گفتوگوی صمت درباره معدنداری سنگآهن، در سالی که گذشت
وقت عمل به قولها چه زمانی فرامیرسد؟
سالی که به آخرین ماه آن نزدیک میشویم، سالی پرچالش برای معدن و صنایع معدنی بود.
از افزایش حقوق و دستمزد نیروی انسانی و قیمتگذاری برای حمل بار گرفته تا گلایههای همیشگی درباره افزایش حقوق دولتی، کمبود ماشینآلات و تجهیزات، فرسودگی و ناکارآمدی زیرساختها، قطع برق و گاز و...بارها گفته شد و جواب قانعکنندهای هم نیافت.
البته در نیمه دوم سال، اقداماتی در اتاق فرماندهی صنعت و معدن رخ داد که تاحدودی رضایت فعالان این حوزه را جلب کرد که از آن جمله میتوان به آزادسازی مشروط واردات ماشینآلات سنگین اشاره کرد. حال که به پایان سال رسیدهایم، معدنداران روزهای رفته را چطور ارزیابی میکنند و چشمانداز سال آتی را چگونه میبینند؟در گفتوگوی امروزصمت، روایت مجید معصومیگودرزی، معدندار و عضو انجمن سنگآهن ایران را، از سال ۱۴۰۱ میخوانیم و نگاهی به افق پیشرو میاندازیم.
شرایط معدن و معدنداری در امسال را چگونه ارزیابی میکنید؟
کشور ما ظرفیت زیادی در بخش معدن دارد، اما تا امروز نگاه خوبی به این بخش نشده است.
اگر تا دیروز ثروت اصلی کشور نفت بود، امروزه این حقیقت آشکار شده است که ثروت عظیم دیگری به نام معدن در اختیار داریم. خوشبختانه با مشخص شدن تحریمگریزی و نقشی که معدن در بخش تولید ایفا میکند، این بخش موردتوجه بیشتری قرار گرفته است، اما نباید توجهها مقطعی و موقتی باشد و آن را بهچشم منبعی درآمدی کوتاهمدت در نظر گرفت. برای بهرهبرداری از بخش معدن، باید نگاهی بلندمدت داشته باشیم و روی این دارایی سرشار کشور سرمایهگذاری بیشتری انجام دهیم.
چالشهای بزرگ این حوزه چیست؟
ایران در زمینه برخورداری از ذخایر معدنی جزو ۱۰ کشور برتر دنیا بهشمار میرود، اما همانطور بارها و بارها اشاره شده که در زمینه اکتشاف بسیار ضعیف بودهایم که علت عمده آن ضعف تکنولوژی است. متخصصان ما در حوزه اکتشاف بسیار توانمند هستند و بهجرأت میتوان گفت، در این زمینه در جهان حرفی برای گفتن داریم، اما متاسفانه تا ابزاری وجود نداشته باشد، نمیتوان کاری کرد.
در مناطقی هم که اکتشافات خوبی انجام گرفته است، در زمینه استخراج، فعالیت قابلقبولی انجام نشده که باز هم علت اصلی، ضعف امکانات، تکنولوژی و زیرساخت است.
مشکل دیگری که امسال همچنان با آن دستبهگریبان بودیم، کمبود تجهیزات است. تجهیزات و ماشینآلاتی که ما در معادن به کار میبریم، کاملا مستهلک هستند، در نتیجه هزینه سرباری ایجاد میکنند.
ضعف زیرساختها از جمله جاده و مسیر دسترسی، چالش دیگر معدنکاری است. معمولا معادن در کنار جادهها نیستند و در مناطقی دورافتاده واقع شدهاند، بنابراین توسعه جادهها از ضروریات معدنکاری است.
کمبود انرژی هم به یکی از مشکلات حاد فعالیتهای صنعتی و معدنی تبدیل شده است. در تابستان گذشته مراکز صنعتی با مشکل قطع برق رو به رو بودند که بیش از یک ماه و نیم طول کشید و در زمستان هم که با قطع گاز مواجه شدهاند و بهاینترتیب نرخ مواد اولیه از محصول گرانتر شده است.
یکی دیگر از آسیبهای جدی که حوزه معدن با آن روبهرو شده، این است که متخصصان کشورمان بهدلیل مشکلات فوق، رغبتی به فعالیت در این حوزه ندارند و بهراحتی این حوزه نیروهای توانمند خود را از دست میدهد. همگی ما به این مشکلات واقف هستیم و از اتفاق راهحل آن را هم میدانیم، اما متاسفانه برنامه و ارادهای برای برونرفت از این بنبستها وجود ندارد. مدیران هر روز طرح و برنامهای ارائه میکنند و قول میدهند که مشکلات را برطرف کنند، اما هنوز زمان عملیکردن قولها نرسیده است.
بهطورخاص رشد زنجیره فولاد را چگونه ارزیابی میکنید؟
بزرگترین دغدغه سیاستگذاران ما همواره افزایش میزان تولید فولاد بوده است، زیرا این محصول محور توسعه بهشمار میرود، یعنی در هر جایی و هر صنعتی از صنایع ساختمان گرفته تا تولیدات دیگر، نخستین چیزی که نیاز دارد محصولات زنجیره آهن و فولاد است.
اما بهدلیل برنامهریزیهای کوتاهمدتی که تا امروز انجام گرفته، فقط به انتهای زنجیره توجه شده است، در حالی که برای توسعه این صنعت باید کل زنجیره همزمان توسعه پیدا کند.
رشد متوازن، مهمترین موضوعی است که در هر صنعتی باید موردتوجه قرار گیرد، اما همانطور که اشاره شد در این زنجیره، که از سنگآهن شروع میشود و به کنسانتره، گندله و آهناسفنجی، ذوب و ریختهگری و... میرسد، توازن بههمخورده و بههمین دلیل شبیه بدنی شده است که بخشهای گوناگون آن از شکل طبیعی خود خارج شدهاند. برای مثال، یک دست بزرگتر و دست دیگر، کوچکتر و بهطبع این شرایط مشکلآفرین است. در رشد متوازن همه بخشها باید بهقدر استعدادشان موردتوجه قرار گیرند و رشد کنند.
معادن سنگآهن چگونه باید موردحمایت قرار گیرند؟
در چند سال گذشته بهعلت بالا بودن نرخ سنگآهن، اوضاع و شرایط مطلوب بود، اما امروز نرخ جهانی سنگآهن بسیار افت کرده است و قابلمقایسه با فولاد نیست. ازاینرو، معدنداران واقعا روزهای سختی را میگذرانند.
از یکسو، دولت افزایش درآمد فولادیها را ملاک سنجش قرار میدهد و با این تصور که در ابتدای زنجیره هم، وضع به همین منوال است، حقوق دولتی معادن را چندین برابر میکند و از سوی دیگر، همه هزینههای این بخش را باید به نرخ دلار انجام داد، اما محصول، ریالی بهفروش میرسد. بهاینترتیب، روشن است که همه معادن کوچک رو به تعطیلی میروند و تا امروز هم، بسیاری از آنها به این سرنوشت دچار شدهاند.
سوال اینجا است که مگر کشور ما چقدر معدن بزرگ دارد که بهراحتی بتوان از معادن کوچک چشمپوشی کرد؟ ما باید استراتژی دقیقتری برای معادن کوچک زیر یکمیلیون تن تعریف کنیم، زیرا با این هزینهها و این نرخ فروش، نمیتوان دوام آورد و سال پیشرو سال سختی برای معدنداران خواهد بود. البته باید به این نکته اشاره کرد که روند صعودی نرخ ارز میتواند فرصتی برای رشد معدن و صنایع معدنی باشد. بهقول معروف، هر جایی که تهدیدی وجود دارد، حتما فرصتی هم هست. بنابراین، نباید از تهدید ترسید، بلکه باید فرصتهای رشد را در آن پیدا کرد.
شرایط فولادسازان، امسال چگونه بوده است؟
رشد دلار برای آخر زنجیره بسیار خوب است و فولادسازان از بالاتر رفتن نرخ دلار استقبال میکنند، چون بیشتر تولید آنها صادر میشود. البته این فرصت مغتنمی است که باید از آن استفاده کرد، اما نکته اینجا است که باید در کنار آن، به بقیه زنجیره، بهویژه معادن هم منافعی برسانیم، چون اگر سنگآهنی نباشد، فولادی هم نیست. اما متاسفانه هیچ توجهی به رفع مشکل معدنداران نمیشود و آنطور که باید، موردحمایت قرار نمیگیرند، در عوض حقوق دولتی آنها چندین برابر رشد داشته است.
بهتازگی میبینیم که فولادسازان به معدنداری گرایش پیدا کردهاند، نظر شما در اینباره چیست؟
من موافق نیستم که فولادیها معدنداری کنند. این کار اشتباهی است و منجر به انحصارگرایی میشود که عواقب ناخوشایندی بهبار میآورد.فولادکاران، تخصصی در این زمینه ندارند و نگاه معدنداری با صنعتکاری بسیار متفاوت است.یکی از مهمترین آسیبهایی که در این زمینه ایجاد میشود، از بین رفتن معدنداری خرد است. ایران جزو ۱۰ کشور تولیدکننده فولاد است و بهطبع باید بخش خصوصی این کشور هم بسیار قدرتمند باشد.
امروزه فولادمبارکه، ذوبآهن و شرکتهای دیگر، سرمایهگذاریهای بزرگی انجام میدهند، اما این روند دیر یا زود معادن کوچکمقیاس را از میدان خارج میکند و حجم زیادی از فرصتهای شغلی از میان خواهد رفت. این نتیجه توجه انحصاری به آخر زنجیره و نادیده گرفتن معدن و معدنکاری است.مطمئنا چند سال آینده حسرت این روزها و فرصتهایی را که ازدسترفته است، خواهیم خورد.
باتوجه به رشدی که برای تولید فولاد پیشبینی شده است، چارهای جز افزایش تولید سنگآهن نیست. چرا فولادسازان نباید در این زمینه ورود کنند؟
افزایش تولید سنگآهن یکی از مهمترین اولویتها است، اما آیا کسی به این موضوع فکر کرده که زیرساختهای فعلی، جوابگوی افزایش تولید هست یا خیر؟حال که شرکتهای فولادی بزرگ پا به میدان گذاشتهاند و استخراج سنگآهن را افزایش دادهاند، مطمئنا در قدم اول با مشکل حمل روبهرو خواهند شد.
گفته میشود، امسال فعالیت در زمینه معدن رشد قابلتوجهی داشته است و پیشبینی میشود که سال آینده هم، این روند ادامه یابد. نظر شما در اینباره چیست؟
همانطور که اشاره شد، باید به این حوزه نگاه استراتژیک و بلندمدت داشته باشیم. شاید معدن در ۲ یا ۳ سال اخیر رشد قابلتوجهی را تجربه کرده و درآمد خوبی بهدست آورده است، اما آیا این روند با مشکلات و کمبودهای موجود، در سالهای بعدی هم ادامه خواهد داشت؟
از سال ۹۵ به اینسو، رشد نرخ جهانی سنگآهن باعث شد، میل و رغبت بخش خصوصی به سرمایهگذاری در این زمینه بیشتر شود، اما امروز که قیمتها افت کرده، سرمایهگذاری هم کاهش یافته است.
از طرف دیگر، روشهایی که ما برای استخراج به کار میبریم، بسیار سنتی و ناکارآمد است، اما نمیتوانیم برای روزآمد کردن فعالیتهای خود ماشینآلات و تکنولوژی نوین به کشور وارد کنیم، زیرا مانع بزرگی به نام «تولید داخل» سر راه قرار گرفته است. این در حالی است که هم صنعتگر و هم معدندار، مایل به استفاده از تولیدات داخلی هستند، اما کارخانههای ماشینسازی ما نمیتوانند دستگاههایی با مشخصات موردنیاز تولید کنند، اما متاسفانه به وزارتخانه اعلام کردهاند که قادر به ساخت این دستگاهها هستند و بهاینترتیب جلوی واردات گرفته شده است.
این مشکلی بسیار بزرگ است که زمینه دلسردی عمیق بخش خصوصی را فراهم آورده و واقعیت این است که سرمایهگذاری در حال حاضر هم وضعیت چندان مناسبی ندارد و اگر بخش خصوصی خود را عقب بکشد، روند سرمایهگذاری کاهشی بیشتری پیدا میکند که بسیار نگرانکننده است.ناگفته نماند که یکی از اقدامات خوبی که امسال با دستور وزیر انجام شد، آزادسازی مشروط واردات ماشینآلات بود که اتفاق بسیار مبارکی است، اما بهنظر من، باید دامنه آن گستردهتر شود.البته باید به تولید ملی هم توجه زیادی داشت، اما بهترین محرک برای رشد آنها آزادسازی واردات است. وقتی همه بتوانند هرچه میخواهند را چه از بیرون مرزها، چه از داخل کشور تهیه کنند، رقابتی سالم ایجاد میشود. همهجای دنیا کار بههمینترتیب پیش میرود. بخشی از تیازهای جامعه جزو کالای اساسی و پایهای است که شرایط مبادله آنها متفاوت با دیگر کالاها است و دولت بر آن نظارت دارد.اما بازار برای دیگر کالاها رقابتی است.
ماشینآلات معدنی ما متعلق به ۲۰ سال پیش و دستگاههایی از رده خارج است.اگر واردات تجهیزات و ماشینآلات کاملا آزاد باشد، رقابت ایجاد میشود، البته چند سالی، سختی وجود دارد، اما بعد همهچیز بر جای اصلی خود قرار خواهد گرفت.باید این مسائل مدیریت شوند و اگر بتوان با برنامهریزی درست، استفاده از نیروهای جوان و متخصص، استراتژیهای دقیق و استفاده از نظرات تشکلهای تخصصی کمی از حجم مشکلات کم کرد، میتوان به آینده خوشبین بود، اما در شرایط فعلی باوجود مشکلات اساسی در زیرساختها چشمانداز بلندمدت چندان روشن نیست.
اما بهنظر میرسد، اشتیاق برای سرمایهگذاری در انتهای زنجیره بیشتر شده است
بله، اما در این حوزه هم ۲ اشکال اساسی وجود دارد؛ اول اینکه از اساس توسعه شرکتهای فولادی بر چه مبنایی انجام میگیرد؟ آیا جانمایی کارخانههای فولادی درست انجام میشود؟
در هر سرمایهگذاری باید نخستین کاری که انجام شود، مکانیابی درست است، یعنی باید دید زیرساختهایی مانند آب، برق، انرژی و امکانات حمل و... بهشکل مناسبی وجود دارد یا خیر. ما در حال حاضر بخش زیادی از فولاد تولیدی خود را صادر میکنیم، بنابراین چرا محل احداث کارخانههای جدید فولاد در مناطقی بسیار دور از دریا است؟ چرا نباید در شهرهای ساحلی باشند که هم آب مصرفی خود را از این محل تامین کنند و هم هزینه حمل کاهش پیدا کند؟
اشکال دیگر این است که در حال حاضر اگر به زنجیره فولاد نگاه کنیم، با تعداد قابلتوجهی شرکت فولادی روبهرو میشویم که هیچیک تولیدکننده نیستند و تنها به خریدوفروش و دلالی محصولات میپردازند و از این راه سود کلانی هم بهدست میآورند.
آیا شورای سیاستگذاری زنجیره معدنی میتواند گرهی از مشکلات معدن باز کند؟
بهعقیده من، تا زمانی که ارزش فعالیتهای بخش خصوصی در رشد اقتصادی دیده نشود، هیچ تشکل بخش خصوصی کارآیی نخواهد داشت.
برای اینکه تفاوت فعالیت دولتی و بخش خصوصی را بتوان دریافت، کافی است شیوه مدیریت مجموعهای را در نظر بگیرید که به شخص شما تعلق دارد، با مجموعهای که دولتی است.اگر این ۲ شیوه و حاصل و خروجی کار را در ذهن در کنار هم قرار دهیم، تفاوت، کاملا روشن خواهد شد.
باتوجه به این مثال، بهنظر من، تنها راه توسعه بخش معدن واگذاری مسئولیتهای دولتی به بخش خصوصی است.دولت فعلی اقدامات خوبی را آغاز کرده است و به گمان من اهداف خوبی دارد و تلاش میکند، تحولات مثبتی ایجاد کند، اما پیشنهاد میکنم در این مسیر از کمک متخصصان و صاحبنظران بهره بیشتری بگیرد، زیرا بسیاری از استراتژیهایی که در پیش میگیرد، چندان تخصصی نیست و به نتیجه موردنظر ختم نمیشود.
چشمانداز سال آینده را چطور میبینید؟
امیدواریم در سال پیشرو، اتفاقات خوبی در زنجیره فولاد بیفتد، اما باید به هوش بود که این اتفاقات کوتاهمدت مغرورمان نکند، چون با مشکلاتی که ذکر آن رفت، سالهای سختی در پیش خواهیم داشت.
ارسال نظر