بازدهی چشمگیر بورس در سالجاری
۶۰ روز معاملاتی از سال ۹۹ میگذرد و در این مدت کوتاه میانگین بازده بورس از ۱۷۱ درصد فراتر رفته است. در این میان بزرگان بازار جلوهگری کرده و در کانون توجه معاملهگران قرار گرفتهاند.
جایی که در برابر رشد ۲۲۵درصدی شاخص ۳۰ شرکت بزرگ (بهعنوان معیاری برای رشد قیمت سهام با ارزش بازار بالا)، شاخص کل هموزن (با اثرگذاری یکسان تمام نمادها) به افزایش ۱۴۳ درصدی بسنده کرده است. در نیمه دوم سال ۹۸ این کوچکترها بودند که گوی سبقت را از دیگر سهام ربوده بودند. اما دلیل این چرخش نگاه چیست؟
همانطور که اشاره شد یکی از مهمترین تغییرات بورس تهران در امسال سبقت شاخص ۳۰ شرکت بزرگ بازار از شاخص هموزن است. نیمه دوم سال گذشته عکس این روند را شاهد بودیم و این سهام گروههای کوچک و به اصطلاح چابک بودند که در یک رالی پرشتاب صعودی قرار گرفته و به این ترتیب شاخص کل هم وزن را با رشد بیشتری نسبت به دیگر نماگرهای بازار همراه کرده بودند. در این میان دلایلی چند میتوان برای سبقت گروههای بزرگ و عمدتا کالایی در رشد قیمت عنوان کرد.
بازوی اثرگذار ETFها
آخرین روزهای فروردین ماه بود که رئیس سازمان خصوصیسازی از واگذاری باقیمانده سهام دولت در بورس در قالب صندوقهای سرمایهگذاری قابل معامله (ETF) خبر داد.
علیرضا صالح در تشریح جزییات واگذاری سهام شرکتهای دولتی، اعلام کرده بود: ۱۸ شرکت دولتی که قرار است در قالب سه صندوق ETF پذیرهنویسی شوند شامل بانک و بیمه، پالایشگاه و فلزات و خودرو میشوند. ۱۴ اردیبهشتماه اما مرحله اول این واگذاریها با پذیرهنویسی سهام بانکها و بیمهها آغاز شد. این موضوع را اما میتوان یکی از دلایل رشد قیمت بزرگان بورسی قلمداد کرد. جایی که عموم فعالان بازار سهام معتقدند از آنجا که دولت به عرضه سهام مذکور اقدام کرده، در ادامه نیز به حمایت از این شرکتها محکوم است. در نتیجه میتوان انتظار داشت بازده خوبی از آن سهامداران شرکتهای موجود در پرتفوی طرح مذکور باشد. از این رو از ابتدای اردیبهشت ماه تاکنون به وضوح شاهد رشد قیمت سهام پالایشی و فولادیها همچون نماد معاملاتی شرکت فولاد مبارکه اصفهان و ملی صنایع مس ایران و البته سهام خودروسازانی همچون ایران خودرو و سایپا باشیم. شاید البته این موضوع بهانهای بیش نباشد، اما به هر حال سبب شده شاخص ۳۰ شرکت بزرگ بازار اختلاف بازده خود را با شاخص هم وزن افزایش دهد.
حجم مبنا؛ لنگر سنگین قیمت کوچکترها
اواخر سال گذشته بورس اوراق بهادار تهران در قانونی خلقالساعه که در زمان خود تعجب و البته عصبانیت فعالان بازار سهام را نیز به دنبال داشت، تغییر قوانین مربوط به قانونی خودساخته تحت عنوان حجم مبنا برای همه بازارها (بورس، فرابورس و پایه) بود. قانونی که عمدتا شرکتهای کوچک بازار را هدف قرار داد. در فرمول جدید حجم مبنا کف و سقف ارزش مبنای معاملاتی که از آن حجم مبنای سهام هر شرکت محاسبه میشود، تعیین شد. بر این اساس برای بورس و بازار اصلی فرابورس کف ارزش مبنا ۵ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است. هر چه حجم مبنا بیشتر باشد روند رسیدن قیمت پایانی به آخرین معاملات کندتر نیز خواهد شد؛ زیرا باید معاملات با حجم بیشتری از سهام در یک قیمت نسبت به قیمت پایانی انجام شود تا میانگین قیمتی روزانه خود را به آخرین معاملات برساند. در نتیجه شدت نوسان سهام طی روزهای متوالی میتواند بهشدت کاهش یابد البته باید به ارزش بالای معاملات نیز در کنار این متغیر توجه داشت؛ اما تغییرات نسبت به قبل به نظر قابلتوجه است. در فرابورس و بازار پایه نیز حجم مبنا پیش از این وجود نداشت و در شرایط کنونی این موضوع میتواند اثر محسوستری بر معاملات نسبت به قبل داشته باشد. این تغییر قانون اما تفاوت چندانی برای نمادهای بزرگ بازار ایجاد نکرد. سهامی که پیش از این نیز به واسطه حجم و ارزش بالای معاملاتشان در همان دقایق ابتدایی بازار، حجم مبنا را به راحتی پرمیکردند. درخصوص سهام کوچک اما شرایط متفاوت بود. تا پیش از تغییر قانون حجم مبنا، سهام کوچک با کمترین میزان مبادله رشدهای قیمتی سریع و بالایی را تجربه میکردند (یا بالعکس). حالا اما تغییرات قیمت پایانی در این سهام مستلزم پرکردن حجم مبناست. در نتیجه امکان نوسان برای نمادهای کوچک بازار دشوارتر از قبل شد. حتی در مواردی که نماد معاملاتی یک شرکت بورسی یا فرابورسی (در مقیاس کوچک) با مازاد تقاضا همراه میشد، سهامدار عمده در یک موقعیت سخت قرار میگیرد زیرا در صورت بالانبردن حجم معاملات (برای پرکردن حجم مبنا)، قیمت پایانی به قیمت آخرین معامله نخواهد رسید و در صورت پرکردن حجم مبنا نیز احتمال از دست دادن صف خرید و در نتیجه افت قیمت سهام وجود دارد. از این رو در امسال این گروهها و نمادهای بزرگ سهامی بودند که در مرکز توجه بورسبازان قرار گرفتند. سهامی که تغییرات حجم مبنا اثر چندانی بر روند معاملاتیشان نداشته و ندارد.
دیگر نوبت بزرگان است
یکی دیگر از دلایلی که برای سبقت قیمت سهام گروههای بزرگ بازار نسبت به کوچکترها عنوان میشود، حس جاماندگی در این دسته از سهام است. نگاهی به روند نماگرهای اصلی بورس تهران در نیمه دوم سال ۹۸ به وضوح این مهم را توضیح میدهد. جایی که سهام کوچک بازار در یک رالی پرشتاب صعودی هر روز بازده بیشتری از آن سهامداران خود میکردند اما بزرگان کالایی بازار با وجود شرایط مناسب بنیادی مهجور واقع شده بودند. در این برهه زمانی شاخص کل هموزن با افزایش تقریبا ۲برابری نسبت به شاخص ۳۰ شرکت بزرگ بازار همراه شد (در برابر رشد ۱۰۲ درصدی شاخص هموزن، شاخص ۳۰ شرکت بزرگ ۵۷ درصد افزایش یافت). از این رو فعالان بازار چنین برداشت میکنند که پس از ثبت یک رالی پرشتاب قیمتی برای سهام کوچک بورس، حال نوبت به بزرگان رسیده تا گوی سبقت را بربایند. همین احساس جاماندگی مزید بر علت شده است تا شاهد افزایش محسوس تقاضا برای سهام بزرگ کالایی باشیم.
تب دلاری بنگاههای صادراتی
دلار در سال ۹۸ فراز و فرودهای چندبارهای را تجربه و در بازه ۱۱ تا ۱۶ هزار تومان نوسان کرد. با گسترش شیوع ویروس کرونا در اواخر این سال تقاضای احتیاطی و سفتهبازی در بازار ارز افزایش یافت. همزمان با آن انتظار تضعیف عرضه با توجه ایجاد مشکلاتی در بخش صادرات، قیمت دلار نیز روندی صعودی را طی کرد. این روند در امسال با شدت بیشتری دنبال شد و روز گذشته شاهد عبور این ارز از مرز ۲۰هزار تومان بودیم. هر چند برخی معتقدند رشد قیمت دلار ممکن است بخشی از نقدینگی بازار سهام را روانه بازار ارز کند و آن را به زیان بورس قلمداد میکنند اما در واقعیت رشد دلار به نفع بازار سهام تمام خواهد شد. در این میان شرکتهای بزرگ بورس از جمله فولادیها و پالایشگاهها و... بیشترین تاثیر را از این جهش قیمت دلار میگیرند، شرکتهایی که درآمد ارزی دارند یا قیمت کالاهای آنها با قیمتهای جهانی تعیین میشود. در این خصوص در شرکتهای صادراتمحور، طبعا قیمت صادراتی در قیمت دلار ضرب شده و در بودجه آنها محاسبه میشود.
هرچند که بخشی از آنها دلار نیمایی دریافت میکنند؛ اما همان ارز نیمایی نیز متاثر از قیمت بازار است. شرکتهایی نیز در بازار سهام وجود دارند که ممکن است صادرات نداشته باشند اما با قیمت جهانی در داخل بهفروش میرسند که آنهم از قیمت دلار متاثر میشود. از این رو رشد نرخ دلار نیز یکی دیگر از بهانههای سبقت شاخص بزرگان از شاخص هموزن است.
ارسال نظر