|

وضعیت عجیب و متلاطم در بازار روغن

با وجود اینکه در نیمه آذرماه سال جاری، معاون وزیر صنعت معدن و تجارت بیان کرد که مشکلی در تامین مواد اولیه کارخانجات روغن وجود ندارد و ۱۲۰ هزار تن مواد اولیه خام روغن به کشور وارد شده، اما همچنان مصرف‌کننده‌ها و فروشندگان خرد کالاهای مصرفی با تهیه و عرضه این محصول مشکل دارند.

اصناف وضعیت عجیب و متلاطم در بازار روغن

عباس قبادی درباره افزایش قیمت روغن گفته بود که این کار با کارشناسی انجام شده و با توجه به افزایش قیمت تمام شده این محصول تصمیم بر گرانی آن گرفته شده است، ضمن اینکه با توجه به افزایش قیمت مواد اولیه اگر این افزایش قیمت اعمال نمی‌شد،‌تولید این کالا توجیه اقتصادی نداشت.

هرچند که او در رابطه با روغن جامد بیان کرده بود که هنوز مشکلاتی در این رابطه وجود دارد و ابراز امیدواری کرده بود که با تلاش‌های صورت گرفته برای تامین این کالای مصرفی هر چه زودتر مسائل رفع شود. اما در بازار و میان مردم در بر همان پاشنه ماه‌های قبل می‌گردد؛ نایاب بودن روغن جامد و بازار آشفته خرید روغن مایع برای مصرف کننده. در این گزارش سراغ فروشندگان خرد و مصرف کننده‌هایی رفته‌ام که چند وقتی است برای تهیه و فروش روغن با مشکل مواجه شده‌اند.

فروش روغن با شرط و شروط

«روغن فقط مایع داریم. کنارش اما باید سه تا شیشه مربای آلبالو بخری» این جواب فروشنده یک سوپرمارکت در یکی از محله‌های کرج در مقابل این سوال است که روغن دارید یا نه. پسر جوان، به قفسه‌هایی که بطری‌های روغن داخل آن‌ها قرار گرفته است، اشاره می‌کند و می‌گوید که این‌ها را به هزار و یک بدبختی از بازار پیدا کرده است. اورکتی سبز رنگ به تن دارد و هر از چندگاهی نگاهی به ساعت هوشمندش می‌کند. اورکتی که وقتی برای خرید روغن به مولوی رفته بوده، آن را از گمرک خریده است. کارش همین است، صبح‌ها پدرش دم مغازه است و غروب‌ تا شب هم خودش. هفته‌ای یک بار هم می‌رود مولوی که جنس‌هایی که کارخانه‌ها برایشان نمی‌فرستند را پیدا کند؛ «مغازه که نباید خالی بمونه. مشتری ببینه مغازه خالیه، میره از جای دیگه خریدش رو انجام میده.» محمدشهر و خیابان چالوس کرج که مرکز پخش مواد غذایی سوپرمارکت‌ها هستند، روغن ندارند.

برای همین هم مجبور است برود مولوی؛ «خب، این همه پول بنزین میدم و میرم پایین شهر تهران، باید برامون صرف داشته باشه دیگه.» این حرف را در توجیه فروش مربای آلبالو کنار بطری‌های روغن می‌زند. می‌گوید این مارک از مربای آلبالو قیمتش مناسب است و سود خوبی برایمان دارد. اما مردم خیلی استقبال نمی‌کنند، چون مارکش معروف نیست. با تلخی می‌گوید «اما بالاخره مجبور شده‌اند که بخرند. برای همین هم تا حالا فروش رفته است. اگه نمی‌فروختیم که توی این یکی دو ماهه، یه چیز دیگه جای مربا میزاشتیم و روغن‌ها رو با اون می‌فروختیم.»

یاد زمان جنگ می‌افتیم

«اوایل برامون سخت بود. اینکه بخوایم یه چیز دیگه کنار روغن بگیریم.» زن میانسالی است که به گفته خودش روزهای جنگ را دیده است برای همین هم از روزهای جنگ و کمبود کالاهای اساسی مثال می‌زند. می‌گوید آن زمان هم همینطور بود. می‌رفتیم صف وایمیسادیم که شیر بگیریم. وقتی نوبتمان می‌شد بسته به سلیقه فروشنده باید یه چیزی هم کنارش می‌خریدیم تا بتونیم شیر سهمیه‌ای بخریم.

این چیزها برایش تازگی ندارد، فقط تکرارش برایش دردناک است. به قول خودش گلایه‌ای ندارد، با این شرایط آشنا است اما سوالش این است که چرا باید برای عادی‌ترین کالاها مثل شکر و روغن اینطور «در عذاب» باشند. صحبت از قدیم‌ها که می‌شود می‌گویدبه یاد دارد که دهه شصت فروش کالایی کنار کالای اصلی به شکل دیگری بوده است؛ «اگر روغن می‌خواستی یک شامپو تخم مرغی اجباری بود. اگر قند و شکر می‌خواستی صابون.» البته می‌گوید در هر محله‌ای یک جور بوده است. مثلا در محله پدربزرگش، کنار شیر باید ماست می‌خریده‌اند.

با کمبود روغن ایرانی بازار خرید روغن خارجی داغ شد

گران‌ترین روغنی که در مغازه اش دارد روغن سرخ کردنی بدون پالم محصول ایتالیا است که ۱۶۳ هزار تومان آن را قیمت زده است؛ از وقتی که روغن در بازار کم شده است «انصافا خوب هم می‌برند». مغازه‌اش در یکی از فرعی‌های خیابان نیاوران تهران قرار دارد و افتخارش این است که ۵ تا پیک موتوری دارد. با خنده‌ای می‌گوید این کرونا هرچی بدی داشت، برای پیک‌های موتوری خیر داشت؛ «از وقتی کرونا اومده، درآمد اینا رفته بالا.» حالا هم می‌خواهد دو سه نفر دیگر را استخدام کند، چون اینجا و توی این محله سفارش تلفنی زیاد دارد و نمی‌خواهد مشتری ای را از دست بدهد. مرد توپر و چهارشانه‌ای است که گردنبد نقره‌ کت و کلوفتش بدجور در چشم می‌زند. قول می‌گیرد که اسمش را ننویسم و بعد تعریف می‌کند که روغن ذرت هم دارد. حتی در روزهایی که روغن در بازار نایاب بوده او در مغازه‌اش روغن ذرت اصل ترکیه داشته است که این روزها آن را ۳۹۹ هزار تومان می‌فروشد. تعریف می‌کند از وقتی که روغن ایرانی کم شد و بحث کیفیت آن پیش آمد، خیلی‌ها اینجا مشتری روغن ذرت و آفتاب‌گردان شدند.

برای همین هم خیلی مشکلی برای تهیه روغن ایرانی نداشته است، چون مشتری‌هایش جنس خارجی می‌خواهند و خب توی این بازار هم جنس خارجی راحت پیدا می شود از بس که مشتری ندارد و گران است. در مغازه دراندردشت و پرنورش یک نوع دیگر روغن ذرت هم دارد که طعم کره دارد و بطری ۵ لیتری آن را بین ۲۷۰ تا ۲۹۰ تومن می‌فروشد. به قول خودش دستش برای قیمت‌گذاری جنس‌های خارجی باز است، چون اینجا کمتر کسی سراغ فاکتور می‌گیرد مگر وقتی که سرایدار خانه‌ای بیاید خرید و بخواهد برای صاحب‌خانه‌اش فاکتور ببرد. راست می‌گوید، در مغازه‌اش خبری از روغن‌ ایرانی نیست. هرچه هست به قول خودش برند است و خارجی. مثلا روغن هسته انگور یک لیتری ایتالیایی را می‌دهد ۲۱۰ هزار تومان. مارک دیگری از همین روغن هسته انگور دارد که برای آن مشتری برای یک شیشه‌اش ۲۵۰ هزار تومان پول می‌دهد.

مردم به نبود روغن جامد عادت کرده‌اند

«دیگه مثل قدیم نیست. مارک برای خیلی‌ها اهمیتش رو از دست داده. قبلا مثلا مشتری فقط دنبال مارکایی مثل اویلا و فامیلا بود اما حالا فقط براشون مهمه که روغن باشه و بخرن.» با خنده‌ای شیطنت‌آمیز می‌گوید: «حالا می‌خواد گلناز باشه، طناز باشه یا هرچی، فقط روغن باشه، همین بسشونه.» مغازه‌اش در یکی از کوچه پس کوچه‌های خیابان شهید قرنی تهران است. هرچند می‌گوید اینجا از خیلی محله‌های پایین شهر تهران اوضاعش بهتر است. اما در خرید روغن آنطور که با صدای گیرایش تعریف می‌کند، مثل اینکه آدم‌ها مثل قدیم به مارک و کیفیت آن‌ توجهی ندارند. مشتری‌ها از او سراغ روغن جامد را چند وقت یک بار می‌گیرند اما نیست و او هم نتوانسته است پیدا کند. خودش می‌گوید «نه اینکه نخواهم یا کم کاری کرده باشم اما گشته‌ام و پیدا نکرده‌ام.» می‌گوید بعد از مدتی خودم هم بی‌خیال پیدا کردن روغن جامد شدم. مشتری‌ها هم انگار عادت کرده‌اند و دیگر کمتر سراغ روغن جامد را می‌گیرند.

روغن جامد را فقط کارتنی می فروشیم

بازار عمده‌فروش‌های منطقه محمدشهر کرج، با وجود سرمای صبح‌گاهی شلوغ است و کارگران، اول صبح مشغول بار زدن سفارش‌های مشتری‌ها در وانت‌ها هستند. در شلوغی و همهمه و کوچه‌هایی که پر از چاله‌های پر شده از باران شب گذشته هستند، برخی از مغازه‌ها با وجود کارتن‌هایی که تا سقف رفته‌اند مشتری زیادی ندارند. مغازه‌دارها سرشان در گوشی‌های تلفن‌همراهشان است و با بی‌حوصلگی جواب می‌دهند.

این مغازه‌ها که تعدادشان به انگشت‌های یک دست هم نمی‌رسد کار اصلی‌شان فروش روغن است. روغنی که در دیگر مغازه‌های این محله هیچ خبری از آن نیست و همه فروشنده‌ها آدرس این مغازه‌ها را به جویندگان روغن در این بازار درهم و برهم می‌دهند. خلوتی آن‌ها چند علت دارد؛ عمده‌ترین علتش این است که این مغازه‌ها کمتر از دو کارتن روغن نمی‌فروشند، دلیل دیگر نوسان قیمت‌ها، گرانی و نبود مشتری در خرده فروشی‌ها است.

دلیل بعدی هم شروع پخش روغن مایع توسط شرکت‌ها مثل گذشته است و البته گران شدن روغن جامد و بی‌مشتری ماندن آن. صاحب دخمه‌ای تنگ که پر از کارتن‌های روغن است، جزو معدود مغازه‌دارانی است که می‌گوید روغن جامد دارد. با چشمان ورقلمبیده‌اش می‌گوید: «روغن جامد دارم اونم فقط ۴ کیلویی و ۳ کیلویی. سه کیلویی رو ۱۱۰ میدم اونم بالای سه کارتن. روغن اصیل یک کیلویی هم دارم که ۱۱۵ هزار تومن میدم و زیر دو کارتن نمیدم.» روغن مایع هم دارد. مارک‌های مختلف که همه آن‌ها ایرانی و بعضا ناشناخته است. اما قیمتی که می‌دهد با قیمت درج شده روی بسته روغن متفاوت است.

تفاوتی که چشم‌گیر است و برای چرایی آن هم می‌گوید که «اینها قیمت قدیم است،من هم از قدیم این روغن‌ها را داشته‌ام.» با لحن طلب‌کارانه‌ای می‌گوید: «انتظار نداری که با همون قیمت قدیم بفروشم؟ باید با قیمت جدید بفروشم که بازم بتونم بخرم دیگه.» با وجود تمام این شرط و شروط‌ها اما مشتری‌های خودش را دارد. مشتری‌هایی که بیشترشان مصرف کننده خانگی هستند و یا آشپزخانه پخت غذا دارند. با بی‌حوصلگی تعریف می‌کند که خیلی‌ها پیش او می‌آیند و «دو کارتن دو کارتن روغن میخرن. ولی تکی به هیچ‌کس نمیدم. قیمت عمده با مشتری‌ها حساب می‌کنم. هرکی هم دوست داره میتونه کارتنی ببره.»

منبع: خبر آنلاین
کدخبر: 143986

ارسال نظر