پای رمالان به بورس باز شد
تو چند ماه گذشته مشتریهای زیادی داشتم که میخواستن برای گذاشتن پولشون توی بورس فال بگیرم؛ این جمله را یکی از اینفلوئنسرهای فالگیر در شبکه اجتماعی اینستاگرام که در پروفایل خود نوشته «کاملا باتجربه و ۱۰۰درصد تضمینی به ما میگوید.
او در این شبکه اجتماعی ۲۷هزار دنبالکننده دارد. زنی که ما پای صحبتهای او نشستهایم تنها در هفته گذشته پنج مراجعهکننده داشته که از او خواستهاند برایشان فال بگیرد و پیشگویی کند حضورشان در بازار سرمایه خوشاقبالی به همراه دارد یا بداقبالی. سبزپوش شدن تابلوی بورس تنها برق چشمان سهامداران را نبرده؛ فالگیرها، کفبینها، سر کتاب باز کنها، دعانویسها و پیشگوها هم با رونق بازار سرمایه کاروبارشان سکه شده است.
سهمتُ بگو، فالش بگیرُم
مشتریانی که تا چندی پیش در میان تهماندههای فنجان قهوه یا ورقهای پاسور به دنبال نیمهگمشده یا آینده کاری و مالی خود میگشتند الان میخواهند بدانند در بورس سرمایهگذاری کنند یا نکنند؟ اصلا میخواهند بدانند نماد کدام سهام مثبت میماند و کدام سهام را نخرند که ضرر نکنند. خبر رکوردهای پیدرپی بورس به گوش آنها هم خورده و حالا وسوسه شدهاند، در روزهایی که لحظه به لحظه فقیرتر میشوند و ارزش پولشان را از دست میدهند، در این بازار سرمایهگذاری کنند تا شاید بخت و اقبال با آنها باشد و جلوی ضرر بیشترشان را بگیرند. اما شاید بپرسید پس در این فرآیند کلاسهای آموزشی و آدمهای کارکشته که سالهاست در بورس حضور دارند چه جایگاهی برای جذب تازهواردان به بازار سرمایه دارند؟ جوابش متاسفانه تلخ است؛ آنها هیچ جایگاهی ندارند. چرا؟ چون سرشان شلوغ است و حال و حوصله آموزش ندارند.
در چنین شرایطی تازهوارد بخت برگشته باید دست به دامان فالگیر و رمال شود تا شاید به او بگوید چه سهمی بخرد و چه سهمی نخرد. همانطور که سالها پیش میدیدیم فالگیرها و کفبینها میگفتند کی در خانهتان میخورد و خواستگاری از راه میرسد یا کی رئیس بهت پاداش میدهد. حالا در این شرایط این آدمها سرنوشت داراییشان را به دانههای سیاه قهوه ته فنجان یا ورقهای پاسور میسپارند.
با یکی از این فالگیرهایی که در شبکه اجتماعی اینستاگرام فعالیت دارد و در ماههای اخیر سرش شلوغتر از گذشته شده تماس گرفتیم. شماره تماسش را بالای صفحهای که نشان میدهد ۲۷ هزار دنبالکننده دارد و پستهایش را ۴ هزار نفر پسندیدهاند، قرار داده است. بعد از چند بوق آزاد، زن آن سوی خط با لحنی که یادآور منشیهاست پاسخ میدهد. بعد از احوالپرسی گرمی از من میپرسد میخواهم چه نوع فالی بگیرم و چقدر میخواهم برای بخت و اقبالم هزینه کنم.
میگویم مگر میشود برای بخت و اقبال هزینه نکرد. مشکل مالی ندارم و فقط میخواهم بدانم چه در انتظارم است. از صدایش معلوم میشود که گل از گلش شکفته است. حالا که مطمئن شده، مشکل مالی وجود ندارد، در کسری از ثانیه منوی قیمتها را برایم میخواند: «تاروت ۴۰ هزار تومن، قهوه ۴۵ تومن، قهوه تاروت ۵۵، احساسی ۴۰، قهوه تاروت و شمع ۷۰ هزار تومن و قهوه تاروت، شمع و چای ۸۰ هزار تومان.» دستدست کردنم را که متوجه میشود، میگوید: «قربونت برم خواستگار داری؟» میخندم و منکرش میشوم. میگویم کار من اقتصادی است، میخواهم در بورس سرمایهگذاری کنم. بدون اینکه تعجب کند یا سوال اضافهای بپرسد، میگوید: «اگر میخوای مبلغ بالایی بورس بخری فال کامل بگیر اما اگر میخوای یه مبلغ کم سرمایهگذاری کنی، تکنیت کن.»
ترفند دستدست کردن در مکالمه با این آدمها انگار همه جا جواب میدهد. از نگرانیام بابت اینکه ممکن است تا به حال از این نوع فالها نگرفته باشد میگویم اما خیلی جدی آب پاکی را روی دستم میریزد و میگوید: «نگران نباشید! این مدت خیلیها برای این کار پیشمون اومدن و فال گرفتن. توی همین یک هفته گذشته پنج تا مشتری مثل شما داشتیم. خداروشکر راضی هم بودن و بعدا تشکر هم کردن.» همین که حرفش قطع میشود، میپرسم یعنی حتی میتونید بگید چه سهمی بخرم؟ قاطعانه و طوری که انگار عصبانی شده است جواب میدهد: «ببین عزیزم برات توضیح دادم اگر فال کامل بگیری با جزییات برات میگم که چی میشه و تو این جزییات میتونی متوجه شی چه بورسی بخری و بعد هم جواب سوالاتتون رو میگیرید. خیالتون راحت.»
شقالقمر که نمیخواهم بکنم
«مهارت ما، اعتبار ماست»؛ این شعار را بالای صفحه اینستاگرامش نوشته و ۴ هزار دنبالکننده دارد. در توضیحات هم اضافه کرده که ۱۰ سال سابقه کار دارد و ارائه خدمات بهصورت «غیرحضوری و تماستلفنی» انجام میشود.
پشتخط زنی با صدای ریز اما خسته پاسخ میدهد. انگار همین الان از خواب بیدار شده است. بهنظر میرسد از اینکه ساعت ۳ بعدظهر از گوشی تلفنش زنگ خورده ناراحت شده اما نمیخواهد مشتری بیملاحظهاش را از دست بدهد. برای همین نخستین سوالش این است که چقدر میخواهم خرج کنم؟ «گل خانمم، نوع فال هم فرق نمیکنه.» عدد را میگویم. حالا سینهاش را صاف میکند و میگوید خب برای چه کاری میخوای؟ میگویم «سرمایهگذاری در بورس، چی بخرم، چی نخرم ولی میخوام مطمئن باشم که فال بورسی گرفتید.» اما خوشخیال بودهام که اینطور صحبت کردهام، انگار به زن فالگیر بد و بیراه گفتهام. با لحن جدیای میگوید: «توی اون صفحه نوشتم که. صدبار هم توی پستها توضیح دادم. برای هر نیتی که بکنید.
فرقی نداره نیتتون چی باشه. ما فال میگیریم.» نگرانیاش را سعی میکنم رفع کنم و میگویم «راستش چون میخوام مبلغ زیادی تو بورس سرمایهگذاری کنم یکم نگرانم، برای همین میخوام بدونم شما تا حالا برای کس دیگهای هم فال بورسی گرفتهاید؟» پاسخش اما جالب است: «آره. شقالقمر که نمیخوام بکنم. فال عجیبی هم نیست. شعار ما رو حتما خوندید که نوشتیم مهارت ما اعتبار ماست و توی هایلایت رضایت هم میتونید ببینید که مشتریای ما از خدماتمون راضی بودن.»
وقتی میخواهم با او صحبت کنم یاد شخصیت «رمال» در نمایشنامه «شهرقصه» میافتم ولی حسرت میخورم که چرا نمیتوانم صدایش را بشنوم اما خب، این هم راه و رسم رمالهای دنیای مدرن شده است؛ تلفن سخت جواب میدهند اما برای پیام دادن در پیامرسانهای داخلی همیشه آماده بهکار هستند و دست به کتاب تا برای مشتریها سرکتاب باز کنند. رمالی که سراغش رفتهام در صفحه اینستاگرامش ۹۹ هزار دنبالکننده دارد. بدون حاشیهای سراغ اصل مطلب میروم و در نخستین پیامم از او میپرسم: «برای بورس هم فال میگیرید؟»
او هم بدتر از من بدون سلام و حرف اضافهای سوالم را با سوال جواب میدهد: «چی میخوای بدونی؟» میگویم که قرار است در روزهای آینده پولی دستم بیاید و میخواهم تمامش را در بورس سرمایهگذاری کنم. حالا میخواهم بدانم چه سهمی بخرم خوب است و سود میکنم. طوری پیامش را مینویسد که انگار کار هر روزهاش است؛ «اسم سهمهایی که میخوای بدونی رو میدی بهم، هر کدوم یه نیت. تکنیت ۱۵ هزار تومان برات آب میخوره.» اما میخواهم مطمئن بشوم که ضرر نمیکنم. برای همین حرفم را صادقانه با او در میان میگذارم. در مقابل برایم مینویسد: «آره خواهرم. خیلیها برای کارهای اقتصادی میآیند و راضی هم بودند.»
ارسال نظر