در مصاحبه همایون و عادل چه گذشت؟/ خاطره شجریان از آشنایی با سحر دولتشاهی
تنها صداست که میماند؛ این جملهای بود که «عادل فردوسیپور» در ابتدای گفتوگویش با «همایون شجریان» بیان کرد؛ «همایون» در این سالها نشان داده است که چندان علاقهای به گفتوگو (لااقل با رسانههای داخل کشور) ندارد و به نظر میرسد «عادل» استثنایی بوده که او را پای دوربین کشانده است؛ هر چند خود دلیلِ امتناعش از گفتوگو را این میداند که فکر میکرده چیزِ خاصی برای گفتن ندارد.
این گفتوگو میانِ دو چهرهی استثنایی ایران (یکی در زمینهی گزارشگری و دیگری آواز) است و هر دو چون دو بازیکنِ همدل توی زمین، مُدام به هم پاسِ گل میدهند و به تعریف و تمجید و گاه تعارف با یکدیگر میپردازنددر ادامه خلاصهای از آنچه در بخشِ اول این گفتوگو آمده را مکتوب کردهایم:
ماندگارترین میراثِ شجریان
عادل در این برنامه به این نکته اشاره کرد که در پشتِ صحنهی یکی از کنسرتهای استاد شجریان، به این موضوع پی برده که ایشان نیز برنامهی «نود» را دنبال میکرده. او همچنین گفت سالها در انتظارِ آن بوده که با استاد بزرگ آواز ایران گفتوگو کند که حال این اتفاق با فرزندِ او رخ داده است. فرزندی که عادل بر این اعتقاد است که ماندگارترین میراثِ استاد شجریان است. همایون دربارهی استاد شجریان گفت: «ارتباطِ من و پدر جنبههای مختلفی داشت. علاوه بر رابطهی پدر و پسری، ایشان یک الگوی بسیار مهم برای من نه تنها ئر آواز که در رفتارهای هنرمندانه و کارزارِ زندگی بوده است. جاهایی رابطهمان دوستانه بوده و جاهایی استاد و شاگردی. من با از دست دادنِ ایشان یکی از خورشیدهای زندگیام را از دست دادهام، هر چند که هنوز رفتنشان را باور ندارم.» او دربارهی تحسینِ استاد شجریان در کار عبدالقادر مراغی و اینکه او نمیتوانسته این اثر را بدین شکل اجرا کند نیز توضیح داد: « ما روی کارهای عبداقادر دو-سه سال کار میکردیم. این آهنگساز از حنجره مثل یک ساز استفاده کرده و وقتی کار منتشر شد؛ آن جملهی پدر (خطاب قرار دادنِ فرزند خلفِ آواز) برای من تنها به منزلهی تاییدِ ایشان و تشویقِ بود. چرا که تواناییهای پدر صد برابر من بود و حوصلهای بسیار عجیب و غریب در کارهایش داشت.»
بازی استاد شجریان در تیمِ شاهین
همایون در این گفتوگو به این نکته اشاره کرد که استاد «محمدرضا شجریان» آن زمان که در مشهد بودهاند، در تیم فوتبال شاهین بازی میکردهاند و حضوری حرفهای نیز در والیبال داشتهاند. مدتی کوتاه نیز کشتی گرفتهاند؛ هر چند که آن را ادامه نداده: « من مدتی بوکس کار کردم، اما از آنجا که ممکن بود به خوانندگیام صدمه وارد کند، آن را حرفهای ادامه ندادم و تنها گاه بازی میکنم. پدر نیز به بوکس علاقهی بسیار داشت و فرم بازی «محمد علی کلی» را میپسندید، من اما مایک تامسون را بیشتر دوست داشتم؛ به شکل کلی من و پدر علایق متفاوتی داشتیم، برای مثال بابا رونالدو را خیلی بیشتر از مسی دوست داشت. ایشان عاشقِ ماشین امریکایی بود و من ماشینهای آلمانی را ترجیح میدادم.»
همایونِ پرسپولیسی
همایون در خصوصِ تیم مورد علاقهاش نیز توضیح داد: «یک بازی با کیفیت و خوب بیشتر از هر چیز به من میچسبد؛ اما شاید بیشتر علاقهام به پرسپولیس باشد. پدرم تیم خاصی را دنبال نمیکرد؛ اما از میانِ تیمهای غیر ایرانی رئال مادرید را بسیار دوست داشت و بازیهایش را با تعصب دنبال میکرد و حتی اگر میتوانست موقع دیدنِ بازیهای این تیم از تلویزیون به روی زمین میرفت.»
او اما خود را عضوِ حزبِ «مسی» میداند: «تیم مورد علاقهام، تیمی است که مسی در آن بازی کند. دخترم (یاسمین) نیز اهلِ فوتبال است و از آنجا که از کودکی با فرهنگ و زبان فرانسه آشناست؛ طرفدار تیم فرانسه است. ما جامجهانی اخیر را در منزل یکی از دوستانمان دیدیم و وقتی بازی به ضربات پنالتی رسید، هیجان من به اندازهای بود که دیدم دیگر نمیتوانم بازی را دنبال کنم. گفتم به خیابان میروم و نتیجه را به من اعلام کنید که خوشبختانه آرژانتین قهرمان شد.» همایون همچنین گفت غیر از مسی، بازیهای زیدان، ابراموویچ و مارادونا را بسیار دوست دارد: «اگر فوتبالیست میشدم، حتما به عنوان مهاجم حضور داشتم.»
مستند نیمهکارهی اصغر فرهادی
او همچنین دربارهی فیلمی که با حضور اصغرفرهادی موقع تماشای فوتبال پخش شده، چنین توضیح داد: «آقای فرهادی داشتند یک مستند دربارهی پدر تهیه میکردند که البته نیمه کاره ماند. در بخشی از آن مستند از تماشای فوتبال ما که مربوط به بازیهای جامجهانی (ایران و بوسنی) بود، فیلم گرفتند. من موقع دیدن فوتبال بسیار بالا و پایین میپرم و گاهی بیشتر از بازیکنان توی زمین مصدوم میشوم. در این سالها دو بار فرصت داشتم که به همراه پدرم به استادیوم بروم؛ در بازی میانِ ایران و آلمان، در اتاق خبرنگاران فوتبال را تماشا کردیم. انرژی دیدن در استادیوم بسیار زیاد است؛ این درست مثلِ اتفاقی که در کنسرت رخ میدهد؛ خواندن در استودیو چندان لطفی ندارد و تو تلاش میکنی تا کارت را درست انجام دهی؛ اما همنفس شدن با تماشاگران چیزِ دیگری است؛ بهخصوص برای من که ارتباطاتم با دیگران، لطفِ زندگیام به حساب میآید.»
آوازخوانی همراه با یاسمین
او همچنین به این نکته اشاره داشت که فرزندش (یاسمین) پیانو و آواز را از کودکی دنبال میکند و درنظر دارد کار مشترکی را با او به اجرا درآورد. همایون همچنین میگوید که دخترش پای ثابتِ بازی شطرنجش است.
فعالیتهای موسیقاییِ همایون
در بخشِ دیگری از این گفتوگو، عادل از همایون پرسید که اگر فرزندِ استاد شجریان نیز نبود، آوازِ سنتی را به عنوان حرفهی خویش انتخاب میکرد و او پاسخ داد: «فضای موسیقی سنتی همیشه بر خانهی ما حاکم بوده و همیشه اساتید بزرگ در آن رفت و آمد داشتم، به همین خاطر نمیتوانم بگویم اگر فرزند استاد شجریان نبودم، این علاقه چطور شکل میگرفت؛ اما اطمینان دارم در هر صورت موسیقی جزو جدانشدنی از زندگی من بوده و به صورت حرفهای آن دنبال میکردم.»
تجربهگرایی در موسیقی
«همایون» همچنین دربارهی مسیر حرفهای خود گفت: «نه فرشتهام، نه شیطان مسیر متفاوتی را در زندگی من ایجاد کرد؛ من همیشه دوست داشتهام تنها به حاشیهی امنِ خود تکیه نکنم و در موسیقی تجربهگرایی داشته باشم؛ پس هر کاری که با سلیقهام هماهنگ باشد را انجام میدهم. بیش از هر چیز هم دلم میخواهد کارم را درست انجام دهم. من اصولا آدم اهلِ خطری هستم؛ مثلا سرعت را بسیار دوست دارم و در موسیقی نیز همین راه را میروم.»
همایون دربارهی واکنش استاد شجریان به کارهای متفاوتش گفت: «من همیشه از مشورتهای استاد استفاده میکردم. ایشان خود نیز تجربهگرا بود و ساز درمز را بسیار دوست داشت و میگفت اگر این مسیر را در آواز طی نکرده بودم، بدم نمیآمد از ساز درامز استفاده کنم؛ البته ایشان بعد از شنیدنِ «آرایش غلیظ» شوکه شدند و بعد کمکم آن را پذیرفتند؛ اما آن اوجِ قطعهی «چرا رفتی» را بسیار پسندیده بودند.»
همایون وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که هیچگاه نگرانِ قضاوتِ دیگران نیست؛ گفت: «من خودم هیچوقت کسی را فضاوت نمیکنم و دلم میخواهد خودم را نیز همانطور که هستم به دیگران نشان دهم؛ حتی ایراداتم را؛ چون معتقدم که آدمی همواره پر از خطاست.»
آشنایی با سحر دولتشاهی
«همایون» همچنین از کنسرتِ «سی» به عنوان تجربهای متفاوت یاد کرد و گفت: «بسیاری از دوستانِ من سینمایی هستند؛ کنسرت سی نیز اتفاقِ متفاوتی بود و بعد از آن بود که من و «سحر» یار هم شدیم.»
مشابهتهای فوتبال و موسیقی
همایون همچنین دربارهی مشابهتهای فوتبال و سینما گفت: «یک خواننده نیز مثلِ یک بازیکنِ فوتبال، همیشه باید خود را روی فرم نگاه دارد؛ چون حنجره نیز یک عضله است. من وقتی اجرا دارم؛ چندین روز قبل از آن از زندگی عادی فاصله میگیرم و مراعاتِ بسیار میکنم تا شنونده ناامید از سالن بیرون نرود. از آن طرف خواندن نیز مثلِ بازی فوتبال نیاز به خلاقیت دارد؛ اگرچه چهارچوبها مشخص است؛ اما همیشه در این دو پدیده، اتفاقاتِ غیرقابل پیشبینیای رخ میدهد و باید آمادگی ذهنی بسیاری وجود داشته باشد.»
او همچنین اضافه کرد: «موسیقی و فوتبال هر دو یک کار تیمی هستند که نقشِ همهی اعضا در آن بسیار مهم است؛ اما همانطور که در فوتبال یک مهاجم داریم که گل میزند و همه چیز به اسم او تمام میشود؛ در ارکستر نیز یک خواننده وجود دارد که همیشه بیشتر دیده میشود؛ در حالیکه همه در گروه نقشِ یکسانی دارند؛ چه خواننده و چه نوازنده و حتی کسی که صدابرداری میکند.» او همچنین اجرای «ریکی مارتین» برای جام جهانی را بهترین اثرِ خلقشده دانست.
گروه سیاوش
او نوازندگان گروه «سیاوش» را نیز از حرفهای ترین نوازندگان ایران دانست که به شکلِ سختگیرانهای آنان را انتخاب کرده است: «ما وقتی یک تور بیست روزه داریم، در نهایت بیست ساعت روی صحنهایم؛ اما یک ماه با هم زندگی میکنیم. خوشبختانه تمام اعضای گروه فوتبالی هستند و اوقاتِ فراغتمان را به تماشای فوتبال مینشینیم.»
رویای اجرا در آزادی
همایون به این نکته اشاره داشت که سال گذشته در لحظهی اعلام کنسرتهایش، چهارصد هزار نفر برای دیدنِ کنسرت وارد سایت بلیتفروشی شدند که خود جمعیتی چهاربرابر بیشتر از استادیوم آزادی است. او همچنین دربارهی اجرا در این استادیوم میگوید: «این اتفاق حتما شدنی است و اگرچه هماکنون غیرممکن به نظر میرسد؛ اما ساز و کار خودش را دارد و اصلا پیچیده نیست.»
ارسال نظر