چه کسی نمایندۀ واقعی مطبوعات در هیأت نظارت است؟
حجتاله جیرودی- پیشکسوت مطبوعات
از رفتار یک سدۀ گذشتۀ صاحبان قدرت با مطبوعات در ایران چنین بر میآید که مطبوعات در سپهر فکریِ اینان تنها ابزاری برای پیشبرد اهداف و برنامههای خودشان بوده، نه حلقۀ وصلی جهت آگاهیرسانیِ آزاد و مستقل، و رکنی در راستای تحقق دموکراسی. از این رو هر زمان که حرکت مطبوعات خلاف مسیر زمامداران تشخیص داده شد، قلمها شکسته و درِ بنگاههای مطبوعاتی نیز بسته شد.
نظری کوتاه به تعطیلی صدها روزنامه و نشریه، و بیکاری یا مهاجرت صدها روزنامهنگار و نویسنده در طول قرن چهاردهم خورشیدی، خود گواه این قفسِ تنگی است که برای یکی از ارکان دموکراسی در این سرزمین ساخته شده است.
در این میان و بهویژه پس از انقلاب اسلامی رویکرد ناصواب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مطبوعات نیز قابل بحث است.
وزارتی که به جای ترویج و توسعۀ مطبوعات، خود از سیاستگذارانِ به سیطره درآوردنِ مطبوعات شد و به جای آنچه نهایتاً «ارشاد» باید، ممیز و سانسورچی شد، و در ادامه دستش رفت در دست قاضی که به زعم خودش خطاکاران را به قانون بسپارد. امری که مجالِ زدنِ هرگونه حرف حساب را از مطبوعات و نویسندگان گرفت، و وزارتی که باید یار شاطر میبود، بار خاطر و مانع شد. و رفتهرفته ادارۀ مطبوعات از کوچهپسکوچههای دیوانسالاری و آییننامهها و بخشنامهها به هزارتوی رانت و سلیقه و جبههبندی و ندانمکاریها رسید، تا اینک که سرانجامِ نابخردیها مطبوعات را اینچنین به پدیدهای خنثی در جامعۀ نیازمندِ آگاهی و آزادیِ ایران بدل کرده و کانال ارتباطات اجتماعی و آگاهیرسانی را به غیررسمیهای غیرشفاف، نظارتناپذیر و عموماً گمراهساز واگذاشته است.
سؤال مشخص این است که: چه کس یا کسانی در این سیاستگذاریها و تعیین خطمشیها مطبوعات را نمایندگی کردهاند، و چگونه؟ چقدر به جای همراهی و همکاری با سیاستگذاران در تکلیفدادن به مدیران مطبوعات، از حقوق حقۀ آنان نزد صاحبان تصمیم دفاع کردهاند؟ چه میزان به امنیت شغلی و فکریِ خبرنگاران، گزارشگران و نویسندگان برای پیگیریِ حرفهای که به آن عشق میورزند، پرداختهاند؟ کنار همکاری و همراهی در نوشتنِ آن «بایدها و نبایدها» که دیکتهشده به مطبوعات است، چقدر برای سیاستگذاران از وجوبِ باید و نبایدِ حفظ و ارتقاء و ترویج و توسعه و حقگزاریِ مطبوعات و قلمداران گفته و عزم تغییر داشتهاند؟ اصلاً چه عزمی برای سرسبزیِ دشتِ پهناورِ مطبوعات و جریانداشتنِ پرشورِ رودِ مقدسِ آگاهی وجود داشته است؟ ما که هر چه دیدیم، به سمت خشکسالی بود!
کاش حالا که زمان انتخاب نمایندۀ مطبوعات در هیأت نظارت فرا رسیده، فرصت را غنیمت بشماریم و در انتخاب تنها نماینده از درونِ این خانواده در میان انبوهِ ناظران و ناطقان و ناصحانِ بیرونی، شخصی را به کرسی بنشانیم که حقاً حافظ و مدافع حق و شأن مطبوعات باشد و واقعاً مطبوعات را «نمایندگی» کند.
در آن جمعِ جمع، ما «یک صدا» بیشتر نداریم؛ «یکصدا» باشیم و شخصی را برگزینیم که «صدای مطبوعات» باشد.
و با هم مهربان باشیم؛ زیراکه زندگی پر از خداحافظیهای غیرمنتظره است.
ارسال نظر