در آرزوی امیرکبیر اقتصاد
ناصر بزرگمهر - مدیرمسئول
امروز شنبه ۲۰ دی ماه، سالگرد شهادت امیرکبیر در۱۷۰سال قبل است.
میرزاتقیخان فراهانی ملقب به امیرکبیر که فقط ۴۵ سال عمر کرد و ۳ سال و ۳ ماه آخر عمرش نخستوزیر ناصرالدینشاه قاجار بود، توانست در همان ۳ سال و ۳ ماه، رئیس دولت ماندگار تاریخ ایران و بنیانگذار علوم نوین شود.
امیرکبیر با ایجاد دارالفنون و تاسیس رشتههای پزشکی و مهندسی و انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه حقی بزرگ برگردن علم و دانش در این سرزمین دارد.
اینکه در این سرزمین بر امیرکبیر چه رفت و چرا حمام فین کاشان تا ابد نفرین شده خون ناحق سرداری است که رگ خویش را در بوسه بر خنجر نامردمان سیاستی داد که نمیخواستند استقلال و آزادی این ملت را ببینند، باید تاریخ را ورق زد و خواند.
اما نام امیرکبیر کفایت میکند که ما این روزها، حداقل در آرزوی امیرکبیری در حوزههای مختلف از سیاست گرفته تا اقتصاد بگردیم و خصوصا اینکه به یاد بیاوریم برای نخستینبار، مبارزه با رشوهخواری در دوران صدراعظمی امیرکبیر و در حکومت فاسد قاجار آغاز و به دستور او دریافتیهای بیحساب و کتاب به افراد و سازمانها قطع شد. امیرکبیر حتی حقوق شاه را هم کاهش داد و دریافتی ناصرالدینشاه را که سر در خزانه داشت، به ماهی ۲ هزار تومان رساند.
امیرکبیر پایهگذار اندیشه مترقی در ایران بهشمار میرود و در مدت ۳ سال و۳ ماه صدارت خود یک سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت.
امیرکبیر وارث وضع نامساعد و مشکلات و موانع برای خدمت و کار بود، وقتی که همه جای مملکت را ویرانی فراگرفته بود و اعضای دولت و دربار در فساد غوطهور بودند و جنوب و شمال کشور در دست انگلیس و روس بود.
ارتش و قزاقها در جهت سرکوبی مردم سازماندهی شده بودند، نیروی دریایی که در آن تاریخ برای کشورهای مجاور دریا نقش حیاتی داشت، اصلا در ایران وجود نداشت، صنعت بهصورت موجود در کشورهای پیشرفته آن روز جهان، ابدا در ایران نبود، کشاورزی و دامداری به همان سبک قرون وسطی باقیمانده بود و کسی هم به فکر بهرهبرداری از معادن و ذخایر و ثروتهای خدادادی کشور نبود.
علم و ادب و هنر و علومی که در غرب رواج پیدا کرده بود، کفر و الحاد بهشمار میرفت و در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی رواج داشت و القاب و عناوین پرزرق و برق در میان طبقه بالا دست بهدست میشد.
در این وضعیت، امیرکبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی کرد. او برای نخستینبار سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و اطلاعات مالی خزانه و مالیاتها در ایران را بروزرسانی و برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
در اغلب دورههای حکومتی در ایران، مسئولان و سربازان قشون به جز مالیات، اموالی را با عنوان هدیه، انعام، سیورسات، آذوقه، مژدگانی و رشوه از مردم مطالبه میکردند. امیرکبیر دستور ممنوعیت دریافت هر نوع وجه غیرقانونی را صادر کرد و دستور به تنبیه متخلفان داد و این موارد را برای آگاهی عموم و تشویق آنها بهعنوان گزارش تخلفات در روزنامه دولتی منتشر کرد.
امیرکبیر از کسی هدیه نمیپذیرفت و به دولتیان نیز چنین دستور داد که هدیه از کسی نپذیرند تا کسی دستاویزی برای رشوه نداشته باشد. امیرکبیر القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا میکرد و دستور حذف القاب را صادر کرد.
امیرکبیر رسم قمهکشی و لوطیبازی و حمل اسلحه سرد و گرم و قاعده بستنشینی را لغو کرد و به اصلاح وضع چاپارخانه پرداخت و حملونقل محصولات پستی به اقصی نقاط کشور را آغاز کرد.
امیرکبیر نخستینبار مبارزه با شکنجه را اجرایی و اقرار با شکنجه را در ایران ممنوع کرد. اکنون نیز در قانون اساسی هرگونه شکنجه منع شده و ادله حاصل از شکنجه اعتبار ندارد.
امیرکبیر حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد و معیار ترفیع را شایستگی قرارداد.
امیرکبیر وزارت امور خارجه را توسعه داد و سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ و کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز را تاسیس کرد.
امیرکبیر سیاست معروف به «موازنه منفی» را در پیش گرفت و براساس آن به روس و انگلیس و سایر قدرتهای خارجی امتیاز نمیداد.
امیرکبیر برای تضعیف قدرت و نفوذ روس و انگلیس در ایران، میخواست نگاه فرانسه و امریکا را به ایران جلب کند؛ از اینرو یک قرارداد کنسولگری و یک قرارداد کشتیرانی با امریکا منعقد کرد.
امیرکبیر به وضعیت ارتش و ایجاد کارگاه باروتسازی و توپخانه و لباس سربازان توجه میکرد و امنیت را مهم میدانست و ۴۰کلانتری در تهران تاسیس کرد.
حکایتهای گوناگون از قدرت و صلابت امیرکبیر نقل شده که یکی از آنها میگوید:
«مال یکی از تجار در راه قم به سرقت رفت و برای دادخواهی به نزد امیر آمد. امیر بر کاغذی نوشت: مال این شخص باید فورا پیدا شود و گرنه تا ۵ فرسخ دهات اطراف را میکوبم و حکام را معزول و سکنه را جریمه میکنم.
آن نوشته را به آن شخص داد و گفت: بر سنگی در آن جاده بگذار، تا مالت را برگردانند.
شخص آن را دیوانگی دانست اما اجابت کرد.
خبر در قم پیچید و همه بسیج شدند تا مال او را یافتند و در کنار همان سنگ نهادند.
امیر گفت: اگر حاکم، حاکم باشد، سنگ هم حکم را میخواند.»
ارسال نظر