قیمت ها به چه دردتان میخورد؟
دانستن قیمت یک کالا بهتر است یا داشتن اطلاعات کامل در مورد این که قیمت یک کالا چقدر باید باشد؟ کدام یک بهتر است؟ البته پرسش دشواری است!
فرض کنید دو کشاورز به نام های الکس و موریس داریم که هر دو پانصد هکتار زمین کشاورزی دارند که قابلیت کشت سویا و ذرت دارد و دوباره فرض کنید که از هر دو میپرسیم که چه طرح و ایدهای برای کشت زمینهای خودشان دارند و پاسخ هر دو نفر یکسان است: هنوز نمیدانیم! حالا یک فرض فانتزی را در ذهن داشته باشید که از یک غول چراغ جادو یک گوی جادو قرض کنیم، در نتیجه ما حالا همه چیز را میدانیم!
این گوی جادویی به ما میگوید که کشور برزیل به پدیده خشکسالی تابستانه دچار شده است و سپس سیلاب شدید چهل درصد محصولات سویای آن را نابود کرده است. همچنین این گوی جادویی به ما میگوید: نیاز به سویا در بازارهای در حال توسعه جدید مثل آسیا باعث افزایش تقاضای جهانی شده است و در همین حال بازده کشت ذرت به شدت در اقصی نقاط جهان افزایش یافته است و همزمان چندین کشور برنامه تولید اتانول از ذرت را متوقف کردهاند. بنابراین مازاد ذرت زیادی به وجود آمده است.
اکنون کشاورز نخست ما (الکس) باید تصمیم بگیرد چه محصولی کشت کند. او چیزی برای خود نمیخواهد. تنها چیزی که برای او ارزش و اهمیت دارد، آن چیزی است که برای سایر انسانها نیز خوب باشد. او تحقیقات زیادی میکند تا متوجه شود کدام محصول بیش از سایرین برای انسان ها سودمند است!
شرایط "نمی دانم"
اما تعیین این که کدام اطلاعات واقعا مرتبط هستند، دشوار است؛ زیرا او به اطلاعات قیمتی اعتماد ندارد و دانش مدنظر او هم پراکنده و به لحاظ یادگیری، دشوار است. اکنون الکس اطلاعات بسیاری دارد که در عین حال کافی نیست. او همچنان در شرایط "نمیدانم" گرفتار مانده است!
بنابراین او در نهایت تصمیم میگیرد که کشت محصول ذرت برای انسانها مناسبتر است. الکس زمان و توان زیادی را صرف تحقیق کرده است. به جای این که بر توانایی اصلی خود یعنی کشاورزی تمرکز کند؛ در نتیجه او نمیتواند مقدار چندانی ذرت کشت کند؛ و همچنین در فروش آن محصول هم دچار مشکلات اساسی میشود.
او مجبور به فروش محصولش به قیمت پایین بوده و در نهایت نیز ورشکسته میشود. حالا بیایید نگاهی به تجربه موریس بیاندازیم. از آن جایی که او تنها به سود اهمیت میدهد، فقط بر قیمتها تمرکز میکند.
در ابتدای ماه فوریه قیمت پیش خرید ذرت به شدت کاهش مییابد؛ اما قیمت پیش خرید سویا نشان میدهد که قیمت آن برای تحویل در ماه آگوست باید عالی باشد.
چرا این اتفاق افتاده است؟ برای موریس اصلا اهمیتی ندارد و نمیداند که چرا! او یک قرارداد بزرگ پیش فروش سویا به قیمت بالا میبندد و تمام زمین زراعی خود را زیر کشت محصول سویا میبرد.
این یک شرط بندی خودخواهانه است که برای موریس سود بسیار زیادی را به ارمغان خواهد آورد؛ به جای این که توان و وقتش را صرف یادگیری موضوعات متفاوت بکند و اطلاعات کامل در مورد بازار را به دست بیاورد؛ فقط وقت و منابعش را صرف مدیریت مزرعه خودش کرده است و تنها اطلاعات دیگری که از آن استفاده کرد قیمتها هستند.
بنابراین او مقدار زیادی سویا تولید کرد که به او منفعت رساند.
کدام یک از دو کشاورز کار درست را انجام داد و به جامعه خودش خدمت کرد؟ غول چراغ جادو چه پاسخی به پرسش ما میدهد؟
غول چراغ جادو به مازاد ذرت و کمبود سویا که آن را آنقدر با ارزش کرد نگاه کرده و میگوید: مردم به سویای بیشتری نیاز دارند!
البته که در واقعیت غول چراغ جادو وجود ندارد. اطلاعات، خیلی غیر متمرکزتر و پیچیده تر از آن است که بتواند مشکل انتخاب ما را با تحقیق کردن حل کند
حجم اطلاعات بیش از توان ماست. خوشبختانه کشاورزان نیازی به گوی جادویی ندارند زیرا قیمتها دقیقا همان کاری را میکند که ما از غول چراغ جادو انتظار داریم.
بالا و پایین قیمت ها
کشاورزان نیازی ندارند بدانند که چرا قیمت ها بالا یا پایین هستند. در حقیقت هیچ وقت یک شخص به تنهایی نمیتواند آن را به طور کامل توضیح دهد. اما با تولید محصولاتی که سود بیشتری می دهد، کشاورزان چیزی را تولید میکنند که مشکل کمبود را حل کرده و تقاضا را براورده میسازند و الزامات نوآورانه را ارضا میکند.
کسب اطلاعات کامل از کل بازار غیر ممکن که اتفاقا نسبت به زمان نیز متغیر است. قیمتها روشی برای ارائه تمام آن اطلاعات در یک سیگنال ساده و قابل فهم هستند. تقریبا چیزی شبیه به جادو!
پروفسور میشل مانگر
استاد دانشگاه دوک
ارسال نظر