|

اختصاصی گسترش نیوز:

این توصیه تجاری وحشتناک را فراموش کنید

برخلاف تصور بسیاری از مردم، جمله «کار را شخصی نکن» نادرست است و ممکن است باعث نابودی یا تضعیف هر کسب‌وکاری شود.

گسترش نیوز: همه ما این نصیحت یا توصیه را شنیده‌ایم که «موضوع را شخصی نکن». مشاور برجسته مالی، دانکن کومب در مقاله‌ای که به یکی از مهم‌ترین مقالات نوشته‌شده در حوزه تجارت و کسب‌وکار تبدیل شده است توضیح می‌دهد که این توصیه در دنیای تجارت نادرست است و نتایج وحشتناکی به همراه دارد. به اعتقاد او اتفاقاً باید کار و کسب‌وکار را تا جایی که می‌شود به یک موضوع شخصی تبدیل کرد. چرا؟ برای یافتن پاسخ سوال خود با گسترش نیوز و ترجمه مقاله معروف «موضوع را شخصی نکن، یک توصیه تجاری و کاری وحشتناک است» همراه باشید.

tosietejary.jpg

اخیراً با مدیر یک شرکت تجاری گفتگویی داشتم. به‌تازگی یکی از نیروهای خوب او به رقبا پیوسته بود. آقای مدیر روی آن کارمند سرمایه‌گذاری زیادی کرده بود و زمانی طولانی را صرف آموزش و یاد دادن چم‌وخم کار به او کرده بود. خلاصه به او امیدها بسته بود. در شرکت او، همگان اذعان داشتند که آن شخص یک استعداد ناب است و آینده درخشانی برای خودش و شرکت رقم خواهد زد. استعفای او همه را شوکه کرد. مدیر شرکت آزرده‌خاطر بود و فکر می‌کرد به او توهین شده است. دست‌آخر به من گفت: خیلی ناراحتم! نمی‌دانم شاید نباید این موضوع را زیاده از حد شخصی کرده‌ام».

تعهد بدون شخصی‌سازی ممکن نیست

این همان توصیه‌ای است که همه ما آن را در فضای کسب‌وکار شنیده‌ایم. بارها شنیده‌ایم که «رفیق این فقط تجارته، این‌قدر شخصی‌اش نکن». وقتی واکنش همکار یا شرکا را نمی‌پسندیم، تضاد منافع پیش می‌آید، لحن گفتگوها تند می‌شود، قراردادی خوبی از دست می‌رود، فلان همکاری سودآور پایان می‌یابد یا بازار مطابق میل ما نیست این نوع جملات را به زبان می‌آوریم. و باید بگویم که این توصیه واقعاً احمقانه است. من حجم عظیمی از ساعات کاریم را صرف کار و کسب‌وکارم می‌کنم. درواقع بخش بیشتر زندگی ما صرف کار می‌شود و آن‌وقت به‌راحتی می‌گوییم که نباید کار را شخصی کنیم؟ مگر می‌شود چهل سال کار (بیشتر ما از بیست تا شصت‌سالگی کار می‌کنیم) را موضوعی شخصی ندانست؟ متوجه هستم که اعتقاد به این توصیه احمقانه، آرامش روانی ما را حفظ می‌کند. به‌هرحال چالش‌های کاری پایان ندارند و به‌خصوص مدیریت یک کسب‌وکار مدام احساس خطر می‌کنند بااین‌حال شخصی دیدن کسب‌وکار به‌شدت مفید است. موضوع اول به موفقیت و شادکامی ما در فضای کار مربوط می‌شود. لحظه‌ای به یکی از بزرگان کسب‌وکار و آدم‌های موفقی که آنها را الگوی خود می‌دانید فکر کنید. اتفاقاً همه آنها کار را به‌شدت شخصی کرده‌اند. از طرف دیگر کار کردن با شریک یا همکاری که کار و کسب‌وکار را شخصی نمی‌بیند چندان لذت‌بخش نیست. غیرازاین است؟ همه با ذره‌ای تعمق به این نتیجه می‌رسیم که بدون شخصی کردن کار، شانس رسیدن به موفقیت‌های چشمگیر و خارق‌العاده، ناچیز است. اگر این‌گونه فکر نمی‌کنید یک‌بار دیگر به زندگینامه بزرگان کسب‌وکار نگاهی بیندازید. قضیه به همین‌جا ختم نمی‌شود. شخصی کردن کار یک موضوع صرفاً روانشناسی نیست و فقط به افزایش رضایت شغلی محدود نمی‌شود. این نگرش واقعاً پیامدهای تجاری خوبی به دنبال دارد. کافی است به رابطه بین مدیریت و کارکنانی که خود را به کار «متعهد» می‌دانند و عملکرد نهایی آن شرکت تجاری یا کسب‌وکار فکر کنید. وقتی کار را شخصی نکنیم تعهد چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ این دو با همدیگر است که معنادار می‌شوند. و کیست که نداند که تعهد پایین مدیریت و کارکنان کسب‌وکار چقدر فاجعه‌بار است؟!

شخصی‌سازی جلوی رسوایی‌های تجاری را می‌گیرد موضوع دیگر به اخلاق مربوط می‌شود. ریشه بسیاری از مفاسد و رسوایی‌های تجاری و شرکتی همین جمله به‌ظاهر حرفه‌ای «کار را شخصی نکن» است. اگر کار شخصی باشد تعداد تقلب‌های مالیاتی، اختلاس‌ها و کم‌کارهای مربوط به امنیت کارکنان و کارگران به حداقل می‌رسد. مدیران و اعضای شرکت فقط زمانی می‌توانند مسئولیت‌های خود در مقام کنشگر اجتماعی را به انجام رسانند، نگهبان سیاره و مشتریان جوامع باشند و به رفاه و بهزیستی کارکنان خود کمک کنند که این فرضیه خطرناک را به فراموشی بسپارند. به دلایل گفته‌شده معتقدم که ما به‌عنوان مدیران کسب‌وکارها زمانی می‌توانیم مسئولیت‌های اجتماعی خود را انجام دهیم که تک‌تک امور کسب‌وکارمان را عمیقاً شخصی کنیم. فضای کاری غیرشخصی (درواقع انسان زدایی شده) تهدیدی عاجل و جدی است و همه طرفین یک کسب‌وکار را متضرر می‌کند. صدالبته که بین شخصی کردن و رعایت نکردن حدومرزها فرق بزرگی وجود دارد. و البته که عشق ورزیدن به کار نباید باعث شود که استقلال انسانی و سلامت روانی شما به خطر بیفتد. شخصی کردن کار نباید به درجه‌ای برسد که در صورت وقوع هر خطا و رخداد ناخوشایندی هویت و عزت‌نفس شما آسیب ببیند. اگر موفقیت کسب‌وکار بر هویت و کیستی شما غلبه کند خطرناک خواهد بود. خوشبختانه رسیدن به نقطه تعادل غیرممکن نیست. نه به کارزدگی و نه بی‌اعتنایی! امیدوارم در گفتگوی خود با مدیری که ابتدای مقاله از او گفتم چند نکته را به وی تفهیم کرده باشم: این شکست به آن معنا نیست که ارزش انسانی شما از دست رفته است. این اتفاق قرار نیست روند زندگی تو و کارکنانت را تعیین کند. اما احساس نومیدی همیشه هم بد نیست. از خودت بپرس چرا چنین شد؟ آیا توانستی مدیریت و نقش رهبری خود را به نحو احسن انجام دهی؟ اگر مدیر و رهبر خوبی بودی بازهم این اتفاق می‌افتاد؟ وقتش نیست که از این تجربه درس بگیری؟ کار را شخصی نکن واقعا یک جمله دلخراش است، لطفاً دیگر از آن استفاده نکنید. بله اگر کار را شخصی کنید مدت‌ها رنج خواهید برد. متناسب با فرازوفرود کسب‌وکار ممکن است ناامید و مستأصل شوید و حتی از خود بپرسید که آیا کارتان ارزش تبدیل شدن به یک موضوع شخصی را دارد؟ اما همانند همه ارزهای دیگر حیات و زندگی باید از خود بپرسید که مگر جز عشق ورزیدن به کار و زندگی راه دیگری هم هست؟ مگر در زمینه‌های دیگر زندگی دلشکسته نمی‌شویم؟ آیا این واقعیت باعث شده که به‌عنوان‌مثال خانواده خود را دوست نداشته باشیم؟ مگر در زمینه های دیگر زندگی به نومیدی نمی‌رسیم؟ البته که می‌رسیم اما دست از عشق‌ورزی به چیزها و کسانی که برایمان مهم هستند نمی‌کشیم. همه‌چیز زندگی‌ات را شخصی کن. کار هم بخش از زندگی توست.

منبع: www.forbes.com

کدخبر: 91990

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین