اختصاصی گسترشنیوز:
دو برگ برنده اقتصادی در دست چینیها
چین نمونه بارز بهرهبرداری از فرصت بزرگی به نام جهانیشدن است. سیاستگذاران اقتصادی چین برای تضمین موفقیت کشورشان، مزایای رقابتی سرزمین خود را چاشنی کار کردند. ارزش پائین پول ملی و وجود نیروی کار بسیار، دو برگ برنده چین بود. آنها به جذب حداکثری سرمایه خارجی رو آوردند.
تقریباً محال است انسانی را پیدا کنید که در طول زندگی خود از چند قلم کالای چینی استفاده نکرده باشد. جنس چینی در همه بازارهای جهان به وفور یافت میشود. تا دهه ۱۹۷۰ هیچ کس نمیتوانست تصور کند که چینیها، بر تخت امپراتوری صادرات تکیه بزنند. برای آشنایی بیشتر با داستان موفقیت صادرکنندگان چینی با گسترشنیوز همراه باشید.
بعید است لوازم خانگی، موبایل، کفش چینی یا یکی از هزاران محصولی که در چین تولید میشود را نخریده باشید. چین به یک ماشین صادرات عظیمالجثه تبدیل شده است. اولین موفقیت صادراتی چین در اوایل دهه ۱۹۹۰ به دست آمد؛ موفقیتی که باعث تعجب، دلگرمی و البته ذوقزدگی سیاست گذران این کشور شد. در واقع داستان موفقیت چینیها از زمان پیوستن آنها به سازمان تجارت جهانی شروع شد. چین سالها نرخ رشد ۹ درصدی را حفظ کرد. چینیها بالاخره در سال ۲۰۱۴ جای بزرگترین قدرت اقتصادی جهان یعنی ایالاتمتحده را گرفتند.
موفقیت فقط در چهار دهه
باورش سخت است ولی در دهه ۱۹۷۰ ، میانگین درآمد سرانه در چین فقط ۱۵۵ دلار بود اما تنها در عرض ۴۰ دهه به یکی از ابرقدرتهای اقتصاد جهان تبدیل شد. دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟ جزئیات داستان نهتنها زوایای پیدا و پنهان موفقیت چین را روشن میکند بلکه برای کشورهای دیگر جهان بهویژه درحالتوسعهها، درسهای مهمی به همراه دارد.
حضور در بازارهای جهانی
چینیها در سال ۱۹۷۶ به تدریج مسیر ورود به بازارهای جهانی را هموار میکردند. فرایند تبدیل کرم ابریشم به پروانهای زیبا، شروع شده بود. چین در تاریخ خود همیشه به نظام اقتصادی و تجاری جهان، متصل بوده است. چین به برکت جاده ابریشم از زمان حکومت سلسه هان تا مینگ، یکی از گذرگاههای اصلی کالا و شریانهای نشر فرهنگ و مذهب در آسیای مرکزی و خاورمیانه بود. نقش و موقعیت شانگهای به حدی بود که در سال ۱۹۰۰ لقب «پاریس شرق» را به خود اختصاص داد.
بیتوجهی به مزیت رقابتی و تولید تخصصی
وقتی کمونیستها به رهبری مائو به قدرت رسیدند (سال ۱۹۴۹) همهچیز تغییر کرد. چینیها به یک اقتصاد دولتی متمرکز رو آوردند و به حضور خود در بازارهای جهانی پایان دادند چون کشورهای غربی را سرمایهدار و استعمارگر میدانستند. بهاینترتیب ارتباط تجاری با شیاطین سرمایهدار به تابویی بزرگ تبدیل شد. اموال کشور، ملی اعلام شد و بسیاری از شرکتهای بزرگ داخلی و خارجی کشور را ترک کردند. در دهه ۱۹۵۰ حجم روابط با شوروی سابق و کشورهای اروپای شرقی توسعه پیدا کرد اما وقتی اختلاف بین چین و شوروی بالا گرفت حجم مبادلات تقریباً به حد صفر رسید. مائو معتقد بود که اقتصاد چین زمانی رشد میکند که خودکفایی تولید محقق شود و تمام نیاز چین، در داخل کشور تامین شود. او حتی معتقد بود که مفهوم خودکفایی باید توسعه یابد و هر ایالت بتواند بدون نیاز به ایالات دیگر، نیازهای خود را تامین کند. مائو در اجرای سیاست اقتصادی خود با نام «همه جا دانه بکار» به مفاهیم اقتصادی مهمی مثل مقرونبهصرفه بودن، مزیت رقابتی و نیز شرایط اقلیمی، توجه نداشت. نتیجه وقوع قحطی بزرگی بود که در جریان آن بیش از ۳۰ میلیون چینی از گرسنگی جان دادند. اتکای زیاده از حد به صنعت داخلی و هدفگذاری اشتباه، فاجعه آفریده بود. سیاستگذاران چینی، ایده تخصصیسازی تولید و تولید متناسب با بسندگی منابع را مخالف جهانبینی کمونیستی میدیدند. تولید هدفمند و رقابتی به آن معنا بود که چین در بعضی حوزهها به کشورهای دیگر وابسته میشدند و حزب کمونیست چین این را گناهی نابخشودنی میدانست. رشد اقتصادی کشور به شدت کند بود. تجارت و مبادله داخلی کمتر از آن بود که اقتصاد کشور را پیش براند پس اکثر چینیها در فقر زندگی میکردند.
از دهه ۱۹۵۰ سرمایهگذاری خارجیها در چین پایان یافته بود و بخش زیادی از درآمد صادراتی برای پرداخت هزینه واردات صرف میشد. ارزش صادرات چین در سال ۱۹۷۸ کمتر از ۷ میلیارد دلار بود (کمتر از ۳ درصد مقدار کنونی آن). انزوای اقتصادی، استانداردهای زندگی مردم را به شدت پائین آورده بود. در این مقطع سرانه تولید ناخالص ملی در چین فقط از دو کشور بالاتر بود: گینه و نپال. در آن سالها مردانی را در خیابانهای پایتخت میدیدید که از فرط لاغر بودن، کمربند خود را دو بار دور کمر پیچیده بودند.
اتصال دوباره به اقتصاد جهانی
مائو در سال ۱۹۷۶ درگذشت. گروهی از رهبران چین که رهبر جدید یعنی دنگ شیائوپنگ هم از آن جمله بود معتقد بودند که با تولید بهتر و کارآمدتر و فناوری به روزتر میتوان اقتصاد کشور را اصلاح کرد. حزب کمونیست رسماً برنامه اقتصادی جدید کشور (به نام دروازههای باز) را در سال ۱۹۷۸ به اجرا گذاشت. دولت برای شروع در بخش جنوبی کشور (نزدیک هنگکنگ) چهار منطقه ویژه اقتصادی تاسیس کرد و در راستای تولید صادراتمحور، چند مشوق برای سرمایهگذاران خارجی در نظر گرفت. در همین زمان شرکتهای ژاپنی و اروپایی دنبال آن بودند که دفاتر کارخانجات خود را به کشورهایی منتقل کنند که نیروی کار ارزان داشته باشند. دستمزد کارگران در هنگکنگ، تایوان و کره جنوبی به شدت افزایش یافته بود. چینیها هم مثل هندیها از این فرصت استفاده کردند. کمی بعد تولیدکنندگان تراز اول از همه جای جهان به چین آمدند. چین به سرعت به زنجیره تامین و تولید کارخانجات تبدیل شد. در سال ۲۰۰۶ بیش از ۶۰ درصد کالاهای صادراتی چین توسط شرکتهای خارجی تولید میشد. این مقدار در حال حاضر حدود ۴۳ درصد است.
دو برگ برنده چین
چین نمونه بارز بهرهبرداری از فرصت بزرگی به نام جهانیشدن است. سیاستگذاران اقتصادی چین برای تضمین موفقیت کشورشان، مزایای رقابتی سرزمین خود را چاشنی کار کردند. ارزش پائین پول ملی و وجود نیروی کار بسیار، دو برگ برنده چین بود. آنها به جذب حداکثری سرمایه خارجی رو آوردند و بلندپروازهای صادراتی خود را توسعه دادند. چینیها به برکت درآمد حاصل از جذب سرمایهگذاری خارجی؛ زیرساختها و البته استانداردهای آموزش و پژوهشی کشور خود را ارتقا دادند. ناگهان نرخ رشد و سطح رفاه شهروندان چین افزایش یافت.
به مرور زمان بر قدرت رقابتی تجارت چین افزوده شد و چینیها مهارتهای مدیریتی و دانش تجاری خود را تکامل دادند. دسترسی به پلتفرمهای تجارت الکترونیک باعث شد حتی شرکتهای نسبتاً کوچک هم بتوانند دستاوردهای صادراتی قابلتوجهی کسب کنند. علیبابا فقط یکی از این شرکتهاست.
استقبال چین از رویههای تجارت جهانی و بازارهای سرمایه آن را به کشوری با درآمد متوسط تبدیل کرده که نرخ تولید ناخالص داخلیاش حدود ۸ هزار دلار آمریکاست و بزرگترین تولیدکننده جهان به شمار میآید. خانوارهای چینی اکنون درآمد لازم برای سفر به کشورهای دیگر جهان را در اختیار دارند. پیشبینی میشود که گردشگران چین به زودی بیش از گردشگران کشورهای دیگر هزینه کنند. علاوه بر این چینیها بخشی از تولید خود را در کشورهای مثل بنگلادش، ویتنام و کامبوج که نیروی کار پرشمار و ارزان دارند سوق میدهند. ترکیب صادرات چین هم از مبلمان، منسوجات و اسباببازی تغییر خواهد کرد و به اقلام پیچیدهتری مثل پمپ، موتور ماشینآلات و تجهیزات الکترونیکی تکامل مییابد. چین با موفقیت زنجیره ارزشآفرینی را بیشتر و بیشتر میکند.
ارسال نظر