|

اقتصاد ایران رو به احتضار است

اینکه کشور به‌سوی ثبات می‌رود یا خیر، قبل از هر چیز نیاز به توضیح مفهوم ثبات اقتصادی وجود دارد. ثبات را اگر ثابت ماندن شرایط موجود در نظر بگیریم، ثبات یادشده از نظر مسئولان، معنی نمی‌دهد چون وضعیت فعلی نامطلوب و حتی نگران‌کننده است.

یک عضو هیات‌علمی دانشگاه امام صادق(ع) درباره کاهش رشد نقدینگی و تورم به صمت می‌گوید: «تورم اگر ناگهان به صفر درصد هم برسد، هرچند یک اتفاق خوب و مهم است، اما به خوشبختی مردم منجر نمی‌شود. مزدبگیر ایرانی که در ۵ سال گذشته تورم‌های فزاینده را تجربه کرده و در این مدت هرگز قدرت خریدش متناسب با افزایش هزینه‌ها بالا نرفته، همین امروز هم با مشکلات اقتصادی مواجه است و اگر تورم هم از بین برود، باز هم مشکل خواهد داشت. دولت اگر تورم را به صفر هم برساند (که البته چنین چیزی نه مطلوب است و نه ممکن) باید به فکر وضعیت بهبود معیشت باشد.»

کامران ندری، کارشناس حوزه پولی، در ادامه درباره الزامات بهبود وضعیت اقتصاد، تاکید کرد: «باید در ارائه آمارهای مربوط به کاهش نسبی رشد نقدینگی یا تورم عجولانه رفتار کرد و همه موارد را به‌عنوان دستاورد جلوه داد. حال اقتصاد ایران خوب نیست. پس اگر درمان موثری پیدا نمی‌شود، لااقل القا نکنیم که مسکن، درمان بیماری است. من معتقدم شانس هم مهم است و ممکن است یک بیمار رو به مرگ هم ناگهان حالش خوب و معجزه شود. در این وضعیت اگر اقتصاد ایران بتواند بر بیماری غلبه کند، از نظر من بیش از اینکه عملکرد هر دولتی باشد، ناشی از معجزه الهی است.» متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

این روزها بانک مرکزی در گزارشی اعلام کرده که نرخ رشد نقدینگی به ۲۷ درصد کاهش یافته است. برخی این امر را در کنار کاهش تورم در آمارهای مرکز آمار، حرکت به‌سمت ثبات اقتصادی می‌دانند. به‌نظر شما آیا اقتصاد ایران به‌سمت ثبات حرکت می‌کند؟

اینکه کشور به‌سوی ثبات می‌رود یا خیر، قبل از هر چیز نیاز به توضیح مفهوم ثبات اقتصادی وجود دارد. ثبات را اگر ثابت ماندن شرایط موجود در نظر بگیریم، ثبات یادشده از نظر مسئولان، معنی نمی‌دهد چون وضعیت فعلی نامطلوب و حتی نگران‌کننده است. ثبات در درون خود، یک نرخ هدف دارد که با دستیابی به آن می‌توان ادعا کرد که اقتصاد به وضعیت پایداری رسیده است. متاسفانه اغلب از بیان این نرخ هدف خودداری می‌شود.

در جهان برای نرخ تورم چه نرخی را به‌عنوان نرخ هدف در نظر می‌گیرند؟

در جهان امروز، وقتی در کشورهای پیشرفته یا در حال پیشرفت، از ثبات قیمت‌ها و بازارها صحبت می‌شود، پیش از هر چیز به‌معنای آن است که یک نظام سیاسی تصمیم گرفته تا نرخ تورم را به‌اندازه نرخ جهانی آن که کمتر از ۵ درصد است، کاهش دهد. بیان حرکت به‌سمت ثبات، چیزی جز این نیست که سیاست‌گذاران قصد دارند کشور را به‌سمت کاهش نرخ تورم در کانال یک تا ۵ درصدی ببرند. اینکه برای هر کشور چه نرخی معقول است، وابسته به این است که وضعیت آن کشور چگونه است، اما در هر حال، نرخ تورم هدف باید کمتر از ۵ درصد باشد.

چقدر این هدف‌گذاری درباره ایران امروز صدق می‌کند؟

در این‌باره اظهارات مختلفی مطرح می‌شود که من ترجیح می‌دهم صحبت‌های سیاست‌گذار پولی یا همان بانک مرکزی را مبنا قرار دهم. این نهاد در ابتدای سال، هدف‌گذاری کنترل نرخ تورم را رسیدن به نرخ ۳۰ درصدی اعلام کرده، هرچند در این هدف‌گذاری مشخص نکردند که منظور آنها تورم نقطه به نقطه است یا سالانه و بحث‌های فنی و تخصصی که در رابطه با آن مطرح بود و در نهایت هم، به‌طوررسمی جواب نگرفتند.به هر روی، رئیس کل بانک مرکزی در ادامه باز هم هدف خود را تورم ۳۰ درصد و رشد نقدینگی ۲۵ درصدی اعلام کرد. پس در واقع، مفهوم تثبیت اقتصادی در ایران معنای متفاوتی از جهان دارد. در حقیقت، هدف‌گذاری مطلوب سیاست‌گذار در ایران از حداکثر هدف‌گذاری سیاست‌گذاران جهان (تورم ۵ درصد) ۶۰۰ درصد بیشتر است.

نمی‌توان گفت چنین هدفی در بیشتر کشورهای جهان به‌معنای بحران است؟

دقیقا همین‌طور است. رسیدن تورم در امریکا یا آلمان به حدود ۱۰ درصد منجر به اتخاذ تصمیمات جدی در آن کشورها شد و اگر تورم به ۳۰ درصد برسد، احتمالا بحران سیاسی و اجتماعی آنها را در بر خواهد گرفت.

شما رسیدن به این هدف را تا چه اندازه می‌توانید حرکتی مثبت بدانید؟

از نظر من و فکر می‌کنم بسیاری از افراد و کارشناسان، تورم ۳۰ درصدی حتما بهتر از تورم ۶۰ درصدی است، اما هرگز رسیدن به تورم ۳۰ درصدی را توفیق نمی‌دانم. چراکه وقتی می‌گوییم تورم ۶۰ درصدی به ۳۰ درصد رسیده، از افزایش بهروزی مردم سخن نمی‌گوییم، بلکه فقط اعلام می‌کنیم که مردم با سرعتی کمتر دچار فقر و تنگدستی می‌شوند. مردم برای اینکه گشایش در امور را حس کنند، نباید شتاب مشکلات‌شان کم شود، بلکه باید راه‌های بهبود اوضاع را برای‌شان باز کرد. فراموش نکنیم که جهان امروز مدت‌ها است وارد مرحله ریشه‌کن‌سازی فقر شده است.

از یک طرف، رئیس کل بانک مرکزی «تثبیت» شرایط و سیاست‌های انقباضی را ضروری می‌داند و از سوی دیگر، برخی حذف قیمت‌گذاری را مطرح می‌کنند که سیاستی انبساطی است. پارادایم حاکم بر این سیاست‌های کلان چیست؟

به‌طورمثال، اکنون رکورد دو سرعت در جهان حدود ۹ ثانیه است و ایران در این رشته ضعیف است. بنابراین رئیس فدراسیون دوومیدانی اگر یک ایرانی در ۵ دقیقه این مسیر را طی کند، نمی‌تواند ادعا کند که موفقیتی حاصل شده است. تورم ۳۰ درصدی در این حد نسبت به استانداردهای امروز جهان، ناچیز است.از سوی دیگر، ساختار اقتصاد سیاسی ایران به‌گونه‌ای است که نمی‌توان تنها از مسئولان بانک مرکزی انتظار چندانی داشت.

به هر حال شاهد بودیم که در سال ۱۴۰۰ یکی از مهم‌ترین وزرای اقتصادی، وعده تک‌رقمی شدن تورم تا پایان ۱۴۰۰ را داد. این وعده‌ها را چطور تعبیر می‌کنیم؟

ساختار اقتصاد سیاسی ایران به وضعیتی دچار شده است که امکان تک‌رقمی شدن نرخ تورم وجود ندارد و کسانی که این وعده‌ها را می‌دهند، در هر جایگاهی که باشند، در بهترین حالت خاک به چشم حقیقت می‌پاشند.هر نگاهی که به وضعیت فعلی داشته باشیم، تورم بیماری قدیمی اقتصاد ایران است و در تمام سال‌های گذشته تجربه شده است. حتی در بهترین سال‌ها در دوره دولت اصلاحات نیز، نرخ تورم تک‌رقمی نشد. در طول اقتصاد ایران، تنها ۴ بار این اتفاق افتاد و نرخ تورم تک‌رقمی بود که بیش از اینکه اصلاحات اقتصادی مسبب آن باشد، شرایط آن را محقق کرد. در ساختار فعلی، بعید است تورم تک‌رقمی شود و باید نگران افزایش بیشتر آن بود. امروز هدف تعیین‌شده برای نرخ تورم ازسوی سیاست‌گذار پولی کشور ۳۰ درصد است و یک دهه پیش میانگین نرخ تورم ۱۵ تا ۱۷ درصد بود. پس ما در بن‌بستی قرار گرفتیم که سیاست‌گذاران را هم مستاصل کرده و تورم ۳۰ درصدی را به‌عنوان دستاورد به‌حساب‌آوردن، ترجمانی از این استیصال است.به‌نظر می‌رسد رئیس کل فعلی بانک مرکزی در مقایسه با دیگر مقامات، وعده‌های بزرگ نمی‌دهد.

شما به‌عنوان عضو هیات‌علمی دانشگاه امام صادق(ع) که بسیاری از مسئولان دولتی از آن می‌آیند، بیان وعده‌های بزرگ غیرعملی را مناسب‌تر می‌دانید یا دستاورد شمردن اقدامات ناچیز را؟

طبیعی است که اگر رسیدن به تورم ۳۰ درصدی دستاورد نباشد که نیست، لااقل رئیس کل بانک مرکزی را در چشم مردم ناصادق جلوه نمی‌دهد. به‌نظر من، مشی آقای فرزین، از این بابت که به دور از شعارهای غیرواقعی، رفتار می‌کند، مشی بهتری از بسیاری مدیران فعلی اقتصاد کشور است.

فکر می‌کنید رسیدن به هدف تورم ۳۰ درصدی چقدر عملی است؟

فکر می‌کنم محقق‌شدنی است و بانک مرکزی اگر درست عمل کند و شانس داشته باشد، چنین نرخی محقق می‌شود. به هر حال، فراموش نکنید آزادسازی منابع و دارایی‌های بلوکه ایران در سایر کشورها، ولو به‌شکل فعلی برای بانک مرکزی فرصتی ایجاد کرد. بنابراین، اگر کشور با تنش‌های سیاسی یا بحران منطقه‌ای مواجه نشود، من فکر می‌کنم رسیدن به تورم ۳۰ درصدی و حتی ۲۵ درصدی تا پایان سال ممکن است. در این میان، نباید مرتکب یک اشتباه بزرگ شد؛ تورم اگر ناگهان به صفر درصد هم برسد، هرچند یک اتفاق خوب و مهم است، اما به خوشبختی مردم منجر نمی‌شود. مزدبگیر ایرانی که در ۵ سال گذشته تورم‌های فزاینده را تجربه کرده و در این مدت هرگز قدرت خریدش متناسب با افزایش هزینه‌ها بالا نرفته، همین امروز هم فقیر است و مشکل اقتصادی دارد. اگر تورم هم از بین برود، باز هم دچار همین شرایط خواهد بود. دولت اگر تورم را به صفر هم برساند (که البته چنین چیزی نه مطلوب است و نه ممکن) باید به فکر وضعیت دهک‌های آسیب‌پذیر ایران که امروز تعدادشان بیش از هر زمانی است، باشد. ایران در تمام دوران تحریم تنها توانست حامیان خود را از مشکلات نجات دهد که به خصلت حامی‌پروری آن مرتبط است. کاسبان تحریم نیز از این وضعیت حداکثر سود را بردند و این عموم مردم ایران بودند که هر روز یک مشکل جدید را تجربه کردند. گفته می‌شود در سال ۱۴۰۰، حدود ۳۱ درصد ایرانیان زیر خط فقر بودند. من این ارقام را خوش‌بینانه می‌دانم و فکر می‌کنم در ۲ سال گذشته باز هم صف افراد حاضر در دهک‌های پایینی جامعه طولانی‌تر شده است. ضعف اقتصادی در خانوار که از سال ۹۰ آغاز شده، با روندی صعودی، بحرانی فراگیر را به‌وجود آورده است. امروز می‌گویند برای اینکه یک جوان بتواند مالک یک واحد مسکونی ۶۰ متری باشد، باید حداقل ۵۰ سال کار کند و حداقل دستمزد خویش را پس‌انداز کند. اگر تورم روی صفر هم بماند، باز هم باید جوان مذکور به مدت نیم قرن همه درآمدش را پس‌انداز کند. پس کنترل تورم تنها با سیاست‌هایی که رفاه عمومی و اشتغال را افزایش می‌دهد، می‌تواند به بهبود وضعیت مردم منجر شود.

برخی انتقال منابع بلوکه‌شده به قطر را یک موفقیت می‌نامند و در پاسخ به‌دلیل کاهش پول ایران، دولت روحانی و عبدالناصر همتی را متهم می‌کنند. آقای همتی نیز در یادداشتی، از آنها خواسته «شارلاتانیزم» را کنار بگذارند. در این مسئله چه کسی مقصر کاهش ارزش پول منابع مردم ایران شده است؟

به‌نظرمن، در این موضوع هم باز می‌توان تفاوت آقای فرزین با حامیان دولت را متوجه شد. او بدون برخوردهای سیاسی حقیقت را گفت و حتی توضیح داد که چه عواملی موجب کاهش ارزش منابع بلوکه‌شده ایران شده است و اینکه پولی وارد ایران نخواهد شد. به‌نظر می‌رسد رئیس کل بانک مرکزی بیش از آنکه بخواهد خودنمایی کند یا مقامات پیش از خود را متهم کند، سعی می‌کند دقیق حرف بزند.

جمهوری اسلامی در شرایطی قرار داشت که امکان نگهداشتن دلاری منابع خویش را نداشت. این مسئله در اختیار دولت روحانی یا دیگران نبوده و ناشی از تحریم‌هایی بوده که فدرال رزرو علیه ایران تصویب کرده بود. از سوی دیگر، ارزش وون کره نسبت به گذشته کاهش پیدا کرد که این را هم نمی‌توان به روحانی و دولت قبلی نسبت داد. پس از پایان کرونا و به‌دلیل افزایش نرخ تورم، فدرال رزرو تصمیم گرفت تا نرخ بهره را بالا ببرد. این اقدام هر زمانی که در دستور باشد، نرخ برابری دلار در مقابل ارزهای دیگر را افزایش می‌دهد. پس نه دولت روحانی نقشی در این ماجرا داشت و نه حتی دولتمردان کره‌جنوبی که بدون تورم کشور را اداره می‌کردند.

به این ترتیب نمی‌توان قصوری را به دولت وقت نسبت داد؟

نه‌تنها قصوری مرتکب شدند که اگر بخواهیم واقع‌بینانه بنگریم، کسانی دچار خطا شدند که پیش از تصمیم به افزایش نرخ بهره بانکی امریکا، اقدام به بازگرداندن منابع نکردند. همه می‌دانیم که در اردیبهشت ۱۴۰۰ شرایط برای بازگشت منابع ایران از کره و ژاپن فراهم بود و در آن زمان تمام طلب ایران به‌شکل نقدی پرداخت می‌شد. کسانی که اجازه ندادند این اتفاق بیفتد، باعث این مشکلات هستند. صریح بخواهم بگویم مقصر این وضعیت بیش از آنکه همتی باشد، دولت سیزدهم است که حامیانش به آدرس غلط دادن ادامه می‌دهند.

باتوجه به اینکه منابع بلوکه‌شده به کشور بازنگشتند و تنها برای خرید دارو و غذا می‌توان آنها را هزینه کرد، چقدر می‌توانیم این اتفاق را گشایش در نظر بگیریم؟

همان‌طوری که گفتم، از نظر اقبال، آقای فرزین خوش‌شانس بود، چون منابع در اختیار بانک مرکزی بیشتر شده است. گرچه گفته شما را هم نفی نمی‌کنم که اگر این منابع به‌شکل نقدی وارد ایران می‌شد، اثر بیشتری داشت، اما این را هم نادیده نگیریم که اقتصادی با ابعاد و مشکلات ایران، با ۶ میلیارد دلار، مشکلش حل نخواهد شد. اقتصاد ما امروز چون بیماری است که در حال احتضار است و با تزریق مسکنی، در چند ساعت پایانی عمرش حال بهتری دارد. ممکن است برخی اطرافیانش امیدوار به بهبود حال او شوند، اما این توهمی بیش نیست.از همین زاویه است که وقتی می‌گویند نرخ تورم ماهانه ایران نزدیک به صفر شده، من آن را درمان موثر نمی‌دانم، زیرا کاهش تورم یا آزادسازی منابع به این شکل باعث تغییر در چیزی نشده است. اقتصاد ایران جز این به‌اصطلاح آزادسازی، تغییر جهت خاصی نداشته که بخواهیم امیدوار شویم که جسم رنجور اقتصادی در حال غلبه بر مشکلات است. بدون تغییر در میزان سرمایه‌گذاری، رفع ناترازی بانک‌ها و حل مشکلات صندوق‌های بازنشستگی نمی‌توانیم تصور کنیم درمان موثری انجام شده است. درحال‌حاضر این منابع چون مسکن موقتی هستند که برای دقایقی شرایط را تسهیل می‌کنند. ضمن اینکه فراموش نکنیم که بنگاه‌های بزرگ صادراتی ایران به‌دلیل تحریم و تورم، مشکلات زیادی دارند و با جهش‌های نرخ ارز است که موفق به حفظ خود شده‌اند. اگر دولت بی‌احتیاط عمل کند، کنترل نرخ ارز موجب رکود این شرکت‌های بزرگ و تعیین‌کننده خواهد شد. بهتر است بی‌احتیاطی نکنیم و درباره ارائه آمارهای کاهش نسبی رشد نقدینگی یا تورم عجولانه تصمیم نگیریم و آنها را دستاورد جلوه ندهیم. حال اقتصاد ایران خوب نیست. پس اگر درمان موثری را پیدا نمی‌کنند، لااقل القا نکنند که مسکن درمان بیماری است. من معتقدم شانس هم مهم و ممکن است یک بیمار رو به مرگ هم ناگهان حالش خوب شود که معجزه است. در این وضعیت، اگر اقتصاد ایران بتواند بر بیماری غلبه کند، از نظر من، بیش از اینکه عملکرد دولت سیزدهم، آن را محقق کرده باشد، ناشی از معجزه الهی بوده است./ روزنامه صمت

 

کدخبر: 303674

ارسال نظر