|

از اوضاع نابسامان بازار جهیزیه چه خبر؟

از توافق و صحبت‌های اولیه ازدواج جوانان که بگذریم، تهیه «جهیزیه» دقیقا همان خان هفتمی است که این روزها به دنبال مشکلات اقتصادی خانواده‌ها ممکن است گذشتن از آن به همین راحتی‌ها هم نباشد.

اصناف از اوضاع نابسامان بازار جهیزیه چه خبر؟

سال‌ها پیش که خانه‌ها بزرگتر بود و سرعت تحولات تکنولوژی نیز اینطور سرسام آور نشده بود، وقتی جوانی به سن ازدواج می‌رسید کم‌کم برخی اقلام ضروری برای رفتن به خانه برایش‌ تهیه می‌شد، خانواده پسر تلویزیون و فرش و کمد و خانواده دختر هم لوازم یخچال و اجاق گاز و... را خریداری کرده و در گوشه‌ خانه نگه‌می‌داشتند تا به وقتش هم استرس خرید را کاهش دهند و هم فشارمالی کمتری به خانواده‌ها وارد شود.

حالا اما آنقدر هرماه مدل‌های مختلف وارد باز می‌شود که عملا امکان خرید زودهنگام لوازم ضروری خانه عروس و داماد وجود ندارد، خانه‌ها هم کوچکتر شده و بسیاری از زوج‌ها ترجیح می‌دهند تا لوازمی را که خریداری کرده‌اند، مستقیم به خانه خودشان ببرند. این شرایط که فشار مالی بیشتری به خانواده‌ها وارد می‌کند اخیرا با نواسانات قیمت در بازار مشکل جدیدی را هم به وجود آورده و آن تغییر روزانه قیمتهاست.

در بسیاری از خانواده‌ها خرید خرده‌ریزهای جهیزیه هم قیمت لوازم اصلی و ضروری می‌شود، اما آنچه برای شروع یک زندگی مشترک مورد نیاز است مواردی مانند یخچال، تلویزیون، لباسشویی، اجاق گاز، جاروبرقی، سرویس خواب و چوب، فرش و ظروف را شامل می‌شود و بسیاری از زوجین در این اوضاع و احوال در ابتدای زندگی از خرید لوازمی مانند مایکرویو، ماشین ظرف شویی، غذاساز، سرخ‌کن، چای ساز، مخلوط‌کن، آبمیوه‌گیری، گوشت‌کوب برقی، سرویس‌های چینی، ساندویچ‌ساز، قهوه جوش، بخارشوی و برخی از وسایل تزیینی و لوکس صرفنظر می‌کنند.

 اما تهیه همین اقلام ضروری نیز بعضا برای بسیاری از تازه عروس و دامادها مشکلات زیادی ایجاد کرده که مهم‌ترین آنها قیمت بالا و عدم ثبات بازار است.

"مسعود" و "نگار" یکی از هزاران زوجی هستند که در آستانه رفتن به اولین خانه مشترکان قرار دارند و این روزها مشغول تهیه جهیزیه شده‌اند. آنها وام ۱۰۰ میلون تومانی ازدواجشان را برای خرید لوازم خانه کنار گذاشته‌اند و تصمیم گرفتند تا حدود ۸۰ میلیون تومانی را که قرار بود صرف برگزاری مراسم و تصویربرداری و... کنند را هم به اجاره یک خانه اختصاص دهند. مسعود می‌گوید: «همه‌گیری کرونا مراسم ما را به تاخیر و در نهایت آنقدر در این چند ماه قیمت‌ها زیاد شد که بی‌خیال برگزاری مراسم و آتلیه و... شدیم، با این کار حدود ۸۰ میلیون تومان جلو افتادیم که قرار شد با پولش یک خانه اجاره کنیم که البته آن خانه را هم به سختی در شرق تهران پیدا کردیم، حالا هم برای خرید جهیزیه آمده‌ایم و قصد داریم تا نفری ۵۰ میلیون تومان را که برای وام ازدواج به ما داده‌اند صرف خرید لوازم خانه کنیم، البته این را هم بگویم که هنوز این مبلغ را نگرفته‌ایم اما گفته‌اند که طی یکی دو ماه آینده حتما پرداخت خواهد شد».

نگارکه مسعود را در خرید جهیزیه همراهی کرده می‌گوید: «بخشی از پولی که پدرم برای جهیزیه کنار گذاشته بود را برای مراسم اختصاص دادیم و بعد هم که کرونا آمد، کل پول مراسم را صرف اجاره خانه کردیم. حالا با حساب وام ازدواج حدود ۱۳۰ میلیون برای خرید لوازم پول داریم اما نمی‌دانم می‌توانیم خانه را کامل کنیم یا نه. قیمت همه چیز خیلی زیاد شده و حتی دو سه برابر هم شده و از آن بدتر اینکه اگر امروز چیزی را قیمت کنیم، فردا نمی‌توانیم با همان قیمت بخریم.

مسعود حرف‌های نگار را کامل می‌کند و می‌گوید: «هفته پیش به سه راه امین حضور رفتیم. یخچال معمولی که ما می‌خواستیم و قبلا ۱۱ میلیون تومان بود حالا نزدیک به ۲۰ میلیون تومان شده و جالب است که فروشنده هم اصرار داشت که اگر پسند کردیم، حتما همین حالا بخریم چون معلوم نیست که فردا با همین قیمت به ما بفروشد یا نه. متاسفانه فروشنده‌ها هم بی‌انصاف شده‌اند و انگار نه انگار که خود آنها هم از خودمان هستند».

مسعود ادامه می‎دهد: «خدا را شکر که خانواده‌های ما با ما همراه بودند و هم کمک خرج ما شدند و هم چشم و هم چشمی نداشتند که حتما خانه فلان طور باشد و لوازم از فلان مارک، اما واقعا نمی‌دانم جوان‌های دیگر چه کاری می‌توانند انجام دهند».

"علیرضا" در همان سه راه امین حضور فروشنده است، رفقایش به شوخی پسرحاجی صدایش می‌زنند اما خودش زیربار نمی‌رود که پسر یکی از افراد صاحب‌نام در آن محدوده است. او می‌گوید: «اوضاع برای ما هم خوب نیست، هر سال بعد از ماه رمضان و قبل از ماه محرم بازار فروش جهیزیه در اینجا حسابی داغ بود، اما اگر دروغ نگویم از پارسال بازار کمی کساد شد و امسال هم که دیگر افتضاح شد. هم کرونا و هم گرانی‌ها وضع بازار را به هم ریخته. قبلا در بعضی از روزها بالای ۹۰ درصد فروش ما مربوط به جهیزیه بود اما حالا اکثرا دختر و پسرهای جوان قیمت میپرسند و رد می‌شوند. حق هم دارند، قدرت خرید پایین آمده است، این البته به نفع من فروشنده هم نیست و از خدایمان است که قیمت پایین باشد تا همه بخرند».

او ادامه می‌دهد: «بازار ما هم که پلیسی و بخشنامه‌ای شده؛ یک روز پلیس اماکن، یک روز اتحادیه، یک روز تعزیرات می‌آیند و یک بخشنامه و تاکیدی می‌کنند و می‌روند، مثلا به ما گفته‌اند بیشتر از فلان قیمت نفروشید، ما هم می‌گوییم چشم، اما این چشم گفتن ما یعنی فرضا روی یک جنس ۵۰۰ هزار تومان سود کنیم و بعد چندبرابر آن سود را از جیب بدهیم تا برویم عین همان را بخریم و بیاوریم بفروشیم، اینکه دیگر کاسبی نیست».

کمی آن سوتر در مغازهای دیگر که تعدد یخچال‌های غول پیکر از ویترین تمام شیشه‌اش پیداست، پسر جوانی پشت میز نشسته است، حلقه باریک دست چپش نشان می‌دهد که ازدواج کرده است. درباره تعداد مشتریانش می‌گوید: «من چهار سال است اینجا کار می‌کنم، اما صاحب مغازه که از بعد انقلاب اینجا آمده می‌گوید مشتری‌هایش کم شده است. به نظر من ولی مشتری کم نشده، خریدار واقعی کم شده است. خیلی‌ها هر روز می‌آیند، قیمت می‌گیرند و می‌روند، اما وقتی خودمان هم نمی‌دانیم امروز باید با چه قیمتی محصولات را بفروشیم، خریدار بیچاره که جای خود دارد».

او ادامه می‌دهد: «در همین چهارسال هم خریدارهای ما کمتر شده‌اند. تازه ما در مرکز خرید و فروش این لوازم هستیم و وضعمان این است. خود من یک سال پیش ازدواج کردم، مراسم هم گرفتیم، اما بعدش هرکدام رفتیم خانه پدر و مادر خودمان. چون پول رهن خانه را نداشتیم، نمی‌شد زنم را از خانه ۲۰۰ متری پدرش به اتاقک ۳۰ متری در جنوب تهران ببرم. قول دادم که یکساله پول رهن یک خانه را در مرکز شهر جور کنم، اما هنوز نشده. اینجا حدود پنج میلیون حقوق می‌گیرم که با قسط وام و... ماهی دو میلیون تومان برایم می‌ماند، اما هر ماه تقریبا ۱۰ میلیون روی قیمت رهن خانه می‌رود».

"مجتبی" جوان دیگری است که در محدوده بازار تهران به دنبال خرید لوازم خانگی است، همسرش را به دلیل شلوغی همراهش نیاورده اما تصویر هرچه را که می‌بیند با واتس آپ برایش می‌فرستد تا تاییدش را دریافت کند، او خودش را ناکام بازار ارز می‌داند و می‌گوید: «حدود سه سال پیش نامزد کردیم و قرار شد تا کمتر از یکسال بعد از نامزدی برویم سر خانه و زندگیمان، دنبال خانه بودیم که یهو همه چیز گران شد، همان موقع که دلار از ۳۸۰۰ تومان به ۶۰۰۰ تومان رسید و بعدش هم شد ۱۰هزار تومان. همه چیز گران شد و پولی که قرار بود با آن یا خانه‌ای کوچک بخریم یا خانه‌ای اجاره کنیم و با باقیمانده‌اش جهیزیه بخریم آنقدر ارزشش کم شد که فقط می‌توانستیم با آن یک خانه قدیمی رهن کنیم. مسئولان آمدند و گفتند اوضاع خوب می‌شود و صبرکنید ما هم گفتیم لابد برنامه‌ای دارند و صبر کردیم تا دلار دوباره ارزان شود. یک مراسم عقد ساده گرفتیم اما سرخانه و زندگیمان نرفتیم.

وی ادامه می دهد: همان موقع به پیشنهاد خاله همسرم پولی را که قرار بود جهیزیه بخریم، طلا خریدیم و با وام ازدواجمان هم همین کار را کردیم تا ارزش پولمان را حفظ کنیم. اوضاع بهتر که نشد بدتر هم شد. دیگر نمی‌شد بعد از سه سال نامزدی و نزدیک دو سال عقد بودن سر خانه و زندگیمان نرویم، گفتیم حالا که کرونا هم آمده و کسی عروسی نمی‌گیرد ما هم همین را بهانه کنیم و بدون مراسم و سرو صدا به خانه خودمان برویم. تصمیم گرفتیم طلاها را بفروشیم و با پولش لوازم خانگی بخریم. حالا هم اینطوری شده که مثلا الان یکسری خرده ریز برقی مانند مخلوط کن و غذاساز و... را اینجا دیدم، بیعانه دادم تا بروم یک تکه طلا بفروشم و جنس را بخرم و با خودم ببرم. دو هفته پیش هم یخچال و اجاق گاز را خریدیم که آنها بخاطر آنکه پدر خانمم بازنشسته آموزش و پرورش هستند از فروشگاه تعاونیشان قسطی پرداخت شد».

چند کیلومتر بالاتر از بازار تهران "مهرداد" و همسرش برخلاف مجتبی منتظرند تا کرونا فروکش کند و مراسم عروسیشان را بگیرند. آنها معتقدند شروع زندگی مشترک بدون مراسم و جشن برایشان شگون ندارد. مهرداد می‌گوید: «اگر کرونا نبود ما شهریور مراسم عروسی مان را برگزار می‌کردیم؛ اما حالا می‌گویند خطرناک است و حتی ممکن است دوباره شیوع پیدا کند، اگر تا آنموقع کرونا رفت که ما هم مراسم می‌گیریم، اگر هم نرفت لوازم خانه را که کم کم خریده‌ایم و در فرصت مناسب مراسم هم خواهیم گرفت.

همسر مهرداد از تغییر مارک اجناس گلایه دارد و می‌گوید: «یکسری از برندها اصل نیستند، سوال هم که می‌کنیم می‌گویند تحریم شده، من نمی دانم این چه تحریمی است که برداشتهاند سه حرف اول برند قبلی را روی محصول جدید گذاشته‌اند. از کیفیت اینها هم که چیزی نمی دانیم و به همین دلیل آدم نمی‌داند خرید بکند یا نه. حالا جالب‌تر اینجاست که وقتی می‌گوییم همان برند را می‌خواهیم می‌گویند قاچاقش موجود است و باید زنگ بزنند و ببینند هست یا نه! ».

در همان فروشگاه لوازم برقی زیادی است که رویشان جمله مشخصی نوشته شده: موجود نیست. پسری که لباس فرم فروشگاه را برتن دارد می‌گوید: «بعضیها که بخاطر تحریم وارد نمی‌شود بعضی‌ها هم منتظریم تا قیمت جدیدش اعلام شود. البته مغازه ها ممکن است داشته باشند اما ما شرکتی هستیم و گارنتیمان معتبر است».

بخش فروش لوازم خانگی در یکی از فروشگاه‌های بزرگ تهران جای دیگر است که مردی میانسال در حال پرس و جو درباره قیمت یک ماشین لباسشویی است، می‌گوید: «دقیقا ۸ ماه پیش من همین لباسشویی را برای خانه خودمان ۹ میلیون تومان خریدم و حالا که می‌خواهم برای جهاز دخترم بخرم قیمتش شده ۱۹ میلیون تومان، یعنی به ازای هر ماه تقریبا بیشتر از یک میلیون روی قیمتش رفته است. تقسیم بر روزهم که بکنیم می‌شود روزی ۴۰ – ۵۰ هزار تومان افزایش قیمت، دلار اینطوری گران نشده بود که این لوازم خانگی گران می‌شود».

کمتر از دو دهه است که نام «عبدل آباد» در جنوب تهران به نام مراکز خرید اضافه شده است، محله‌ای که چندین خیابان دارد و هر خیابان محل فروش اجناس خاصی است، اما شهرت اصلی این محل به نام مرکز فروش پارچه و پرده است.

خرید در این منطقه قوانین خاص خودش را دارد، تعداد دستفروش‌ها بیشتر از مغازه‌هاست، اما اکثر دستفروشان وابسته به همان مغازه‌داران هستند. در ابتدای خیابان احسانی چندین مغازه پرده فروشی قرار دارد. مردی در یکی از مغازه‌ها با لهجه‌ای آذری قیمت پرده‌ها را برای مشتریان شرح می‌دهد. دو زن میانسال که انگار از قیمت‌ها راضی نیستند، ازمغازه خارج می‌شوند، مرد جوان می‌گوید: « اینجا همه جور مشتری داریم، تازه عروس و داماد هم هستند، اما قیمت‌ها را نمی‌گویم، اینجا هر مغازه قیمت خودش را دارد و ما هم به جز مشتری به افراد دیگر قیمت نمی‌دهیم اما خب قیمت‌ها خیلی ارزان‌تر از خیابان زرتشت و مولوی و... است».

مرد جوانی که ترک موتور نشسته می‌گوید: «اگر دنبال پرده هستی، بورس پرده دو خیابان آنورتر است.» راسته‌ای که تمام مغازه‌هایش پرده فروش هستند. در یکی از مغازه‌های ابتدای خیابان مردی با پسر جوانش در مغازه نشسته است. او درباره اینکه چه تعداد از مشتریانش برای خرید جهیزیه به مغازه می‌آیند، می‌گوید: « نمی‌شود دقیق گفت. چون خیلی وقت‌ها مادرها برای خرید می‌آیند. ما فقط وقتی می‌فهمیم که برای جهزینه آمده‌اند که یا خودشان هنگام تخفیف گرفتن بگویند یا خیلی تابلو باشند یا اینکه موقعی که برای نصب می رویم، متوجه شویم. از این تیپ مشتری‌ها روزی ۱۰ – ۱۵ نفر داریم، به زور دو سه نفرشان خرید می‌کنند. قبلا خیلی بازار بهتر بود، اما الان مشتری کمتر شده و بعضی‌ها هم که اصلا پرده حرفه‌ای برایشان مهم نیست و خودشان پارچه و تور را به هم وصل می‌کنند و اسمش را می گذارند پرده، اما اگر نظر من را بخواهی خانه بدون یخچال و لباسشویی می‌شود اما بدون پرده نه! ، مخصوصا ما که فرهنگ و دین اسلامی داریم و نباید زن و بچه مان را کسی در خانه ببیند».

دو مغازه آن طرف‌تر، پسر جوان و خوشرویی مقابل در ایستاده، مشتری ندارد و جارویی که به دست گرفته نشان می‌دهدکه تازه از کار نظافت مغازه‌اش فارغ شده است، می‌گوید: «این پرده‌ها مدل است و مدل تازه عروس و داماد هم داریم که کمی ارزان‌تر است. تازه عروس و دامادها دیگر به خانه‌های نقلی و قوطی کبریتی می‌روند و معمولا پرده‌های خانه‌شان نیز خیلی ساده و کوچکتر است. قیمت هایمان خیلی متفاوت است و بسته به جنس پارچه، ابعاد پنجره، چین پرده، نصب، دوخت و... فرق می‌کند. ما از ۳۰۰ هزار تومان داریم تا ۳۰ میلیون تومان. مشتری ها می‌آیند مدل ها را می‌بینند و بعد به بچه‌های کارگاه سفارش می‌دهند و بعد هم می‌رویم و نصب می‌کنیم».

زن جوانی که پشت لب تاپی کهنه در انتهای یک مغازه دیگر در همان محدوده نشسته می‌گوید: «ما به جز پرده، رو تختی و رو بالشتی و رو مبلی و... هم داریم. تقریبا یک سوم مشتری‌هایمان هم برای خرید جهاز اینجا می‌آیند. به جز پرده خیلی از خانواده‌ها برای جهاز روتختی و کوسن هم می‌خرند. بعضی از خانواده‌ها هم که حالا تعدادشان کمتر شده رسم دارند که برای جهیزیه رختخواب هم بدهند و برای همین اینجا سفارش می‌دهند تا مثلا چهار تشک و چهار لحاف و شش بالشت برایشان آماده کنیم. جنس پارچه و اینکه داخل تشک و بالشت، پر، کاموا پشم یا الیاف باشد را خودشان انتخاب می‌کنند».

او درباره قیمت‌ها هم اینطور توضیح می‌دهد: « قیمت‌ها بسته به اینکه از پشم، پر، الیاف یا کاموا در درست کردن تشک‌ها و بالشت‌ها استفاده شود فرق دارد، اما معمولا ست لحاف و تشک جهیزیه بین ۳ تا ۲۰ میلیون تومان می‌شود. البته گاهی سفارش گلدوزی رو لحاف و... را داریم که قیمتش بیشتر می شود». زنی که در همان مغازه مشغول خرید است، می‌گوید: «پارسال جهاز دختر خواهرم را از اینجا گرفتیم، کل پرده‌ها نزدیک یک میلیون شد، اما الان برای سالن پذیرایی خانه خودمان که مشابه همان پنجره را دارد، عین همان پرده را قیمت گرفتم که با دوخت و نصب حدود ۱۰ میلیون می‌شود».

چند خیابان آنطرف‌تر در عبدل آباد، کوچه‌ای است که به مرکز خرید و فروش بلور تبدیل شده است، کوچه‌ای شلوغ و پرجمعیت که تراکم بافت مسکونی و تجاری‌اش نشان می‌دهد بسیاری از واحدهایش به تازگی کاربریشان را تغییر داده‌اند. در یکی از مغازه‌ها زنی در حال خرید ظروف بلوری است. می‌گوید: «ظروف دم دستی جهاز دخترم را از اینجا خریدم. برای بوفه‌اش که باید کریستال شیک می‌خریدیم به بازار تهران رفتیم و هفت میلیون پول چهار تکه بلوری شد که آدم دلش نمی‌آید به آن دست بزند، اما خب نباشد هم که نمی‌شود، پیش فامیل شوهر، آبروی دخترم می‌رود».

مغازه‌دار بلورها و ظروف چینی را که زن نامشان را «دم دستی» گذاشته بود، داخل جعبه‌ها قرار می‌دهد. مردی مو جوگندمی هم وارد معامله می‌شود و پس از کلی چانه‌زدن دو میلیون تومان کارت می‌کشد. خریدها را روی صندلی عقب پژو می‌گذارد و با زنش از مغازه خارج می‌شود. مغازه‌دار درباره خرید جهیزیه می‌گوید: «اینجا کشش فروش بلورهای آنچنانی را ندارد. اکثر کارهای ما ایرانی است و هم برای جهیزیه می‌خرند وهم برای خانه».

او ادامه می‌دهد: «فروش ما تغییری نکرده، به نظرم از وقتی قیمت‌ها گران شد، خیلی‌ها به سمت ما آمدند و از اینجا خرید می‌کنند. بعضی‌ها هم ترسیده‌اند و هنوز خواستگار نیامده برای دخترشان بلور خریده‌اند تا اگر گران شد، سود کنند. ۳۰- ۲۰ سال پیش هم همینطوری بود. پیش پیش جهاز می‌خریدند».

سرویس چوب از خیلی ارزان تا خیلی گران

چند کیلومتر بالاتر از عبدل آباد، محله‌ای است که بیشتر با نام بازار مبل شناخته می‌شود، محله یافت آباد که خیابان اصلی‌اش پر است از پاساژها و مغازه‌ها با معماری اروپای قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی. پشت جداره‌ای که این پاساژها قرار گرفته‌اند، اما گاراژها و مغازه‌های کوچکی قرار دارند که تولیدات کارگاه‌های خودشان را به فروش می‌رسانند. مغازه‌هایی که روی در برخی از آنها تاکید شده که سرویس چوب و خواب برای جهیزیه موجود است.

داخل بازار بزرگ مبل ایران، مغازه‌های متعددی است که اغلب مبلمان برند و تولید کشورهای چون ایتالیا، ترکیه، آلمان و... در آن به فروش می‌رسد. پاساژ خلوت است و داخل مغازه‌ها خلوت‌تر. مردی شیک‌پوش با موهایی کاملا تراشیده در مغازه‌ای که روی تمام اجناسش هشدار داده که عکسبرداری و دست زدن به اجناس ممنوع است، ایستاده. جواب سوالات را با اکراه می‌دهد و می‌گوید: « از اینجور مغازه‌ها جهاز هم می‌خرند، اما هرکسی نه. آنها که عروسی آنچنانی می‌گیرند و یک میلیارد پول مراسم می‌دهند، خب یک کاناپه را هم ۵۰ میلیون و ۱۰۰ میلیون می‌خرند اما اینطور نیست که مثلا جنس ویژه‌ای برای جهیزیه داشته باشیم».

در راهروی دیگر، مغازه‌ای است که قیمت‌ها را روی هر محصول قرار داده، مردی جوان، برخلاف فروشنده فروشگاه قبلی با خنده به استقبال می‌آید و می‌پرسد که آیا کمکی از دستش برمی‌آید، می‌گوید: «جنس‌های ما از دو میلیون تومان آغاز می‌شود و بالا می‌رود. برای جهیزیه پیشنهاد ویژه‌ای داریم و آن سرویس ایتالیایی است که در انتهای سالن گذاشته ایم».

مرد ادامه می دهد: «اگر این سرویس خواب و سرویس مبلمان و بوفه را بخرید، یک میز ال سی دی هم هدیه ما به شما خواهد بود. قیمتش هم ویژه است و تمام این ها ۶۵ میلیون تومان می‌شود».

بیرون از بازارهای لاکچری با قیمت‌های نجومی، کارگاه‌هایی هستند که تولیداتشان را در مغازه‌هایی کوچک به فروش می‌رسانند. در مغازه‌ای که روی ویترینش از فروش ویژه جهیزیه خبر داده است، مردی میانسال نشسته، صحبتش با تلفن که تمام می‌شود، درباره فروش جهیزیه می‌گوید: «همه این‌ها را درکارگاه خودمان ساخته‌ایم. خیلی از این‌ها هم که می‌گویند جنسمان آلمانی و ترکیه و... است همین جا آن را ساخته‌اند، اما برای سود بیشتر از این حرف‌ها می‌زنند».

مرد ادامه می‌دهد: «سرویس تخت خواب دو نفره، با میز پای تختی و میز توالت بین ۳.۵ تا پنج میلیون تومان تمام می‌شود. سرویس مبلمان هفت نفره هم بسته به مدل از دو میلیون تا هفت میلیون تومان داریم. کمد لنگه‌ای یک میلیون تا ۲.۵ میلیون تومان می‌شود که البته آن ریلی‌ها جدید آمده است. بوفه هم از یک میلیون تومان تا ۲.۵ هزار تومان است. میز تلویزیون هم از۵۰۰ هزار تومان داریم تا ۲.۵ میلیون تومان. معمولا این‌ها را برای جهیزیه می‌برند. هر مدلی که سفارش بدهید حداکثر دو هفته‌ای آماده می‌کنیم و می‌فرستیم به منزلتان. البته جنس بهتر هم بخواهید قیمتش بالاتر می‌رود. خرید بالای پنج میلیون هم در تهران پول حمل و نقل ندارد و تا طبقه سوم رایگان است».

مرد جوان درباره اینکه روزانه چند مشتری برای خرید جهیزیه به او مراجعه می‌کنند، با خنده می‌گوید: « به مامور مالیات می گوییم دو سه نفر، اما نمی‌دانم به خبرنگارها چند نفر بگوییم که خدا را خوش بیاید. اما جدای از شوخی روزی چهار تا پنج مورد فروش برای جهیزیه داریم و با چک کارمندی، قسط‌ بندی هم می‌کنیم».

خیابان مصطفی خمینی تا خیابان مولوی پر از مغازه‌های فرش فروشی است. فرش‌هایی که متراژ کم آنها از محدوده قیمت از یک میلیون تومان شروع شده و بسته به مارک و طرح و نقش و گره و شانه تا ۱۵ میلیون تومان هم می رسد، فرش هایی که البته اکثرشان ماشینی است و دست بافت‌ها قیمتشان متفاوت است.

 مرد جوانی که همراه با همسرش برای خرید به یکی از مغازه‌های این خیابان آمده می‌گوید: «سراغ فرش دستبافت که اصلا نمی‌توان رفت. صبح راسته فرش فروش‌های بازار تهران بودیم و با پولی که داشتیم فقط می‌شد یک گلیم یا فرش دست دوم شش متری خرید. تصمیم گرفتیم قید فرش دستباف را بزنیم و سراغ فرش ماشینی بیاییم. هفته دیگر باید سر خانه خودمان برویم و خانه باید تکمیل باشد».

خیابان جمهوری پر از فروشگاه‌هایی است که گذر هر تازه عروس و دامادی باید به آن بیفتد، از فروش لباس عروس و کت و شلوار دامادی گرفته تا لوازم خانگی و صوتی و تصویری، حتی چند مغازه باند و اکو برای برگزاری مراسم عروسی هم اجاره می‌دهند.

خرده ریزهای جهیزیه را از هرجایی می‌توان تهیه کرد، لوازمی که حتما در زندگی کاربرد دارند و البته قیمتشان در نگاه اول چندان هم گران به نظر نمی‌رسد اما تجمیع آنها با هم و مقایسه‌شان با قیمت سال و حتی ماه‌های قبل حسابی هوش از سر می پراند. دختری جوان درباره این خریدها می‌گوید: « قبل از کرونا مراسم گرفتیم و رفتیم سر خانه و زندگیمان، اما چون ضامن نداشتیم و وام را دیر گرفتیم، یکسری از وسایل را حالا می‌خریم. اما قیمت‌ها خیلی زیاد شد و انگار وام ازدواج گرفتیم که فقط با آن قاشق و چنگال بخریم. البته جدای از شوخی با پول وام نزدیک ۳۰ میلیون قرض مراسم عروسی را دادیم».

زنی دیگر که همراه با همسرش در حال خرید جهیزیه برای دخترش است، می‌گوید: « آین آخرین مرحله جهیزیه دخترم است و خدارا شکر که دانه درشت‌ها را خریدیم، خوب موقعی هم خریدیم و اگر برای الان مانده بود قطعا جهاز ناقص می‌ماند».

او ادامه می دهد: «زمستان پارسال شروع کردیم به تکمیل جهیزیه، یخچال و لباسشویی و ظرفشویی و اجاق گاز و... را خریدیم. حالا امروز آمدم سرویس چاقو بخرم، میبینم دو دست سرویس چاقو پولش اندازه اجاق گازی شده که هفت ـ هشت ماه پیش برای دخترم خریدم. خدا به داد جوان ها برسد کاش دولت این مبلغ وام ازدواج را زیاد کند هرچند فکر کنم حتی اگر یکی دو میلیارد هم بدهند انقدر همه چیز گران می شود که نمی‌شود با آن چیزی خرید».

گفتنی است ۱۱ سال پیش بود که وام سه میلیون تومانی ازدواج برای اولین بار به زوج‌های جوان پرداخت شد و سامانه اینترنتی قرض‌الحسنه ازدواج بانک مرکزی نیز برای این منظور راه‌اندازی شد. اگرچه تا سال ۹۴ رقم وام ازدواج با وجود رشد تورم تغییر نکرد، اما همزمان با پیشنهاد لایحه بودجه سال ۹۵ رشد ۳ برابری را نیز تجربه کرد و به ۱۰ میلیون تومان افزایش یافت.

مبلغ وام ازدواج در لایحه پیشنهادی بودجه سال ۹۷ به شکل چشم‌گیرتری افزایش یافت، به طوری که افزایش مبلغ این وام به ۱۵ میلیون تومان برای متقاضیان سال ۹۷، این امید را در دلشان زنده کرد که شاید با این مبلغ گرهی از مشکلاتشان باز کند، اما این امید نیز با رشد تورم و نوسانات ارزی دیری نپایید.

وام ازدواج با آغاز سال ۹۸ نیز افزایش دو برابری را تجربه کرد. اما جهش اصلی وام ازدواج مربوط به سال ۹۹ است که رقم آن را به هر زوج به ۵۰ میلیون تومان افزایش داد؛ وامی که بوسیله آن دولت در تلاش است از مشکلات اقتصادی پیشی گرفته و کمکی به تامین مسکن، خرید جهزیه و... جوانان کند اما به نظر می رسد رشد نرخ تورم و هزینه های تشکیل یک زندگی و سقف بالای سر از مبالغ وام تخصیصی بیشتر باشد. در این میان شکل گیری مجمع ملی خیرین ازدواج نیز ابتکار عمل دیگری از معاونت جوانان است تا برای زوج‌هایی که به دنبال مشکل مسکن، جهیزیه، شغل و... امکان شروع زندگیشان را ندارند، کمک حالی باشد؛ گزارش گشت در بازارهای خرید ملزومات زندگی و جهزیه را خواندید و حال باید پرسید آیا همه جوانان با وجود مشکلات اقتصادی امکان فراهم کردن حداقل‌های یک زندگی مشترک را با وجود تورم و گرانی‌های موجود خواهند داشت؟.

 

 

منبع: ايسنا
کدخبر: 111786

ارسال نظر

 

آخرین اخبار