|

ازدواج عمو پورنگ از شایعه تا واقعیت ؟

انتخاب همسر عموپورنگ توسط جنابخان حسابی خبرساز شد .

فرهنگ ازدواج عمو پورنگ از شایعه تا واقعیت ؟

عموپورنگ بازیگر برنامه کودک و نوجوان است . عموپورنگ در برنامه های زیادی اجرا کرده است . عموپورنگ در صداوسیما سابقه بیست ساله اجرا دارد . در ادامه ویدیویی از انتخاب همسر عموپورنگ را مشاهده می کنید

 اینروزها خبر های درمورد ازدواج داریوش فرضیایی یا عمو پورنگ بگوش میرسد، آیا درست است؟ ازدواج عمو پورنگ که نه تنها کودکان، بل که بزرگسالان نیز وی را به سبب اجرای متفاوت برنامه ” عمو پورنگ ” در سیما والبته بیشتر با همین اسم می‌شناسند،

علی ضیاء در آغاز برنامه با خطاب کردن فرضیایی بعنوان «آدم جریانساز» در حوزه برنامه‌های کودک، بعنوان نخستین سوال از وی خواست بگوید لباس‌ هایش را چه کسی انتخاب می کند؟

فرضیایی با بیان این که عمو پورنگ گذشته و حتی کودکی اوست گفت من همه ی آمال و آرزوهای کودکی‌ام را در عمو پورنگ متبلور کرده‌ام زیرا کودکی و نوجوانی خیلی خوبی را پشت سر گذاشته‌ام در حالی‌که برعکس عموپورنگ، داریوش فرضیایی واقعی مثل همه ی مردم عادی، دارای دغدغه و درگیر با خیلی از مسائل و مشکلات آدمهای دیگر است.

او که نزدیک چهار ماه پیش پدر خودرا از دست داد، با یادآوری این که ازآن اتفاق آسیب زیادی دیده است، اضافه کرد;من آن موقع برنامه زنده داشتم. می‌آمدم روی صحنه و برای لحظاتی ازآن فضای غم‌انگیز دور میشدم، انرژی می گرفتم و به خانه می‌رفتم. پدرم با توجه به بیماری‌اش مدت‌ها بود که روی تخت دراز کشیده بودو نمی‌توانست حرکت کند.

با افتخار و با حسرت می گویم که چرا این قدر کم توانستم به پدرم خدمت کنم. از پدرم کمتر سخن گفته‌ام زیرا بیشتر مامانی هستم! پسر‌ها بیشتر مامانی هستند و دخترها بیشتر، بابایی

ضیاء، مجری برنامه بعضیا، پرسید; از پدرتان کتک هم خورده بودید؟

داریوش فرضیایی گفت; نه اما نگاهش خیلی جذبه‌دار بود. من سعی کردم روزهای آخری راکه سپری می کردند لحظه به لحظه با ایشان و کنارشان باشم چنان که وقتی قصد داشتم به خانه بروم این قدر اشتیاق داشتم که گویا می خواهم بچه‌ام را ببینم، می خواهم پدرم را ببینم و به ایشان غذا بدهم؛ پدر خیلی عزیز است؛ مادرم از این صحنه‌ها دلش می‌سوخت.

او افزود; به مادرم می گفتم دارم لحظاتی را تجربه میکنم که تعریف دیگری از زندگی به من میدهد. وقتی می دیدم پدرم دیگر حرکتی نمی تواند بکند حتی برای خوردن آب یا غذا؛ من باید به او کمک میکردم.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا رابطه او با پدرش همیشه این قدر صمیمی بوده است گفت

اواخر این طور شد و بهمین دلیل میگویم حسرت. ما وقتی بزرگ میشویم می گوییم بزرگ شده‌ایم دیگر! ولی من احساس می کنم آغوش پدر را نیاز داشتم و دارم.

فرضیایی از روزهای سخت دیگری نیز یاد کرد که برادرش رابه دلیل ابتلا به سرطان از دست داده بود; من از سر برنامه به بیمارستان می‌رفتم و از بیمارستان به برنامه می‌آمدم. سخت بود تضاد بین این دو. هم زمان باید با دردی که داشم می‌آمدم جلوی دوربین؛ با این حال احساس می کردم این دوربین و این بچه‌ها، و بودن با اینها، آنرا جبران می کند.

ازدواج عمو پورنگمجری بعضیا پرسید چرا عمو پورنگ از این حرف‌ها کمتر سخن به میان آورده و ما درباره برادر و پدرتان کمتر حرفی شنیده‌ایم؟

مهمان برنامه گفت; مخاطب من باید فضای شاد را تجربه کند. دغدغه من شاد بودن بیننده است.

عمو پورنگ دربخش دیگری از سخنانش ودر جواب به کنایه ضیاء درباره «سری دوزی خاله و عمو» گفت; من ابتدا پورنگ بودم؛ لقب عمو را بچه‌ها به من دادند.

مجری بعضیا با اشاره به شایعه به هم خوردن رابطه عموپورنگ و تهیه کننده برنامه گفت; ان شاء الله که همیشه رابطه این قدر خوب و جذاب باشد و ما هم لذت ببریم!

فرضیائی با خنده پاسخ داد; حتما خوب است؛ نگران نباشید! من حتی در مسائل مالی، تهیه کننده را بیشتر از خودم قبول دارم.

با پیش آمدن صحبت از مسائل مالی، وی ادامه داد; پول چیز بدی نیست اما بعضی آنرا زیر لحاف و تشک میگذارند بعضی‌ها هم در کار سرمایه گذاری می کنند. من هم پول را دوست دارم چون زندگی با پول می چرخد.

او شایعاتی چون پایان برنامه عموپورنگ به سبب مسائل سیاسی، سیاسی بودن خود و… را رد کرد ودر صحبت از نحوه تفکر و دنیای فکری خود گفت;

من نه سیاست بلدم، نه واردش می شوم، نه علاقه مندم، نه سرم می شود؛ برنامه من کودک است؛ برنامه کودک را باید کودکانه دید. این تعبیرات نادرست نخستین آسیب‌اش رابه بچه‌های ما میزند. بچه‌ها ضمیرشان پاک است، فکرشان پاک است و ذهن شان جایی برای این بحث‌ها ندارد.

فرضیایی تاکید کرد; بچه‌ها را باید جدی گرفت.

او همچنین گفت; بیشترین دغدغه من کودک است. زمان پخش برنامه برای کودک باید بهترین زمان باشد. چراباید این قدر سطحی نگاه کرد؟ اگر می خواهیم اثرگذار باشیم باید زمان خوبی برنامه‌شان را پخش کنیم. من احساس میکنم مسئولان آنقدر سرشان شلوغ است که کودک را فراموش کرده‌اند.

کدخبر: 250383

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین