آقای رئیسجمهوری با واقعیتها چه کنیم؟ (بخش نخست)
ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول
آقای رئیسجمهوری، فرمودهاید وقتی میگوییم تورم کاهش پیدا کرده، معنایش ارزانی نیست؛ یعنی کالاها آرامتر دارد گران میشود!
آقای رئیسجمهوری
خب، تا اینجای کار بخت با نویسنده یار است چون رئیسجمهوری محترم هم به وجود«گرانی» اذعان دارند، اما برای اینکه بردانش خویش بیفزایم به سراغ فرهنگها رفتم.
در فرهنگ معین نوشته بود: تورم یعنی ورم کردن یا انتشار بیرویه اسکناس بدون تناسب با پشتوانه.
در فرهنگ عمید آمده بود: آماس کردن یا آماسیدن یا بالا رفتن قیمتها و پایین آمدن ارزش پول است.
در لغتنامه دهخدا بامزهترین تعریف را پیدا کردم که خیلی شبیه شرایط ما مردم است؛ تورم، از انواع مرغان بلندپای دره نیل است که برای بهدست آوردن غذا تا دهان تمساح هم میرود و آن مرغی است که در دندانهای تمساح چینه چیند. (یادداشت بهخط مرحوم دهخدا)
تورم به زبان فرانسوی انفلاسیون (Inflation) و به زبان انگلیسی اینفلِیشِن (Inflation) است و اشاره به افزایش سطح عمومی تولید پول و درآمدهای پولی با نرخ کالاها دارد. تورم در علم اقتصاد هم بهمعنی افزایش غیرمتناسب سطح عمومی نرخ در نظر گرفته میشود. تورم، روند فزاینده و نامنظم افزایش قیمتها در اقتصاد همه جهان است.
هرچند برپایه نظریههای گوناگون، تعریفهای متفاوتی از تورم ارائه میشود، اما تمامی آنها به روند فزاینده و نامنظم افزایش قیمتها اشاره دارند و بهطور تقریبی همه معتقدند تورم به وضعیتی اطلاق میشود که سطح عمومی نرخ کالاها و خدمات در یک اقتصاد در یک دوره زمانی مشخص (بهطور معمول یکساله) بهطور مداوم و مستمر افزایش یابد. بهطورکلی اقتصاددانانی که دور و بر جنابعالی هم بسیار زیاد هستند، تورم را به لحاظ شدت افزایش سطح عمومی قیمتها به ۳ دسته تقسیمبندی میکنند:
۱- تورم خفیف و خزنده: افزایش ملایم قیمتها در طول زمان از ویژگیهای بارز این نوع تورم است که بهطور معمول رشد یکرقمی سطح عمومی قیمتها را در سال بهدنبال دارد.
۲- تورم شدید یا تازنده: سرعت رشد قیمتها شدیدتر است و نرخهای تورم بالاتر از ۱۰ درصد را اغلب تورم شدید در نظر میگیرند.
۳- تورم بسیار شدید یا ابرتورم: رشد قیمتها بسیار سریع و لجامگسیخته و بهنوعی بالاتر از ۵۰ درصد در ماه است.
البته نوع چهارمی هم وجود دارد که هیچ کس به آن اشاره نمیکند و جزو گروه سوم ماستمالی میشود؛ تورم ونزوئلایی اوج بیارزش شدن واحد پولی یک کشور است.
اما تعریفی که همه بهنوعی آن را باور دارند، بیانگر یک موضوع است: افزایش دائم و بیرویه سطح عمومی نرخ کالاها و خدمات که درنهایت به کاهش قدرت خرید مردم و نابسامانی وضعیت اقتصادی منجر میشود؛ وضعیتی که ما در یک سال گذشته و با ارز دستوری، به آن دچار شدهایم.
در تقسیمبندیهای تورم برای تورم خفیف، افزایش بین ۱ تا ۶ درصدی سطح عمومی قیمتها در سال را بیان کردهاند، برای تورم شدید، ۱۵ تا ۲۵ درصد در سال را نوشتهاند و معیار تورم بسیار شدید را ۵۰ درصد در ماه یا ۲ برابر شدن قیمتها در مدت یک سال بیان کردهاند.
علاوه بر این تقسیمبندی کلی، تورم را به دستههای کوچکتری نیز تقسیم کردهاند:
تورم پنهان: تورمی که در آن نرخ ثابت میماند اما کیفیت کمتر میشود؛ مانند وضعیت رستورانها و کباب کوبیده و نان و ماست در یک سال اخیر که با زور تعزیراتیها نرخ بهظاهر ثابت مانده و کیفیت فدا شده است.
تورم خزنده: تورمی آرام و پیوسته است که بعضی اقتصاددانان معتقدند محرکی برای افزایش درآمد است و بعضی دیگر معتقدند سبب کاهش قدرت خرید میشود اما هر دو گروه میگویند هر ۲۵ سال ۵۰ درصد منطقی است؛ نه آنکه در یک سال گذشته بعضی کالاها تا ۵۰۰ درصد افزایش نرخ داشتهاند.
تورم رسمی: تورمی که بهعلت افزایش عرضه پول ازسوی دولت بهوجود میآید؛ کاری که در عمل در دولت نهم انجام شد.
تورم ساختاری: تورمی که بهعلت افزایش قیمتها بهدلیل وجود تقاضای اضافی ایجاد میشود. در این نوع تورم دستمزدها بهدلیل وجود کمبود در برخی بخشها افزایش مییابد؛ مانند برگشتن بخشی از نیروی کار افغانستانی در یک سال اخیر که شاهد آن بودهایم.
تورم سرکش: افزایش سریع و بیحدومرز قیمتها را گویند که آثارش کاهش ارزش پول، گسستگی روابط اقتصادی و فروپاشی نظام اقتصادی است. این نوع تورم بهطور معمول پس از جنگها رخ میدهد؛ مانند افزایش نرخ ۲۵۰۰ درصدی در آلمان در سال ۱۹۲۳ (۱۳۰۲خورشیدی).
تورم شتابان: افزایش سریع و شدید نرخ است؛ بهطور مثال وقتی دولت سعی کند بیکاری را پایینتر از حد طبیعی نگاه دارد، این اقدام باعث افزایش تورم میشود.
تورم مهارشده: تورمی است که بهدلیل وجود شرایط تورمی در کشور ایجاد شده است. این شرایط بهطور معمول از فزونی تقاضای کل بر عرضه کل کالاها و خدمات پدید میآید که با فرض ثابت بودن دیگر شرایط باز هم به ازدیاد قیمتها میانجامد؛ مانند همین داستان ارز ۴۲۰۰ تومانی و نیمایی و امثال آن که خروجی همه برای مردم ارز آزاد است.
تورم فشار سود: تورمی که منشأ آن تلاش سرمایهداران برای تصاحب سهم بزرگی از درآمد ملی است.
تورم فشار هزینه: تورمی که مستقل از تقاضا تنها از افزایش هزینههای تولید ناشی میشود. مثال بارز چنین تورمی را در تمام کشورهای صنعتی غرب پس از افزایش استثنایی بهای نفت در سالهای ۱۹۷۳ (۱۳۵۲) و ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) میتوان دید.
تورم فشار تقاضا: تورم ناشی از فزونی تقاضای کل نسبت به جریان کالا و خدمات ایجاد شده در اقتصادی که همه عوامل تولید را با ظرفیت کامل بهکار گرفته باشد. هرگاه تقاضای مصرفکنندگان، دولت و بنگاهها برای کالاها و خدمات بر عرضه موجود فزونی گیرد، قیمتها در اثر این نامتعادلی افزایش خواهد یافت؛ وضعیتی که ما سالها است به آن دچار شدهایم.
تورم انتقال تقاضا: عناصر تورم، فشار تقاضا و فشار هزینه را با هم ترکیب میکند و تغییر در ساختار تقاضای کل را دلیل تورم میشمارد. هرگاه اقتصاد دچار انعطافناپذیریهای ساختاری باشد، گسترش برخی صنایع با افول برخی دیگر صنایع همراه خواهد بود و عوامل تولید را بهآسانی نمیتوان به بخشهای تولیدی انتقال داد؛ از این رو برای جذب عوامل تولید بهسوی صنایع در حال گسترش، باید قیمتهای بالاتری پرداخت شود که اکنون هر روز در بخشی از صنعت با آن روبهرو هستیم.
تورم فشار قیمت: نوعی تورم فشار هزینه که در اثر تحمیل قیمتهای بسیار گزاف ازسوی صاحبکاران اقتصادی با هدف دستیابی به سودهای کلان بهوجود میآید؛ شرایط تلخی که محتکران و سودجویان همیشه باتوجه به کمبود و نیاز مردم به جامعه تحمیل کردهاند.
تورم فشار دستمزد: نوعی تورم فشار هزینه که سرچشمه فرآیند تورم را فشار اتحادیه کارگری بر بازار کار میداند و الگوهای قدرت چانهزنی آنها برپایه متغیرهای اقتصادی قرار دارد.
آقای رئیسجمهوری
تعریف جنابعالی از تورم و شرایط نابهنجار قیمتها و درآمدهای ریالی مردم با قیمتهای دلاری و آمارهای بانک مرکزی با واقعیتهای جامعه هیچ گونه تناسبی ندارد.
این یادداشت ادامه دارد...
ارسال نظر