریق دیگری غیر از دروغگویی با این نوع موقعیتها روبرو شوید.
- اگر نمیتوانید راست بگویید بهتر است که هیچ چیز نگویید. وقتی با یک محرک مواجه میشوید که شما را به دروغگویی تشویق میکند دست از حرف زدن بکشید. اگر در آن لحظه نمیتوانید صادق باشید بهتر است ساکت بمانید یا موضوع را عوض کنید. لازم نیست به سوالاتی که نمیخواهید جواب دهید پاسخ دهید. لازم نیست بعضی اطلاعات را بیان کنید.
- اگر کسی سوالی پرسید که فکر میکنید نمیتوانید صادقانه به آن جواب دهید بهتر است به او بگوئید که ترجیح میدهید به این سوال جواب ندهید. البته این کار کمی ناخوشایند است ولی خیلی بهتر از دروغ گفتن است.
- از موقعیتهایی که فکر میکنید شما را به گفتن سخنان غیرواقعی تحریک میکند اجتناب کنید. اگر فکر میکنید در مهمانی بزرگی که هفته بعد برگزار میشوند همه درباره موفقیتهای خود لاف میزنند لازم نیست در آن حضور داشته باشید. شما از روی تجربه میدانید که در این جور محافل برای " آبروداری" هم که شده دروغ میگویید پس خود را در این گونه موقعیتها قرار ندهید.
- دقت کنید و ببینید وقتی قصد دروغ گفتن دارید چه علائم و نشانههای جسمی در شما پدیدار میشود. به عنوان مثال ممکن است در این جور مواقع به پایین نگاه کنید و قلبتان تندتر بزند. وقتی این نشانهها را دیدید موقعیت را ترک کنید تا مجبور نشوید دروغ بگویید.
راستگویی را به طور مستمر، تمرین کنید. نکته اینجاست که قبل از حرف زدن، فکر کنید و تصمیم بگیرید به جای دروغ، راست بگوئید. اینجا هم، اگر نتوانستید به سوالی که از شما پرسیده میشود صادقانه جواب دهید جواب ندهید. هر چقدر بیشتر راست بگوئید راستگویی برایتان راحتتر میشود.
- از صحبت با غریبهها یا یک گروه بحث اینترنتی، شروع کنید. گفتن حقیقت به افرادی که نمیخواهید با آنها ارتباط داشته باشید خیلی آسانتر است چون هیچ گونه پیامدی برایتان ندارد.
- وقتی نوبت آشنایان رسید ابتدا از موضوعات خنثی شروع کنید و درباره آنها گفتگو کنید. به عنوان مثال برنامه آخر هفته خود را بیان کنید. بگوئید که برای تعطیلات آخر هفته خود چه برنامهای دارید؟
- اگر دوست ندارید درباره خودتان حرف بزنید درباره اخبار، سیاست، ورزش، فلسفه، ایدههای تجاری، سریال یا شو تلویزیونی موردعلاقه، زندگی دیگران، سگتان یا آب و هوا حرف بزنید. نکته اینجاست که پیوسته تمرین کنید و جز راست، نگوئید.
نحوه مواجه با پیامدها ی رفتار خود را یاد بگیرید. به مرور متوجه میشوید که دارید در همه موقعیتهای که قبلاَ دروغ میگفتید راست میگویید. بعضی مواقع از قوانین و مقررات تخطی میکنید، بیکار میشوید، نمیتوانید حق و حقوق خود را بگیرید و قلباَ دوست ندارید با شخص خاصی رابطه داشته باشید. شما باید همه این موارد را بیان کنید. روبرو شدن با این موقعیتهای ناخوشایند از دروغگویی بهتر است چون شخصیت شما را نیرومند میکند و سبب میشود بین شما و دیگران، اعتماد به وجود آید.
خود را برای روبرو شدن با عکسالعملهای دیگران آماده کنید. شنیدن حقیقت ممکن است باعث شود فلانی، دید بدی به شما پیدا کند و واکنشی نشان دهد که شما دوست ندارید. حتی اگر چنین شود میتوانید به خود افتخار کنید چون حقیقت را گفتهاید. شما به بلوغ فکری رسیدهاید و میدانید که دارید با قدرت و صداقت با مشکلات روبرو میشوید و دیگر از مشکلات فرار نمیکنید.
- سعی کنید اعتماد افرادی که در آغاز به شما بیاعتماد هستند را جلب کنید. اگر به کسی بارها دروغ گفته باشید ممکن است مدتی طول بکشد تا شما و حرفهای شما را باور کنند. پشتکار داشته باشید و روی این مشکل کار کنید چون تنها راه بازگردان اعتماد از دست رفته، صداقت است. کافی است یک بار دیگر دروغ بگوئید. همه زحمات شما به باد میرود و به خانه اول بازمیگردید.
ارسال نظر