|

همدستی پگاه آهنگرانی و بی بی سی برای تحمیل یک دروغ به ملت ایران

می‌گویند فلانی «یک روده راست توی شکمش نیست.» این ضرب‌المثلی است که افراد از آن به وقت مواجهه با آدم‌های دروغگو، مکار و پشت‌هم‌انداز استفاده می‌کنند. حکایت بی‌بی‌سی هم دقیقا منطبق بر چنین ضرب‌المثلی است. اگر دل این رسانه به حال رزمندگان دفاع مقدس ما می‌سوخت پیش از هر چیز پرده از کمک مالی و تسلیحاتی دولت بریتانیا به صدام در جنگ با ایران برمی‌داشت و در قالب یک فیلم مستند تلاشی ولو حداقلی را با بازگویی واقعیت انجام می‌داد.

فرهنگی و اجتماعی همدستی پگاه آهنگرانی و بی بی سی برای تحمیل یک دروغ به ملت ایران

فرهیختگان در گزارشی با این عنوان نوشت: جنگ به خودی خود پدیده وحشتناک و زشتی است و از منظر اخلاق عرفی نمی‌توان آن را به‌هیچ‌وجه توجیه کرد. اما واقعیت جهانی که ما در آن نفس می‌کشیم به ما آموخته که جنگ، دفاع یا هر چیزی که اسمش را می‌گذاریم یک پیشامد طبیعی است و برای رسیدن به صلح باید همیشه منتظر بدترین اتفاق ممکن باشیم. هفته، هفته دفاع مقدس و یادآوری دلیری فرزندان این آب و خاک در جنگ تحمیلی است و رسانه‌های مختلف رسمی و مستقل هر یک به سهم خود نسبت به آن موضع می‌گیرند. بی‌بی‌سی فارسی هم روز شنبه ۳۱ شهریور در واکنش به سالگرد آغاز دفاع جانانه فرزندان ایران در برابر حزب بعث عراق فیلم مستند «کودک‌سرباز» ساخته جدید پگاه آهنگرانی را برای مخاطبانش پخش کرد. سوالی که در همین ابتدای بحث ذهن بسیاری را به خود مشغول می‌کند این است که چرا رسانه دولت فخیمه بریتانیا این زمان را برای قرائت خود از جنگ ایران و عراق انتخاب کرده است؟ 

حرف حساب کودک‌سرباز چیست؟ 

نزدیک به یک سال می‌شود که رژیم اشغالگر قدس از زمین و هوا تهاجمی همه‌جانبه را علیه مردم غزه و کرانه باختری آغاز کرده و از آن زمان تاکنون با تجهیز خود به انواع و اقسام سلاح‌های پیشرفته بی‌محابا غزه و کرانه باختری را از زمین و هوا مورد حمله قرار می‌دهد. جالب اینجاست در چنین موقعیتی که رسانه‌های استعماری نظیر همین بی‌بی‌سی و... از این جنایت جنگی کاملا مشهود می‌گذرد و حتی یک‌نفر از مدافعان حقوق بشر برای بزرگ و کوچک فلسطینیان دل نمی‌سوزاند، پگاه آهنگرانی و تیم بی‌بی‌سی فارسی تصمیم می‌گیرند در پوستین «دایه مهربان‌تر از مادر» وارد صحنه شوند و با احضار تاریخ دفاع مقدس بر ذهن بیننده رژه بروند و بر نگاهش نسبت به مقاطع حساس و درخشان این سرزمین خدشه بیندازند.

پگاه آهنگرانی برای سفارش‌دهندگان خود سنگ‌تمام گذاشته و در قالب یک صحنه‌آرایی دقیق و حساب‌شده قصد دارد از مفهوم دفاع مقدس آشنایی‌زدایی کند و با استفاده از سانتی‌مانتالیسم کور و کر غربی مخاطبانش را درمقابل سیستمی که با سازماندهی‌اش اجازه جدا شدن یک گوشه از این آب و خاک را به دشمن نداد، قرار دهد. فیلمساز در مستند «کودک‌سرباز» همان‌گونه که از اسم و رسمش پیداست با دست گذاشتن روی شکاف میان دولت و ملت، جایی آن وسط‌ها قرار می‌گیرد و با ترکیب راست و دروغ اعتبارکی در میان طیف روشنفکرمآب‌تر اپوزیسیون برای خودش دست‌وپا می‌کند. ماجرا از این قرار است که تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس -که در آن روزها با سن کم در میدان جنگ حاضر بودند- با حضور در قاب دوربین پگاه آهنگرانی به روایت داستان خود در متن جنگ می‌پردازند و احساس و عواطف‌شان را با بینندگان بی‌بی‌سی در میان می‌گذارند. این صرفا ظاهر قضیه است و بی‌بی‌سی فارسی به‌همراه مقاطعه‌کارش پگاه آهنگرانی برای محض رضای خود موش نمی‌گیرند. علی‌رغم ظاهر ضدجنگ و متفاوت مستند کودک‌سرباز باید گفت نگاه محاسبه‌گری بر آن غالب شده تا همه‌چیز را براساس منطق بازار و دستاوردهای آنی این عرصه ببینند. 

در ابتدا و پیش از آغاز فیلم متنی با این عنوان که دیوان بین‌المللی کیفری و کنوانسیون ژنو از به‌کارگیری کودکان در جنگ به‌عنوان جنایت جنگی یاد می‌کنند به نمایش درمی‌آید و تکلیف همه با چیزی که قرار است در ادامه ببینند مشخص می‌شود. روایت با معرفی سه تن از رزمندگان سابق در قامت کسانی که از جنگ به‌عنوان یک پدیده شوم یاد می‌کنند ادامه می‌یابد و سپس پگاه آهنگرانی زاویه‌دید مواجهه‌اش با انقلاب را در نقش راوی به‌طور مشخص بیان می‌کند. او از آرمان‌های انقلاب سخن می‌راند و از کنترل و ساماندهی نیروهای ایرانی در آغاز جنگ با ارتش عراق حرف می‌زند. همین چهار دقیقه ابتدایی کافی است تا ما به‌واسطه آن بتوانیم پاسخ منطق ضدجنگ اثر را به آسانی بدهیم و به زحمت هم نیفتیم. فیلمساز به‌درستی عنوان می‌کند کشور به دلیل تغییر نظام سیاسی و قرار گرفتن در شرایط انقلابی آماده دفاع از خود در برابر متجاوز نیست و به همین دلیل مردم از گوشه و کنار ایران برای مقابله با ارتش عراق سازماندهی می‌شوند. پرواضح است که در این موقعیت نمی‌توان طیف‌های سنی مختلف را به دلیل حضور در دفاع مقدس شماتت کرد. وقتی ارتش آن‌طور که باید آماده نیست، این وظیفه مردم است که در هر سن و سالی به دفاع از مرزهای خود بپردازند و به پشتوانه نیروی معنوی خود از میدان پا پس نکشند. آهنگرانی برای روایت جعلی خود از آن روزها سوای مراجعه به خاطرات رزمندگان، به سراغ تصاویر آرشیوی می‌رود و با انگشت گذاشتن روی حضور سربازان کم‌سن‌وسال، آنها را در قامت افرادی مسخ‌شده و ایدئولوژیک‌زده به تصویر درمی‌آورد. او می‌خواهد این کار را به‌وسیله باند صوتی‌اش که مملو از اصوات ناراحت‌کننده است به سرانجام برساند و زمختی جنگ را در استفاده دولت‌ها از شهروندان نوجوان خود دوچندان کند، اما واقعیت و حقیقت در این مورد خاص با هم توافق کامل دارند و نمی‌توان با دستکاری و بازیگوشی خللی در موجودیت آن به وجود آورد. پای هیچ نوجوانی در دفاع مقدس با زور و اصرار حکومت به صحنه مقابله با دشمن بعثی باز نشد و بسیاری با اشتیاق در این مسیر قدم می‌گذاشتند. خاصیت رسانه -به‌خصوص مدیای وابسته به غرب- این است که با آگراندیسمان و بزرگنمایی قصد دارد به قلب مفاهیمی که مزاحم کارش هستند، بپردازد و چرخ «مقاومت»، «ایثار» و «دفاع» را آن‌طور که دلش می‌خواهد از نو اختراع کند. عاشورا درس مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم است و این را بی‌بی‌سی فارسی با سابقه استعماری کارگزارانش در ایران بهتر از هرکسی می‌داند؛ پس باید با هر وسیله‌ای که امکان دارد به این مفاهیم حمله کرد و مردم ایران را به دلیل دفاع از کشورشان مورد بازخواست قرار داد. در ساختمان روایت مستند کودک‌سرباز نقش اول برعهده دوگانه «دفاع» و «تسلیم» است و فیلمساز می‌خواهد با درگیر کردن ذهن مخاطب به این دو مفهوم، حرف اصلی خود که برآمده از تحلیل طیف غرب‌گرا و لیبرال است را بزند و در ایستگاه آخر به مقصود کاسبکارانه‌ و بازاری‌اش بپردازد. حرف اصلی را پگاه آهنگرانی در تکلمه مستندش بیان می‌کند: «این جنگ نهایتا هیچ تغییری در مرزهای دو کشور به‌وجود نیاورد و دستاوردی برای هیچ‌کدام از طرفین نداشت.» در پاسخ به این فرد باید گفت کمترین دستاورد دفاع مقدس فراهم آوردن شرایطی امن برای مردم ایران بود که بتوانند بدون واهمه و ترس از دشمن خارجی به زندگی ادامه دهند و آرزوهای‌شان را محقق کنند. این را پگاه آهنگرانی بهتر از هرکسی می‌داند، چون اگر کشور ما در جنگ شکست می‌خورد و بخشی از خاکش را از دست می‌داد اکنون او نمی‌توانست با رانت خانواده‌اش وارد سینما شود و شهرتی برای خود دست‌وپا کند.

جان انسان برای بی‌بی‌سی اهمیت ندارد 

می‌گویند فلانی «یک روده راست توی شکمش نیست.» این ضرب‌المثلی است که افراد از آن به وقت مواجهه با آدم‌های دروغگو، مکار و پشت‌هم‌انداز استفاده می‌کنند. حکایت بی‌بی‌سی هم دقیقا منطبق بر چنین ضرب‌المثلی است. اگر دل این رسانه به حال رزمندگان دفاع مقدس ما می‌سوخت پیش از هر چیز پرده از کمک مالی و تسلیحاتی دولت بریتانیا به صدام در جنگ با ایران برمی‌داشت و در قالب یک فیلم مستند تلاشی ولو حداقلی را با بازگویی واقعیت انجام می‌داد. ولی انتظار ما از این رسانه که با پشتوانه پول مالیات مردم بریتانیا اداره می‌شود برخلاف انتظاری که مدیران بی‌بی‌سی از دیگران برای پاسخگویی نسبت به اعمال و رفتارشان دارد، چندان زیاد نیست. اسناد منتشرشده از طرف وزارت امور خارجه انگلستان نشان می‌دهد دولت این کشور از برنامه صدام برای ساخت سلاح شیمیایی آگاه بود ولی نه‌تنها مداخله‌ای برای جلوگیری از این امر نکردند بلکه به شرکت بریتانیایی وایرپمپس اجازه داد که تعدادی پمپ در اختیار کارخانه آفت‌کش سامرا برای تولید گاز خردل قرار دهد و زمینه را برای تولید سلاح‌های شیمیایی فراهم کند. ۲۰ هزارنفر از رزمندگان ما در طول دفاع مقدس فقط در اثر گاز خردل و اعصاب شهید شدند و به‌طور حتم سربازان نوجوان هم در این میان سهم دارند. حتی یکی از نفراتی که در این فیلم مستند به‌عنوان کودک‌سرباز به بازگویی خاطراتش از آن ایام می‌پردازد جانباز شیمیایی است و فیلمساز بدون اشاره به دلیل اصلی شیمیایی شدن او، تنها حضورش در میدان جنگ را علت اصلی و قاطع این اتفاق قلمداد می‌کند و ترجیح می‌دهد که راست نگوید. از طرف دیگر تاکنون بیش از ۱۶ هزارنفر از کودکان غزه به‌وسیله حمله نظامی رژیم کودک‌کش جان خود را از دست داده‌اند و در سوی دیگری از جهان، جنگ در افغانستان در میان سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۹ جان بیش از ۲۶ هزار کودک را گرفت یا آنها را با معلولیت دائمی مواجه کرد. این‌ آمارها به خودی خود برای بی‌بی‌سی فارسی و پیمانکارانش ارزش چندانی ندارد و فقط زمانی وارد اصول اخلاقی آنها می‌شود که بخواهند به‌واسطه آن حلقه محاصره را برای دولت مخالف غرب تنگ‌تر کنند تا وی عطای مقاومت را به لقایش ببخشد و در برابر فرامین آمریکا و شرکایش سر تعظیم فرود بیاورد.

کدخبر: 335402

ارسال نظر