ایجاد بحران یا «مدیریت بحران»
سید محمد بحرینیان-صنعتگر و پژوهشگر توسعه
نه فقط مسئله ناترازی انرژی، بلکه کل اقتصاد و توسعهنیافتگی در کشورمان مربوط به امروز نبوده و نشأت گرفته از بیش از یک سده فقر اندیشه، درماندگی نظری و نابلدی در اقتصاد و برنامهریزیهای گذشته بسیاری از دولتها و مجالس کشور است. البته سالهاست در بر همین پاشنه میچرخد. مشکل ما این است که از اشتباهاتمان درس نمیگیریم. تعطیلی صنایع در تابستان بهدلیل کمبود برق در حال تبدیلشدن به یک سناریوی تکراری است که مدیران این حوزه تدبیر و راهحل اساسی برای آن ندارند و امروز شاهد افزایش دامنه این بحران هستیم. این مسیر، مسیر پیشرفت نیست، بلکه مسیر فرار سرمایهها و کارآفرینان واقعی است که روزبهروز اعتماد خود را به مدیریت اقتصادی کشور از دست میدهند و هرروز ناامیدتر از گذشته در مسیر درستی که زمانی با اعتقاد به خدمت به منافع ملی در آن قدم گذاشته بودند، پیش میروند و اکنون با بروز عدمامنیت سرمایهگذاری مبتنی بر قوانین، خلاف آن در مقابلشان قرار گرفته است. در سال ۸۶ شاهد بارش سنگین برف و بهدنبال آن بروز برخی چالشهای جدی در حوزههای زیرساختی از جمله برق و گاز بودیم، اما مسئولان از آسیبهای آن درس نگرفتند، وگرنه امروز در این وضعیت نبودیم.
نخبگان جامعه هزاران بار هشدارهایی درباره رشد مصرف، توسعه بخشهای وابسته به انرژی در عرصههای خدماتی، تولید و اقتصادی و حتی موضوعاتی مانند تغییرات جوی، افزایش مهاجرت به مناطق شهری و انبوهی موضوعات و عوامل دیگر ناشی از سوءمدیریتهای قابل مشاهده میدادند که در آینده حجم مصرف بر ظرفیت تولید انرژی و دیگر نیازهای اقتصادی در بخشهای گوناگون و در غیاب تولید واقعی غلبه خواهد کرد، اما گویا مدیران به خواب رفتهاند و تمایلی برای درسگرفتن از این تجارب پرهزینه ندارند و هر زمان دچار مشکل میشوند، ناکارآمدی تصمیمات خود را بر دوش تحریم -واقعیتی که قابل پنهانشدن نیست- میاندازند و بار هزینهای این ناکارآمدی را به بخشهای تولیدی تحمیل و با افتخار از آن با نام «مدیریت بحران» یاد میکنند! هنگام انتصابها، اهلیت سیاسی و امنیتی بر اهلیت حرفهای ارجحیت مییابد و از آنجا که اولویت مدیران، عموما خرید محبوبیت و کسب رضایت عمومی کوتاهمدت است، نه منافع بلندمدت و پایدار جامعه، برخی سیاستهای اصلاحی سخت را بدون توجه به پیامدهای سنگین به تعویق میاندازند. وزیر نفت در مصاحبه با شبکه افق در ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ گفت: «تمهیدات لازم برای زمستان اندیشیده شده است»، اما مشاهده شد که این تمهیدات چیزی جز آسیب به بخش مولد کشور نبود. با این گونه مدیریت آنچه آشکار میشود این است که هر جا دچار کمبود ناشی از عدمبرنامهریزی شدیم، بخشی بهنام «تولید» داریم که میتوان از آن برای جلوگیری از بحران (!) مایه گذاشت و آن را قربانی مدیریت بحران کرد. ریشه این مشکلات هم مشخص است. اگر به گفتههای آقای چگنی، مدیرعامل شرکت ملی گاز، در شبکه خبر مورخ ۲۵ دی ۱۴۰۱ توجه کنیم، بخشی از آن را خواهیم یافت: «در جنوب خراسان رضوی، شهر تربتجام را داشتیم که حدود ۱۷ هزار قطعی داشتیم. مشکلات بهدلیل انتقال است. خطوط انتقالی که گاز را به آن شهر میرساند، متناسب با توسعه آن نیست. یعنی در گذشته این خط جواب میداد. هم خط طولانی است و هم یک خط ۱۰ اینچ است که ظرفیت محدودی دارد. وقتی مصارف بالا میرود، امکان اینکه انتقال گاز از این خط افزایش پیدا کند نیست». آنچه ایشان در اینجا مطرح کردهاند، مسئولان قبلی و همینطور مسئولان قبلیتر و قبلیتر هم انجام دادهاند؛ یعنی عدمبرنامهریزی برای بروزرسانی زیرساختها. بهعبارتی تصمیمگیران در بسیاری از موارد قیچی به دست، روبانهای افتتاح پروژههای مختلف را پاره کرده و آمارهای کمی در بسیاری از زمینهها مانند سدسازی، گازرسانی، برقرسانی و امثالهم را در رسانهها بهصورت یکطرفه اعلام کرده و نشان دادهاند؛ بدون اینکه روشن کنند آیا زیرساختها به تناسب این افتتاحها بوده یا خیر؟ بیم آن میرود که عموما خرید محبوبیت اولویت داشته باشد. امروز در مناطقی که زیرساخت ندارند، مرتبا افتتاح گازرسانی یا برقرسانی انجام میشود و شاهد افتتاح واحدهای صنعتی و حتی کشاورزی و دامداری بیشمار تکراری با سطح فناوری پایین و متوسط رو به پایین هستیم که مرتب ایجاد و تبلیغ میشود و پس از گذشت زمان اندکی بسیاری از آنها تعطیل میشوند که نتیجه آن اتلاف منابع ارزشمند ارزی و ریالی کشور است، اما بدون آیندهنگری! بعد میفرمایند مصرف برق یا گاز را مدیریت کردیم، اما اینکه این وضعیت را چگونه مدیریت کردند، شفاف نیست. متاسفانه بکارگیری واژههای بزکشده بسیار رواج یافته و ضربههای مهلکی به اقتصاد کشور وارد کرده است.مسئولان در این مواقع میگویند در مدیریت انرژی، مردم با ما همراهی کردهاند اما به این اشاره نمیکنند با پشتکردن همیشگی به تولید آنهم در سالهایی که شعار اصلی بر محور تولید است و قانون مصوب برای آن وجود دارد، بخش مولد کشور یعنی صنعت و کشاورزی را مجبور به تعطیلی میکند تا این مدیریت انجام شود. حال آیا میتوان تعطیلی و عدمفعالیت یک بخش را برای تامین نیاز بخش دیگر، «مدیریت بحران» تلقی کرد؟! اصلا مشخص نیست قرار است این مدیریت تولید بحران (!) را تا چه زمانی ادامه دهند و تا چند سال آینده صنایع و بخش تولیدی ما قرار است در فصول گرم و سرد سال با قطعی برق و گاز غافلگیر شوند و مدیران نیز به خود تبریک مدیریت بحران را بگویند. متاسفانه در این شرایط هیچ برنامه راهبردی را برای غلبه بر ناکارآمدیهای مدیریتی که به عدمتکرار چنین بحرانهای قابل پیشبینی و پیشگیری بینجامد، شاهد نیستیم.
ارسال نظر