طرح صیانت؛ فرنی و درنا!
سهیل فرزین - خبرنگار
دو پسر جوان که بسیار فقیر بودند، با گدایی کردن غذا از خانهای به خانهای در شهر و حومه شهر زندگی میکردند. یکی از آن دو کور مادرزاد بود و دیگری یاریاش میداد؛ بدینسان آن دو با یکدیگر میگشتند و برای غذا گدایی میکردند.
یک روز پسر کور، بیمار شد. رفیقش گفت: «همین جا بمان و استراحت کن، من میروم و برای هر دویمان گدایی میکنم و برایت غذا میآوردم» و رفت تا گدایی کند.
از قضا در آن روز به آن پسر غذای لذیذی دادند؛ فرنی به سبک هندی. او هرگز در عمرش چنین غذایی نخورده بود و از خوردن آن بسیار لذت برد. اما بدبختانه هیچ ظرفی با خود نداشت تا برای دوستش هم ببرد. بنابراین همه غذا را خودش خورد.
وقتی به نزد دوست نابینا برگشت، گفت: «خیلی متاسفم، امروز غذای لذیذی خوردم به اسم فرنی، اما نمیتوانستم از آن غذا برایت بیاورم»
پسر کور پرسید: «این فرنی چه جور چیزی است؟»
- «سفید است، مانند شیر»
اما پسر کور نمیتوانست بفهمد که سفید چیست؟ بنابراین دوست بینا دور و اطراف خود را نگاه کرد و درنای سفیدی دید، آن را گرفت و به نزد پسر کور آورد و گفت: «سفید مانند این پرنده است». پسر کور که نمیتوانست ببیند، با دستهایش درنا را لمس کرد و گفت:
- «آهان، حالا فهمیدم سفید چیست! سفید یعنی نرم!»
- «نه، نه! اصلاً ربطی به نرم بودن ندارد. سفید، سفید است. سعی کن بفهمی!»
- «اما تو به من گفتی که سفید مانند این درناست، من این درنا را لمس کردم و دیدم که نرم است. سفید یعنی نرم»
- «نه نفهمیدی، دوباره سعی کن»
پسر کور دوباره بر درنا دست کشید، از نوک به گردن، سپس به بدن درنا و بعد تا نوک دم پرنده.
-«آهان، حالا فهمیدم، کج و کوله است! فرنی کج و کوله است!»
در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ و عصر متاورس، وب ۳، بلاکچین و…؛ اینترنت کشور ما درنایی شده در دستان مسئولان کشور!
نمایندگان و مسئولانی که گویا به مثابه آن کور، درک درستی از فضای مجازی، اینترنت، کسب و کارهای مجازی و گره خوردن زندگی ۸۰ میلیون ایرانی بر آن بیاطلاع هستند و بدتر آنکه مردم (بخوانید دوست بینا) قادر نیستند وضعیت موجود را برای نمایندگان خود توصیف کنند؛ چرا که آنها درکی از شرایط ندارند. ماجرا هنگامی اسفناکتر میشود که بدانیم وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور نیز صفحهای در هیچ کدام از شبکههای اجتماعی ندارد. این موضوع به خودی خود نشاندهنده جایگاه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نزد وزیر ارتباطات این کشور است. شخصی که گویا علاقهای هم به ایجاد ارتباط ندارد!
میدانم سختشان است؛ اما ای کاش به خودشان بیایند و ببینند در جهان چه خبر است. شاید فراموش کردهاند که از گذشته تا کنون، هر چه را ممنوع اعلام کردند، یا عادی شد یا بهترش آمد. ماهواره، آلات موسیقی، دستگاه پخش ویدئو، شلوار جین، لباس آستین کوتاه و… و…؛ کدامش از بین رفت یا کنترل شد؟ هیچ کدام!
تجربه را تجربه کردن خطاست. شاید بد نباشد از تجربههای قبلی درس بگیریم و به جای محدود کردن اینترنت، ایجاد تنش و حساسیت در میان مردم و لجاجت با آنها، تلاش کنیم تا ذرهای هر چند کوچک در بهبود معیشت آنها اثر مثبت ایجاد شود. به جای صیانت از حقوق ملی در فضای مجازی به دنبال دفاع از ملت در دنیای واقعی باشیم و فراموش نکنیم نماینده مردم بودن چارچوب و تعریف دارد. مباد که صیانت، آرامش را از آنها بگیرد.
احتمالا سختشان است؛ اما ای کاش سعی کنند درنای ناشناختهای که در دست گرفتند را رها کرده و با چشم سر ببینید اینترنت، چیست؟ دوراندیشی نتیجه تجربه است. ویل دورانت مورخ بزرگ گفته: «مرگ تمدنها زمانی فرا میرسد که بزرگان جامعه به سؤالات امروزی پاسخهای دیروزی را بدهند.» واقعا جواب نسل آینده را چه خواهیم داد؟
احتمالا سختشان است؛ اما کاش از این خر نانجیب شیطان پایین آمده؛ این درنای سفید کج و کوله را به حال خود رها کرده و به فکر نان مردم باشند نه صیانت از حقوقی که حقی در آن ندارند.
عالی بود عالی
اینها کور نیستند بلکه خود را به کری و کو ری و نفهمی زده اند!
سهیل فرزین عشق مایی