خشونت در جامعه نتیجه ناکامی
مصطفی آبروشن_ جامعه شناس
یکی از نشانههای جامعه نابسامان خشونت ورزی شهروندانش است. هر چند عوامل ژنتیکی و ارثی بخشی از خشونت ورزی انسانها را تبیین میکند، اما آن چیزی که توجیهگر اصلی خشونت در جامعه هست محیط و ساختار اقتصادی- اجتماعی یک جامعه هست.
صرف نظر از عوامل ژنتیکی که استعداد خشونت را در انسان شکل میدهد، عوامل اجتماعی را میتوان به عنوان تعیینکنندهی این استعداد تلقی کرد. البته باید به این مهم توجه داشت که آن روی سکهی خشونت، ناکامی است.
در واقع خشونت انعکاس ناکامی است، وقتی تمایلات و خواستههای افراد جامعه با موانع متعدد ساختاری مواجه شود به نحوی افراد جامعه نتوانند به خواستههای حداقلی شان برسند ناکامی شکل میگیرد.
در جامعهی ما به علت ساختارهای معیوب اقتصادی و بیکاری گستردهای که وجود دارد، شهروندان به اشکال مختلف ناکامی را تجربه میکنند.
بر این اساس شاهدیم که جوانان مدام بایستی تمایلات درونیشان را سرکوب کنند و هر چه گسترهی ناکامیهای فردی و اجتماعی بیشتر شده و از امکان سازگار شدن متعارف فراتر رود، افراد بیشتری مستعد خشونت ورزی خواهند شد. از سوی دیگر هرچه نظام اجتماعی در ایجاد نهادهایی که بر گرفته از نیازهای اساسی انسان است درست عمل کرده باشد، خشونتهای کمتری را شاهد خواهیم بود. به عبارتی افزایش خشونت ورزی بهخصوص در جامعه ما، معلول کج کارکردی نهادهای تشدید کنندهای است که به شکل غیر متعارفی افراد را دچار ناکامی کرده و به خشونت ورزی افراد جامعه دامن میزنند.
کاهش استانه تحمل افراد و یا افزایش خشونت ورزی در جامعه را میتوان از ابعاد مختلفی واکاوی کرد از منظر جامعه شناختی نبود فرصتهای شغلی، فقر، بحرانهای اقتصادی- اجتماعی، تبعیض و نابرابری و احساس طرد شدگی؛ زمینه خشونتهای رفتاری را در انسان فراهم میکند بطوریکه که ناخودآگاه سطح برانگیختگی افراد جامعه در روبهرو شدن با مشکلات زندگی به شدت افزایش پیدا میکند.
خشوتهای فیزیکی و کلامی یک نوع پاسخ اعتراض آمیز است که فرد نسبت به فشارهای درونی و بیرونی که به وی تحمیل شده است از خود بروز میدهد. به عبارتی هر چقدر نظام اجتماعی در پاسخ به نیازهایی که از منظر افراد جامعه ضروری تلقی میگردد بیتفاوت عمل کند شاهد افزایش پروندههای قضایی، خودکشی، طلاق، خشونت و یا انتقام از جامعه در قالب رفتارهای وندالیستی(خرابکارانه) خواهیم بود.
گاهی، رفتارهای خشونت آمیز که به شدت در جامعه ما بهخصوص در بین جوانان رواج پیدا کرده پاسخی به یک انگیزه ناکام و یا نیروی نهفته که باید تخلیه شود نیست، بلکه مانند همه کنشها و پاسخهای رفتاری، تحت تاثیر عامل یادگیری است. یادگیری میتواند از طریق مشاهده و تقلید از دیگران صورت گیرد. در واقع برخی از رفتارهای خشونت آمیز در فرآیند اجتماعی شدن آموخته میشودف بهطوریکه این شیوهی حل مسئله به الگوهای رفتاری بخش بزرگی از افراد جامعه تبدیل گردیده است. فرزندانی که در بسترهای خشونت آمیز محیطی و خانوادگی زندگی میکنند از طریق مشاهده و یادگیری به این باور فکری میرسند که این شیوه رفتاری عادی و پسندیده است. به طوری که کودکان بیش از انکه از گفتارهای نصحیت گونه والدین تاثیر بپذیرند از کردار و رفتارهای خشونتآمیز آنان الگوپذیری میکنند و میآموزند که خشونت یکی از راههای موثر دستیابی به اهداف شخصی و یا کنترل دیگران است.
ارسال نظر