|

بخش اول گفت و گوی اختصاصی گسترش نیوز با مهدی قنبری(نقاش):

جامعه نقاشی را به عنوان یک شغل نپذیرفته است

مهدی قنبری: زمانی که اثری را خلق میکنم ممکن است از چند وسیله مختلف به شکل همزمان استفاده کنم و در این زمینه خودم را محدود نمی کنم.

فرهنگ جامعه نقاشی را به عنوان یک شغل نپذیرفته است

«دراک» عنوان دومین نمایشگاه انفرادی نقاشی هنرمندی جوان و اهل شیراز است که به تازگی در گالری «اِو» تهران برگزار شد، مهدی قنبری با پشت سرگذاشتن ۱۰ نمایشگاه گروهی از سال ۹۱ تا ۹۹ و یک نمایشگاه انفرادی در سال ۹۸ با عنوان «گرگ و میش» در گالری «هان» شیراز، آذر ماه ۱۴۰۰ به تهران آمد و با به نمایش گذاشتن مجموعه دراک، که در معنا نام کوهی در جوار شهر شیراز است ، گامی جدید در زندگی هنری خود برداشت. همین موضوع سبب شد تا پایگاه خبری گسترش نیوز  از این هنرمند برای گپ و گفتی دوستانه دعوت به عمل بیاورد و جویای دیدگاه‌های هنری او شود که در ادامه بخش اول آن را خواهید خواند.

آقای قنبری لطفا از بیوگرافی خود بگویید و همچنین بفرمایید چگونه وارد عرصه هنر نقاشی شدید؟

من مهدی قنبری متولد اسفند ۱۳۶۸ در جهرم هستم، کاردانی الکتروتکنیک و دیپلم عکاسی دارم و از دو سالگی در شهر شیراز زندگی میکنم، به خاطر دارم که حدودا ۹ سال داشتم و خیلی اتفاقی در یک تابستان وقتی مادرم از خیابانی می گذشت با یک آموزشگاه نقاشی مواجه می‌شود که بعدتر مرا در این کلاس ثبت نام کرد.

نخستین استاد من پیرمردی کم حوصله و بداخلاق بود ولی با این اوصاف من به این هنر علاقمند شدم و بعدتر در چند آموزشگاه دیگر نیز از محضر دیگر استادان نقاشی شیراز هم بهره بردم ولی آنطور که باید و شاید اقناع نمی‌شدم و انتظار داشتم تا اطلاعاتی بیشتر و آکادمیک در این زمینه به‌دست بیاورم. هرچند روند پیشرفتم ادامه داشت و به لحاظ فن نقاشی آنقدر جلو رفته بودم که حتی در غیاب استاد وظیفه آموزش شاگردان جدید به عهده من بود ولی هنوز احساس میکردم چیزی کم است.

تا اینکه در یکی از همین آموزشگاه‌ها دوستی گفت که یک طراح بسیار خوب در شیراز به نام امید مشکسار سراغ دارم که اطلاعات بسیار خوبی در زمینه تئوری و تاریخ هنر دارد ولی در کارش بسیار جدی است و در قبال آموزشی که می‌دهد کار خوب هم از هنرجو می‌طلبد، با این شرایط اگر بتوانی در کلاس‌های این استاد ثبت نام کنی به اهدافی که در ذهن داری نزدیک تر می‌شوی.

اینگونه شد که به محضر این استاد رسیدم و در جلسه اول گزیده‌ای از کارهایی که تاقبل از آن نیز انجام داده بودم با خود بردم، که یکی از کارهایم مورد توجه استاد مشکسار قرار گرفت ولی متاسفانه گفت من در حال تغییر برنامه هایم هستم و قصد دارم از این پس بجای اشتغال به امر آموزش، بیشتر مشغول خلق آثار هنری باشم، به همین ترتیب مرا به یک استاد دیگر به نام بهنام خاوران معرفی کرد.

نهایتا سال ۸۷ به نگارخانه خاوران در خیابان عفیف آباد شیراز مراجعه کردم و در حضور استاد خاوران به آموختن هنر پرداختم. از آنجا که ایشان نویسنده و مترجم در زمینه هنر هم هستند و اطلاعات بسیار خوبی در این زمینه دارند و البته نقاش زبردستی هم هستند از ایشان بسیار آموختم و باید بگویم من در زمینه هنر مدیون استاد خاوران هستم.

دوران آموزش خود را چگونه ارزیابی میکنید، مهم‌ترین شاخصه‌های هنری این آموزش‌ها چه بودند؟

در مدت ۱۲ سال آموزشی که دیدم کارگاه‌های آموزشی پرباری همچون ترکیب بندی، شناخت اساتید تاریخ هنر، سبک شناسی، زیبایی شناسی و... را گذراندم. حُسن این آموزش‌ها این بود که طبق روش تدریسی که آنجا در نظر گرفته شده بود برای هر هنرجویی که به آنجا می‌آمد، با توجه به روحیات و شخصیت و توانمندی‌های او گونه‌ای خاص یا یک پکیج متفاوت آموزش در نظر گرفته می‌شد و خروجی آن این گونه شد که افراد بسیاری از آن آموزشگاه که بعدها متاسفانه بنا به دلایلی در سال ۹۶ تعطیل شد خارج شدند که اکنون هر کدام به گونه و روش خود نقاشی می‌کشند به زبانی دیگر نمی‌توان تشخیص داد که همه تحت تعلیم یک مجموعه یا یک استاد بوده‌اند.

مهدی قنبری (3)

در جایی گفتید که در غیاب استادان جای آنها را برای شاگردان جدید پر میکردید، اکنون چه، مستقلا مشغول آموزش و انتقال تجارب خود به هنرجویان شده اید؟

در این زمینه باید بگویم که از سه سال قبل تاکنون با اجاره یک مکان ۶۰ متری در شیراز، هم مشغول نقاشی هستم و هم اگر مورد آموزشی وجود داشته باشد قبول می‌کنم که البته باید بگویم آنجا محل زندگی من نیز هست و در این مدت نیز بخاطر زیاد شدن تعداد آثار و تابلوها، فضای آن پر شده در حدی که به سختی جایی برای راه رفتن پیدا می‌شود برای همین به یک مکان بزرگتر و البته قدیمی ولی با صفا نقل مکان کردم.

ابزار و متریال مورد علاقه شما در خلق تابلوهایتان کدام هستند، آیا در آثارتان روند خاصی را دنبال میکنید؟

من چون طی این چندسال به غیر از عرصه نقاشی تجربیات دیگری نیز در زمینه‌های متفاوتی همچون برق کاری، مکانیک خودرو یا حتی فروشندگی دارم، این امر روی هنرم نیز اثر‌گذار بوده است و همچون مکانیک ها که برای تعمیر ماشین به مجموعه ای از ابزار نیاز دارند، در نقاشی نیز به این تفکر قائل هستم که یک متریال برای کار کافی نیست و محدودیتی برای خودم در این زمینه قائل نمی‌شوم و زمانی که اثری را خلق میکنم ممکن است از چند وسیله مختلف به شکل همزمان استفاده کنم، البته یک مورد برای رعایت کردن وجود دارد و آن زمان خشک شوندگی مواد مختلف روی بوم است که حتما در نظر میگیرم.

به خاطر می آورم که در ابتدا یک مجموعه پرتره از مشاهیر را با تکنیک رنگ روغن کار کردم، البته پیش از آن در زمان سربازی یکسری نقاشی از خانه‌های مُطبق ماسوله کار کرده بودم و برایم بسیار جذاب بود به همین ترتیب وارد دنیای جالب و شگفت انگیز آن شدم و این علاقه همینطور ادامه پیدا کرد و به خلق آثار امروزی رسید، برای آینده هم برنامه‌ای ندارم و باید جلو بروم تا ببینم چه می‌شود.

آثار کدام هنرمندان بزرگ تاریخ هنر به ویژه هنرمندان معاصر را دنبال میکنید و به کدام علاقه بیشتری دارید؟

من در پیگیری و دیدن آثار هنری ترمز ندارم و همواره در جست‌وجوی دیدن کارهای جدید هستم در هنرمندان معاصر هم به هنرمندان اکسپرسیونیستی همچون روتکو، پولاک و راشنبرگ و هم به هنرمندان امپرسیونیستی همچون گوگن و ونگوگ و مانه علاقمند هستم چون هرکدام از آنها چیزهای زیادی دارند که به من بیاموزند.

البته باید اذعان کنم در کنار اینها چیزهای دیگری نیز نگاه من را به خود جذب میکنند، از جمله سازه‌ها و ساختمان‌های تاریخی، همچنین از ابتدایی‌ترین نقاشی‌های بشر تا تصاویری که از تمدن‌های باستانی چون مصر و یونان و بابل باقی مانده است برایم بسیار جذاب هستند. البته باید اعتراف کنم همواره سعی دارم تا جلوی نمود مستقیم این المان‌های تصویری در کارهایم را بگیرم زیرا از گرته برداری و کپی کردن آنها هراس دارم اما میدانم که به صورت ناخودآگاه در عمق آثارم وجود و بروز پیدا خواهند کرد که البته اجتناب ناپذیر است.

در پرداخت حرفه ای به امر هنر عموما با چه چالش هایی مواجه می‌شوید و دغدغه چه اموری را بیشتر در ذهن دارید؟

کمتر پیش می‌آید کار و هنری که انجام میدهم را به عنوان یک شغل در جامعه از من بپذیرند، شاید این سوال را بارها و بارها میشنوم که کسی به من میرسد و از من می‌پرسد که شغل تو چیست؟ وقتی در پاسخش میگویم نقاش هستم، در بیشتر موارد آن شخص ابتدا خیال می‌کند نقاش ساختمان هستم و شاید آخرین چیزی که به ذهن آن فرد یا افراد میرسد نقاشی هنری است. جالب تر اینکه تازه وقتی متوجه می‌شوند نقاش هنری هستم باز میپرسند که حالا شغلت چیست؟! یعنی اینکه این کار هنوز به عنوان یک شغل در جامعه ما پذیرفته نشده است و با وجود اینکه پیشینه‌ این هنر به قدمت تاریخ بشری است این موضوع برایم جالب است که چگونه نقاشی هنری همچنان تعریفی به عنوان یک شغل در جامعه ما پیدا نکرده است.

نکته جالب بعدی این است که بعد از چنین سوالاتی از من میپرسند که سبک هنری تو چیست؟ به عقیده من هرکس چنین سوالی بپرسد نشانگر این است که اطلاعات و دانش زیادی از هنر و نقاشی ندارد چون عموما این گونه نیست که کسی از پیش خودش بداند که چه سبکی کار می‌کند، در واقع اگر این گونه باشد به این معناست که آن هنرمند مشغول کپی کردن است و خود را به آن سبکی که از آن نام می‌برد محدود کرده است، تا آنجا که دیده شده بسیاری از سبک ها و مکاتب هنری سالها پس از فعالیت هنری هنرمندان آن سبک خاص، مشخص یا نامگذاری شده اند یا حداقل اگر همزمانی وجود داشته، عنوان و سبک هنری از سوی خود هنرمند به خودش تعلق نمی گیرد و این گونه مرز بندی ها در برخی موارد توسط منتقدین صاحب دانش تحلیل هنر و در برخی موارد توسط کارشناسان با تجربه هنری صورت می پذیرند.

 

خبرنگار: محمد رحمانی
کدخبر: 229030

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین