امنیت شغلی در اقتصاد جهانی
پال رومر - اقتصاددان
ویژگی متمایز بازار کار این دوران را می توان ناپایداری شدید آن به شمار آورد. اگر بیشتر در این ناپایداری دقت کنیم، در آن دو جنبهی متفاوت خواهیم دید. یکی جنبه زمانی آن است؛ شغل ها امروز سریع تر از هر زمان دیگری در تاریخ به وجود می آیند و از بین می روند.
بسیاری از دانشجویان شاید در ابتدای تحصیل خود رویای شغل های بسیار پر رونقی را در سر داشته باشند که پس از پایان تحصیل دیگر اثری از آن ها باقی نمانده باشد. اما این فقط تاریخ مصرف شغل ها نیست که کم شده، بسیاری از شغل های پررونق حالا به لطف تکنولوژی در دسترس مردمی بسیار بیشتر از تمام نقاط دنیا قرار دارند. برخلاف چند دهه قبل، بسیاری از کمپانی های امروز دیگر محدودیتی ندارند که کارمندان و کارگرانشان را در یک مکان متمرکز کنند. چه جنبش های سیاسی گلوبالیستی بر مناسبات ج هانی حاکم شوند، چه نه، چیزی که اصطلاحا Globalization 4.0 می نامند، اجتنابناپذیر خواهد بود. یعنی رفته رفته نیاز به حضور و تجمع فیزیکی کارکنان یک سازمان کم رنگ تر خواهد شد.
در چنین شرایطی، امنیت شغلی اینطور به خطر می افتد که افراد دیگر نمی توانند با اتکا به مهارت هایی محدود برای تمام عمر درآمدزایی کنند. شغل ها هر لحظه توسط افرادی از هر نقطه جهان و شغل هایی جدیدتر تهدید می شوند. بدیهی است که یکی از واکنش های قابل پیش بینی به این اوضاع جنبش هایی ضد گلوبالیستی و ملی گرابانه باشد که نمونه هایی از آن را همین حالا هم در کشور های غربی دیده ایم. اما این خیال که بتوان این تغییرات بنیادی در روابط شغلی دنیا را با اعمال قوانین و سیاست هایی محدود کرد، خیالی پوچ است و جوامعی که به این سمت حرکت کنند، فقط خودشان بازنده خواهند بود.
اما راه حل درست را خود این کمپانی های بینالمللی در اختیار ما گذاشته اند: آن ها سال هاست که در استخدام به دنبال نشانه هایی هستند که ثابت کند فرد توانایی آموزش دادن خود برای مهارت های جدید را دارد. برای مثال، برخلاف نقدهای متداول به مدرک گرایی، بسیاری عقیده دارند که تاکید شرکت ها روی مدارک دانشگاهی افرادی که استخدام می کنند ناشی از این است که مدرک نشان می دهد افرادی که از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند، آموزش پذیر تر هستند. پژوهش ها نشان می دهند افرادی که دانشگاه را در سال های پایانی رها می کنند، نسبت به کسانی که مدرک می گیرند، به طور قابلتوجهی از لحاظ شغل و دستمزد وضعیت پایین تری خواهند داشت؛ در واقع وضعیت شغلی آن ها به طور میانگین برابر با افرادی خواهد بود که اصلا دانشگاه نرفته اند. دلیل این است که گرفتن مدرک، به این معنی که فرد می تواند در مدتی کوتاه از پس وظیفهی «یاد گرفتن» بر بیاید، مهم است؛ نه خود مهارت هایی که فرد در هنگام تحصیل آموخته. در حقیقت رها کردن دانشگاه حتی شاید نکته ای بسیار منفی باشد، چرا که می تواند نمایانگر آموزش پذیر نبودن فرد باشد.
این روند را می توان با ظهور اینترنت و ابزارهای آموزش رایگان بهتر مشاهده کرد. بسیاری از کمپانی ها حالا به استخدام افرادی روی آورده اند که بدون تحصیلات دانشگاهی و به طور خودآموز مهارت های لازم را از راه اینترنت کسب کرده اند. این یک سیگنال فوقالعاده است برای کمپانی ها که فرد ایده ال خود را بیایند. در دنیایی که شغل ها توسط شغل هایی جدید از سرتاسر دنیا تهدید می شود، سرمایهگذاری شرکت ها روی کارکنان خود تنها در صورتی موجه خواهد بود که آن ها بتوانند در مدتی کوتاه و با کمترین هزینه ممکن به تنهایی از پس یادگیری مهارت های جدید بربیایند.
می توان از این روند که شرکت ها در بازار سال هاست در پیش گرفته اند، برای اصلاح آموزش استفاده کرد. بر خلاف سیستم های آموزشی قدیمی که هدفشان تربیت متخصص و تکنسین در حوزه های مختلف است، برای آمادگی در برابر موج جدید جهانیشدن، افراد باید خود «آموزش» را آموزش ببینند، نه مهارت ها را. این هم از شگفتی های پیشرفت است که زمانی تخصصی شدن کارها حوزه مهارت افراد را کوچکتر می کرد، اما حالا تخصصی تر شدن به معنی گسترده تر شدن حوزه مهارت های فردی است. هر فرد باید این توانایی را داشته باشد که در سرتاسر دوران حرف های معلم یا مربی خودش باشد. نه این که منتظر بماند تا مدرسه ای یا دانشگاهی او را برای مهارت جدید آماده کند؛ یا دولتی از به وجود آمدن شغل های جدید جلوگیری کند.
ارسال نظر