|

بهره‌وری، حلقه مفقوده اقتصاد ایران

اقتصاد بهره‌وری، حلقه مفقوده اقتصاد ایران

براساس آمار بانک مرکزی، در سال‌های ۹۶، ۹۷ و ۹۸ هر سال تولید ناخالص به‌دست آمده در اقتصاد ایران نسبت به نیروی کار به کار گرفته شده کاهش یافته که به‌معنی کاهش بهره‌وری نیروی کار است.

همچنین شاخص بهره‌وری نیروی کار در بخش صنعت پایین‌تر از همین شاخص در بخش کشاورزی بوده است. هادی حق‌شناس که یک دوره در مجلس هم حضور داشته، با اشاره به نقش مدیریت بهینه در ارتقای بهره‌وری اظهار می‌کند: «ارتقای بهره‌وری به‌معنای استفاده بهینه از نیروی کار و سرمایه برای تولید یک کالا یا خدمت است. این استفاده بهینه باید به‌نحوی باشد که به‌سرعت خود را با بهبود کیفیت و کاهش نرخ تولیدات نشان دهد؛ بر همین اساس می‌توان گفت رشد بهره‌وری در گرو یک مدیریت درست و اصولی برای صرفه‌جویی در منابع و بارآوری بیشتر تولید است، به همین دلیل مدیران بیش از هر مقام دیگری در عدم رشد بهره‌وری، تاثیرگذار بوده‌اند.» متن کامل گفت‌وگوی صمت با این کارشناس اقتصاد را در ادامه می‌خوانید.

بهره‌وری شاخص مهمی برای برنامه‌‌ریزی‌‌ها بر پایه رشد اقتصادی محسوب می‌شود. باتوجه به شرایط روز رشد شاخص بهره‌وری چگونه خواهد بود؟

بنا بر آمارهایی که جسته و گریخته منتشر می‌شوند و جهت‌گیری‌های فکری در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور باید تصریح کنم همچنان بیشتر توجه دستگاه اجرایی به مسائل و شرایط عمومی است تا شرایط اختصاصی و ویژه هر بخش. در موارد گوناگونی شاهد بوده‌ایم که برای انتصاب مدیران به‌جای آنکه توانایی‌ها و تخصص آن مدیر را مد نظر قرار دهند، فردی را انتخاب می‌کنند که در یک کلام آدم خوبی است؛ حال آنکه خوب بودن افراد هر قدر مهم باشد، برای توسعه اقتصادی کافی نیست و برای این امر نیاز به افراد ماهر داریم. هرچند من فکر می‌کنم تن دادن به تضادی خودساخته که میان تعهد و تخصص دست به انتخاب می‌زند، اشتباه است و نباید در این دام افتاد، اما چنانچه وسواس بیشتری به خرج داده شود می‌توان آدم‌های خوبی را که همزمان متخصص و متعهد هستند، برای مدیریت اقتصادی کشور انتخاب کرد و همزمان هر دو مولفه عمومی و فنی افراد را برای انتخاب سمت‌های‌شان در اولویتی برابر قرار داد. لازم به تاکید می‌دانم که منظورم از مهارت تنها یک مدرک تحصیلی یا فارغ‌التحصیلی از دانشگاهی معتبر نیست؛ گرچه اینها هم مهم هستند، اما منظور من از متخصص، فرد حاذقی است که می‌تواند در مواقع بحرانی و توفانی، با اتخاذ تصمیمات درست، بار مشکلات را کم کند و هر جایی که ممکن بود، حداکثر استفاده را برای رشد کشور مدنظر داشته باشد.  به‌عنوان جمع‌بندی باید گفت حلقه گمشده اقتصاد ایران در چند دهه گذشته، باتوجه به وضعیت مدیریتی بنگاه‌های اقتصادی، بهره‌وری بوده و هست و سرآغاز عدم توفیق دولت‌ها در دستیابی به اهداف چیزی جز ناتوانی مدیران منصوب نبوده است.

هرچند برخی از بنگاه‌های بزرگ و به‌اصطلاح ابربنگاه‌ها سود فراوانی در این سال‌ها به‌دست آورده‌اند، اما همچنان روند رشد بهره‌وری سرمایه نیز مأیوس‌کننده است. چه چیزی مانع رشد بهره‌وری سرمایه در ایران است؟

از آنجایی که اقتصاد ایران در بخش سرمایه (اعم از تامین، تجهیز و حتی جذب آن) دچار مشکل است، نمی‌توانیم استفاده بهینه‌‌ از سرمایه‌های موجود داشته باشیم، به همین دلیل گاهی مشاهده می‌کنیم در ساختمانی بهترین تجهیزات بیمارستانی و پزشکی نصب شده، اما چون مدیری باکیفیت در رأس آن مجموعه نیست، نمی‌تواند نیروی انسانی لازم، یعنی پزشک، پرستار و بهیار را جمع کند و به همین دلیل این سرمایه‌ها حداقل استفاده را دارند و گاه حتی بلااستفاده می‌مانند.

با اینکه وضعیت کشور از ابتدای دهه ۹۰ نامناسب بوده، رشد بهره‌وری نیروی کار بیش از دیگر عوامل تشکیل‌دهنده بهره‌وری بوده است. می‌توان به این روند ادامه داد؟

اگر رشد اقتصادی کافی در کشور اتفاق نیفتد، رشد بهره‌وری نیز کوتاه‌مدت و مقطعی خواهد بود. با این همه باید توجه داشت در این سال‌ها، نیروی کار اعم از کارگر تا مهندس که می‌توانستند تولید استاندارد را انجام دهند افزایش درآمد نداشتند. منظور از افزایش درآمد تنها دستمزدها نیست. هنگامی‌که بنگاهی دچار رکود می‌شود، سود آن کم می‌شود و صاحب بنگاه نیز مبالغی را که به‌عنوان پاداش به کارکنان می‌پرداخت، دیگر نمی‌پردازد یا با تمام توان مقابل افزایش دستمزدها می‌ایستد. این بیشتر محصول رکود تورمی حاکم بر اقتصاد است. افزایش بهره‌وری نیروی کار، مولفه تعیین‌کننده‌ای در یک اقتصاد است و ارتقای این شاخص در گرو مهارت‌آموزی نیروی کار، استفاده از ابزار و فناوری روز و مدیریت بهینه بنگاه است.

شاخص‌های مختلفی در زمینه نرخ بهره‌وری ایران مطرح شده‌اند. شما عملکرد دولت‌ها را در کدام بخش از عوامل مختلف بهره‌وری موفق‌تر می‌دانید؟

هرچند در مجموع عملکرد دولت‌های ایران در ارتقای بهره‌وری مناسب نبوده، اما اگر به جزئیات توجه کنیم، مشاهده می‌کنیم اقتصاد ایران بیش از هر چیزی به سرمایه‌های فیزیکی و فناوری توجه جدی دارد؛ به‌عبارت ساده‌تر هرچه ارتقای بهره‌وری عوامل انسانی مانند نیروی کار که از اثرگذارترین عوامل بهره‌وری کل عوامل تولید است، مورد بی‌توجهی دولتمردان قرار می‌گیرد، استفاده از سرمایه‌های فیزیکی با وسواس دنبال می‌شود.  می‌توانیم این‌طور ادعا کنیم که در ایران همواره دولت‌ها در تلاش بوده‌اند که به هر نحوی، سرمایه سخت‌افزاری را ایجاد و آن را حفظ کنند، به همین دلیل با یک مقایسه ساده می‌توانیم مشاهده کنیم که یکی از بهترین سایت‌های کامپیوتری نهاد‌های اجرایی جهان را ایران دارد یا به‌طور مثال لوکس‌ترین و پهناورترین ساختمان‌ها و گاه برج‌های کشور نیز به دولت تعلق دارد و به‌تعبیری دولت برایش مهم است که مدیرانش در چه فضایی کار می‌کنند.

حتی اگر کمی دقیق‌تر به وضعیت کلان کشور بنگریم، خواهیم دید که ما در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، خطوط ریلی، فرودگاه و بنادر فراوانی ساختیم و جزو کشورهایی هستیم که بیشترین تعداد فرودگاه را به‌نسبت کلانشهرهای خود دارد؛ یعنی چنان به توسعه سخت‌افزاری توجه شده که میزان فرودگاه‌های کشور به‌مراتب بیش از نیاز برای سفرهای هوایی است، به‌همین دلیل باوجود اینکه ۶۰ فرودگاه در ایران ساخته شده، تمامی برآوردها گواهی می‌دهند تنها ۵ فرودگاه، آن هم با اغماض، توجیه اقتصادی دارند و مابقی این سخت‌افزارهایی که زیر فشار تحریم و جنگ منابعش تامین شده، با حداقل ظرفیت کار می‌کنند.به این اعتبار می‌توانیم تاکید کنیم که در زمینه توسعه سخت‌افزاری، دولت‌های ایران، با تمام توان و بدون هیچ محدودیتی اقدام به برنامه‌ریزی کردند، در حالی که تحریم‌ها به‌شدت درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز ایران را محدود کرد. در چنین شرایطی کسری بودجه دولت امری بدیهی است. در هر صورت برای سخت‌افزار کشور اغلب بودجه کافی اختصاص داده می‌شود و در هر شرایطی پروژه‌هایی کلان به بهره‌برداری می‌رسند.

برخی‌ها نیز از استفاده حداقلی از همین سخت‌افزارهای موجود گله دارند. واقعا توسعه سخت‌افزاری کشور قابل‌اعتنا بوده است؟

حرف من این بوده که در توسعه سخت‌افزاری کشور نسبت به دیگر عوامل بهره‌وری موفق‌تر عمل شده، وگرنه نکته‌ای که شما گفتید نیز کاملا درست است. در واقع ما از امکانات موجود در کشور هم به‌درستی و با حداکثر امکان استفاده نمی‌کنیم و همین نکته تبدیل به عامل کاهنده نرخ رشد بهره‌وری کشور می‌شود. منظور من عملکرد مناسب در قیاس با کشورهای موفق نبود، بلکه صرفا این عامل را با دیگر عوامل مقایسه کردم. متاسفانه ما در استفاده از سرمایه‌های موجود و منابع انسانی کشورمان، بی‌برنامه عمل می‌کنیم و به همین دلیل دیده می‌شود که دیگر کشورها بیش از ما برای نیروی انسانی ماهر یا نخبه ایرانی برنامه دارند. باید توجه کنیم تحریم‌های ظالمانه ضربات سنگینی را به پیکر اقتصاد ایران وارد کرد که یکی از آنها، استفاده حداقلی از بنگاه‌های اقتصادی و تولیدی کشور است. آمار منتشرشده نشان می‌دهد دست‌کم نیمی از توان بالقوه تولید، بالفعل نمی‌شود که این امر ناشی از کاهش سرمایه‌گذاری و دیگر مسائل است، اما این امر نشان می‌دهد در ایران بهره‌وری از بنگاه‌های موجود در پایین‌ترین سطح ممکن قرار دارد. فرقی هم نمی‌کند که این بنگاه اقتصادی، محل تولید فولاد، آلومینیوم، سیمان یا خودرو باشد یا اینکه یک آزادراه یا فرودگاه؛ این زیرساخت‌ها با هزینه‌های گاه گزاف برای کشور فراهم شده‌اند که چون به‌طور کامل استفاده نمی‌شوند، سودی هم برای رشد اقتصادی یا رشد اشتغال کشور ندارند.

با این حساب همیشه اهدافی که برای ارتقای این بخش در نظر گرفته می‌شود با میزانی که در عمل محقق می‌شود، فاصله زیادی دارد. اهمیت این مولفه در اقتصاد ایران چیست؟

من اگر بخواهم به عوامل و مولفه‌هایی که در اقتصاد ایران به اندازه کافی موردتوجه قرار نگرفته‌اند، اشاره کنم، بی‌شک بهره‌وری جزو مثال‌های اصلی خواهد بود. بهره‌وری به‌واقع حلقه مفقوده اقتصاد کشور ما است و باوجود تاکید موکد بر ارتقای این مولفه در ۶ برنامه پنج‌ساله توسعه، هنوز تا رشد کامل بهره‌وری در کشور فاصله زیادی باقی مانده است. اهمیت بهره‌وری به‌حدی نیست که تصور کنیم مدیران کشور از آن مطلع نیستند؛ وقتی پس از ۳۰ سال برنامه‌نویسی در کشور، از مجموع ۸ درصد رشد هدف‌گذاری شده برای تولید ناخالص داخلی، ۲.۵ واحد آن ناشی از ارتقای بهره‌وری هدف‌گذاری شده، یعنی مسئولان کشور به‌خوبی از نقش چشمگیر این مولفه در ایجاد رشد پایدار باخبر بوده و هستند. مشکل این است که هنوز توفیقی در عملیاتی کردن آن دیده نشده است.

تحریم‌ها، ابزاری است ازسوی ایالات متحده که به‌اصطلاح کشورهای غیرهمسو با خود را تنبیه کند. یکی از عوارض این سیاست، سلب توان استفاده از همه ظرفیت‌های موجود در اقتصاد کشورها است. می‌توان ادعا کرد باوجود اهمیت این مسئله به‌خوبی از سرمایه‌های کشور اعم از سخت‌افزاری تا نرم‌افزاری، برای توسعه و آبادانی استفاده نمی‌شود؟

بله؛ کاملا با شما موافق هستم و نه‌تنها کسی نمی‌تواند ادعا کند که در ایران از سرمایه‌های سخت‌افزاری موجود حداکثر استفاده صورت می‌گیرد، بلکه بر عکس، همه اتفاق‌نظر دارند که بخش مهمی از این سرمایه‌ها بدون هیچ استفاده‌ای، به امان خدا رها شده‌اند. من فکر می‌کنم برای پاسخ به این سوال، باید ببینیم سرمایه‌های موجود در دست چه کسانی است و متولی آنها کیست؟ به‌عبارت ساده‌تر دلیل اینکه از این سرمایه‌ها به‌خوبی استفاده نمی‌شود، وجود مدیران ناتوانی است که امکان مدیریت بهینه منابع کشور را ندارند.

مثالی هم برای این نکته دارید؟

در این باره می‌توانیم مثال‌های فراوانی بیاوریم. همین تغییرات پی در پی دولت سیزدهم در سطوح ارشد مدیریت اقتصادی حکایت از بی‌ثباتی دارد. بگذارید با مثالی مشخص‌تر مسئله را باز کنم. وزارت آموزش و پرورش از بزرگ‌ترین و راهبردی‌ترین وزارتخانه‌های ایران است که از وقتی ابراهیم رئیسی سکان امور را به‌دست گرفته، دو سرپرست و یک وزیر را به خود دید. این تغییرات پیاپی و ناتوانی در توافق بر سر یک گزینه میان مجلس و دولت، در دورانی که قدرت به‌اصطلاح «یکدست» شده پیش از هر چیز نشان می‌دهد در این وزارتخانه حیاتی، مدت‌هاست توجهی به ارتقای بهره‌وری در حوزه آموزش عمومی نمی‌شود، زیرا مسئله تعیین وزیر هم به کلافی سردرگم برای دولتمردان و مدیران این وزارتخانه تبدیل شده است.

به نقش مدیران اقتصادی در عدم تحقق اهداف بهره‌وری اشاره کردید. یک مدیر چگونه می‌تواند مانع رشد بهره‌وری شود؟

واقعیت این است که ارتقای بهره‌وری به‌معنای استفاده بهینه از نیروی کار و سرمایه برای تولید یک کالا یا خدمت است. این استفاده بهینه باید به‌نحوی باشد که به‌سرعت خود را با بهبود کیفیت و کاهش نرخ تولیدات نشان دهد؛ به‌عبارتی می‌توانیم بگوییم رشد بهره‌وری در گرو یک مدیریت درست و اصولی برای صرفه‌جویی در منابع و بارآوری بیشتر تولید است، به همین دلیل مدیران بیش از هر مقام دیگری در عدم رشد بهره‌وری، تاثیرگذار بوده‌اند. مثلا ما بارها مشاهده کرده‌ایم که دولت‌ها بدون هیچ توضیحی مدیران بنگاه‌های بزرگ کشور را عزل و فردی دیگر را نصب می‌کنند. عرف است که دولت چنانچه می‌خواهد در میان وزرا یا رؤسای نهادهای اصلی چون سازمان برنامه تغییری انجام دهد، توضیحی برای عموم بدهد، اما برای مدیران اقتصادی چنین تشریفاتی هم وجود ندارد و دولت به‌راحتی این تغییرات را انجام می‌دهد. انتظار می‌رود هنگام تغییرات مدیریتی توضیح داده شود که مدیر تازه منصوب‌شده چه توانایی‌هایی داشته که از نظر مدیران ارشد کشور، لایق ارتقا است.

برخی این را به رویکرد ایدئولوژیک نظام تصمیم‌گیری نسبت می‌دهند و می‌گویند از ابتدای انقلاب توجه به مسائلی جز تخصص و توانایی پررنگ‌تر شده است. مشکل از کجاست؟

من کاری به صحبت‌های دیگران ندارم و هر کس خودش بهتر می‌تواند مواضعش را تبیین کند، اما نمی‌توان نادیده گرفت که در تعیین مدیران و رؤسای بخش‌های مهم گاه شرایط عمومی فرد را بیشتر لحاظ می‌کنند تا توانایی و تخصص او را. هنگامی‌که مدیران بنگاه‌های بزرگ و مادر تولید از میان افرادی انتخاب می‌شوند که بیش از هر چیز افکار مطلوب سیستم را دارند، در بررسی اهلیت و توانایی آن مدیر، تردید ایجاد می‌شود و همین سبب می‌شود مدیران در جایی قرار بگیرند که واقعا جای آنها نیست. به‌باور من اگر دلایل عدم ارتقای بهره‌وری در کشور را به‌طور ریشه‌ای بررسی کنیم، در نتیجه آن به عامل «مدیریت ناتوان» می‌رسیم. برای فهم بهتر چرایی بهره‌وری کمتر از انتظار در ایران یک مثال ورزشی می‌زنم. امروز در ورزش کشور ما بازیکنان و مربیان زیادی که خارجی هستند به فعالیت می‌پردازند و به‌طور کلی استفاده از شهروندان دیگر کشورها در ورزش ایران، به امری پذیرفته تبدیل شده، اما حتی نمی‌توانیم تصور کنیم که مدیران خارجی موفق به ساختار مدیریتی اقتصاد ما راه پیدا کنند./روزنامه صمت

کدخبر: 299094 امیرعباس آذرم وند

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین