لامپ اضافی خاموش
ناصر بزرگمهر- مدیرمسئول
نسل بعد از انقلاب با فرهنگ صرفهجویی از همان روزهای اول انقلاب و با کمبود نفت و بنزین و صفهای طولانی مایحتاج عمومی و بهدنبال سیلندر گاز دویدن آشنا شدند و در ادامه با شروع جنگ تحمیلی و توزیع کوپن و شروع بهکار تعاونیها و سهمیهبندیها از قند و شکر و چای و گوشت و مرغ و دستمال کاغذی و نوشابه و شیرخشک و همه مواد غذایی تا یخچال و تلویزیون و سایر لوازم زندگی و بعد هم شرکت در قرعهکشی برای ماشین و خانه و ارز و سکه در دورانهای گوناگون سازندگی و اصلاحطلبی و مردمسالاری و سایر عناوین دهانپرکن، در کنار تحریم و برجام، زندگی توام با صرفهجویی را تا امروز ادامه دادهاند.
امروز نزدیک ۴۳ سال است که صرفهجویی جزئی از وجود مردم ما شده است؛ هرچند مسئولان دولتی هنوز فریاد میزنند که صرفهجویی کنید و فکر میکنند کمکاریهای آنها با صرفهجویی در مصرف پیاز و سیبزمینی پوشش داده میشود.
بدونشک تبلیغ فرهنگ صرفهجویی در سرزمینهای بریزوبپاش و خانوادههای متمول و خانههای بسیاری از مسئولان، بهخاطر رفاهی که شامل حالشان شده، امری ضروری و لازم است، اما تبلیغات صرفهجویی برای اکثریت مردم و حداقل ۷، ۸ گروه انتهایی جدول دهگانه طبقهبندی اجتماعی امروز ایران، ضرورتی ندارد و صرف وقت و سرمایه است.
خوشبختانه دولتها بهویژه دولت دوازدهم بلایی سر اقتصاد کشور آوردند که مردم هر روز صبح با فقر بیشتر و یک پله سقوط سرمایهای، نیازی به صرفهجویی ندارند. درحالحاضر مردم عادی و حتی مردمی که تا دیروز جزو گروههای ۵ به بالا بودند و بهقول عوام دستشان به دهانشان میرسید، امروز در تامین هزینههای ابتدایی زندگی بلاتکلیف ماندهاند.
بخشی از مردم در گروههای ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و حتی ۸ که در یک شرایط خاص یا دورههای تاریخی یا بهواسطه ارث و میراث یا تلاش و کار، صاحب اندوخته و خانه و مسکن شده بودند و جزو میلیونرهای دیروز و میلیاردرهای امروز بهشمار میروند در امور عادی زندگی درماندهاند.
بسیاری از صاحبان آپارتمانهای چند میلیاردی قادر به پرداخت شارژ ماهانه ساختمان و هزینههای جاری زندگی نیستند.
کسانی را میشناسم که ۳۰، ۴۰ سال قبل در شرایط خاص زمان و مکان، آپارتمانی را در نقطه دور از شهر خریداری کردهاند و بعد آن منطقه رشد کرده و حالا آن آپارتمان در منطقه گرانقیمت واقع شده و مالک آن قادر به پرداخت هزینه سهم تعمیرات اساسی ساختمان نیست. بعد از ۴۰ سال اقامت در یک منطقه هم نمیتوان گفت آنجا را رها کن و به فلان روستا برو؛ ضمن آنکه هر جا که بروی آسمان گرانی همراه شما است.
همین داستان درباره اتومبیل هم صادق است. بسیاری از خوانندگان ما، در تماسهای روزانه از هزینه سنگین تعمیرات اتومبیل و حتی سرویسهای عادی تعویض روغن مینالند و حتی قادر به بیمه کردن اتومبیل خود و خرید یک جفت لاستیک نیستند، چراکه اتومبیل صد میلیونی یک باره به یک میلیارد تغییر نرخ داده است.
در چنین شرایطی از کدام صرفهجویی حرف میزنیم و از مردم چه توقعی داریم؟
بچههای ما صرفهجویی را با تبلیغ لامپ اضافی خاموش توسط بابا برقی یاد گرفتند که امروز بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین تبلیغات دهه ۶۰ و ۷۰ باید از آن یاد کرد، اما الان سازمانهای مرتبط با برق و آب و گاز و نفت و بنزین و امثالهم بلایی سر مردم آوردهاند که دیگر تبلیغ صرفهجویی در این حوزهها کمدی و خندهآور است.
حتما این روزها در دنیای مجازی، بخشی از فرمایشات شیخی را دیدهاید که میفرمایند، کسی ندیده که اهلبیت دستشویی بروند، چون طوری غذا میخوردند که فضولات نداشته و برای اینکه بهشتی بشوید، یک وعده غذا بخورید و....
خارج از طنزی که این فرمایشات کممایه در درون خودش دارد و باید دادگاه ویژه روحانیت به این مباحث بپردازد، بهراستی این چگونه تبلیغی درباره صرفهجویی است؟
یعنی واقعا از مردم انتظار داریم غذای مختصری که بدنشان به آن نیاز دارد را هم نخورند.
قصه صرفهجویی در مصرف انرژی هم هرچند که میتواند واقعی و برمبنای الگوی مناسب طراحی شود، اما درحالحاضر، گرانی قیمتها و قبضهای ارسالی به خانههای مردم، صرفهجویی اجباری را حاکم کرده است.
در سرزمینی که خداوند مردمش را بر گنج آفتاب و نفت و گاز و طلا و صدجور معدن دیگر نشانده، سخن از صرفهجویی، نمیتواند حرف اول باشد.
ضعف مدیریت بر وزارتخانههای نفت و نیرو در همه دولتها با ژنرالها و بیژنرالها هویدا بوده است؛ وزرایی که فقط بلد بودند نرخ دلاری بنزین خلیجفارس و اروپا و امریکا را به رخ مردمی که ریالشان هر روز بیارزشتر میشود، بکشند.
در این سالها و این دولتها، چه گامی برای استفاده از انرژی پاک و آفتاب خدادادی برداشتند؟ کیلومترها کویر با آفتاب دوازدهماهه رها مانده است؛ سقفهای خانهها میتوانست برای هر خانه، مرکز انرژی پاک باشد.
برای اتومبیل کممصرف چه کردیم؟ خودمان که نتوانستیم بسازیم، اما واردات آن را هم ممنوع کردیم.
برای شیرهای آب چشمی یا بازسازی موتورخانههای کممصرف کدام فرمول یارانهای را به مردم عرضه کردیم؟
واقعا در حوزه صرفهجویی زیربنایی کدام دولت؟ کدام وزیر؟ کدام وکیل؟ کدام مدیر میتواند مدعی اقدامی اساسی برای جامعه باشد؟
بهنظر میرسد بهترین روش برای صرفهجویی مردم، گران کردن کالا و خدمات و سرازیر شدن پول آن در خزانه است که دولتها یاد گرفتهاند و نمایندگان مجلس هم با سکوت، تایید میکنند؛ مبارک است.
ارسال نظر