موانع ورود شرکتهای دانش بنیان به بورس
یک کارشناس کسب و کار نوین در ارتباط با موانع ورود شرکتهای دانش بنیان به بازار سرمایه گفت: ورود برخی کسب و کارهای نوین به بورس و تامین مالی آنها در دورانی که هیچ معیار اقتصادی برای ارزشگذاری کسب و کارها وجود ندارد، منجر به تسلط جریان خاص بر اکوسیستم و حذف بیشتر کسب و کارهای مستقل و از بین رفتن انگیزه کارآفرینی میشود.
هر چند در نگاه اول عرضه شرکتهای استارتاپی در بورس هم برای دولت و دولتمردان و هم برای فعالان این حوزه میتواند خبر خوبی باشد، اما با نگاهی دقیق تر و از درون کسب و کارهای این حوزه شاید این خبر حداقل در حد انتظار خوشایند نبوده و به جای نوید روزهای روشن، آیندهای مبهم و پر از چالش را فراهم آورد.
به طور طبیعی اگر جزء افرادی باشید که صرفاً اخبار اکوسیستم استارتاپی کشور را دنبال میکنید و به اصطلاح از دور دستی بر آتش دارید یا جزء بخشی از بدنه دولت باشید که این اقدام از دستاوردهای دوران تصدی شما لحاظ شود یا آنکه بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم از ذینفعان کسب و کارهایی باشید که قصد ورود به بورس را دارند، بیشک خبر ورود چند شرکت استارتاپی به بورس برای شما خبری بسیار خوشایند خواهد بود، به خصوص در دورانی که دولت و حاکمیت قصد دارد آن را تبدیل به دوران طلایی بازار سرمایه نماید.
حال مشکل کجاست؟ برای بررسی دقیق تر این موضوع نیاز داریم که کمی ساختار فعلی اکوسیستم استارتاپی کشور را تشریح کنیم. درحالحاضر بیش از ۸۰ درصد کسب و کارهای شناخته شده کشور متعلق به دو جریان سرمایهگذاری هستند که هر دو جریان بخش عمدهای از سرمایه خود را از خارج از کشور جذب نموده اند، حال فارغ از دغدغههای امنیتی برخی از کارشناسان که دغدغه آنها دسترسی به اطلاعات میلیونها کاربر توسط سرمایهگذاران خارجی آنها میباشد، دغدغه دیگری که در خلال سالهای اخیر همواره ذهن فعالان این حوزه را درگیر نموده است، روشهای تامین مالی و ارزشگذاریهای صورت گرفته بر روی این کسب و کارها میباشد.
هر چند طبیعی است که ارزشگذاری کسب و کارهای این حوزه نباید مشابه کسب و کارهای سنتی و صرفاً بر اساس سودآوری فعلی و میزان دارائیهای فیزیکی آنها باشد و لازم است که در محاسبه ارزش آنها به متغیرهایی مانند سرعت رشد کسب و کار و تحولاتی که در صنعت ایجاد مینمایند (که همگی به نوعی در چشمانداز جریانات مالی و سودآوری آتی آنها تاثیرگذار است) نیز توجه نمود، اما متاسفانه بخشی از سرمایهگذاران این حوزه با بیان استدلالهای فوق، در عمل به صورت تصنعی و صرفا بر اساس هزینههای بالای تبلیغات و بازاریابی نسبت به شبیهسازی این رشدها اقدام نموده و با این روش سعی کردند که ارزش کسب و کارهایی که در آن سرمایهگذاری نمودند را به صورت غیرواقعی بالا برند.
متاسفانه یا خوشبختانه در طی دو سال گذشته به دلیل فروکش کردن جو سرمایهگذاریهای نامناسب بر روی کسب و کارهای این حوزه و همزمان خروج برخی از سرمایهگذاران شناخته شده استارتاپی به دلیل فشارهای امنیتی از کشور، هر چند به ظاهر شور و اشتیاق راهاندازی استارتاپها تا حدی فروکش کرد، اما همین امر منجر به آن شد که کسب و کارهای این حوزه بجای تمرکز بر هزینه کرد سرمایههای جذب شده و توجه صرف به تبلیغات، تمرکز خود را بر خلق ایدههای جدید و بالا بردن راندمان کسب و کارهای خود معطوف نمایند، که این امر به نوبه خود تحولی بسیار مفید و خوشایند در اکوسیستم استارتاپی کشور بود.
حال دولت در آخرین سال زمامداری خود علاوه بر تمایل به رونق دادن به بورس از جنبههای مختلف اقتصادی، تمایل زیادی نیز به عرضه استارتاپها در بورس پیدا کرده تا آن را به عنوان یکی از افتخارات خود و در جهت حمایت از جوانان و کسب و کارهای نوآور ثبت نماید، فارغ از آنکه ورود برخی از این کسب و کارهای شناخته شده به بورس و تامین مالی مجدد آنها در دورانی که هیچ معیار اقتصادی برای ارزشگذاری کسب و کارها وجود ندارد، صرفاً منجر به تسلط جریانی خاص بر اکوسیستم و حذف اکثریت کسب و کارهای مستقل و از بین رفتن انگیزههای کارآفرینی آنها میشود. بیشک اگر به اهمیت این حوزه برای رشد و توسعه کشور به خصوص در نوآوری و فناوری توجه میکردیم و دیدگاهی بلندمدت داشتیم، شاید مغلوب تصمیمهای شتابزده و انحرافی نمیشدیم.
ارسال نظر