بزرگترین دشمن سرمایهگذاران بورس!
همه انسانها به طور طبیعی به راههای نرفته فکر میکنند. در بحث سرمایهگذاری، این نکته در مواردی مثل بازماندن از خرید سهام ریسکی و پربازده پیش میآید؛ اینکه شاید ادامه دادن به یک روند امتحان شده و باثبات کار درستی به نظر نیاید.
گسترش نیوز: به عقیده بسیاری از فعالان بازار، این تفکر بازماندگی میتواند یک مانع بزرگ در راه موفقیت سرمایهگذاران باشد. در ادامه، به مفهوم ترس از بازماندگی یا FOMO در سرمایهگذاری پرداخته و ریشههای شکلگیری آن را بررسی میکنیم. پس از آن، راهحلهایی برای مقابله با آن را مطرح خواهیم کرد.
ترس از بازماندن در سرمایهگذاری
ترس از بازماندن یکی از قویترین احساساتی است که در زندگی روزانه خود تجربه میکنیم. محبوبیت این اصطلاح تا حدی بود که در سال ۲۰۱۳، FOMO یا Fear of Missing Out به دیکشنری آکسفورد اضافه شد.
آیا تابهحال برای شما پیش آمده که با دیدن عکسی از دوستان خود در یک فعالیت (مانند یک مسافرت مجلل یا یک ورزش مرفه) دوست داشتید جای آنها بودید؟
این حس ترسی در شما ایجاد کرده که در یک نقطه زمانی، فرد دیگری در حال انجام کاری جذابتر از فعالیت شماست؛ این حس ترس از بازماندن نام داشته و لزوما به موارد تفریحی محدود نمیشود. بسیاری از ما، در مواردی مثل موقعیتهای شغلی و عملکرد کاری نیز به این حس دچار میشویم.
FOMO
شاید دلیل بروز این حس در سالهای اخیر، وابسته شدن اکثریت جامعه به شبکههای اجتماعی باشد. به دلیل مواجهشدن دائمی با تمامی موفقیتها و نقاط پیشرفت اطرافیان، طبیعی است که نوعی حس بازماندن را تجربه کنیم؛ این حس حتی ممکن است برای مواردی رخ دهد که علاقه چندانی به آنها نداریم. شاید شما به فعالیتهای کسبوکاری علاقه داشته باشید، اما مواجهشدن با موفقیتهای آکادمیک دوستانتان باعث میشود تا مسیر زندگی خود را یک ناکامی بهحساب بیاورید.
ترس از بازماندن یک حس ضد پیشرفت است؛ تنها باعث شکلگیری حسادت شده و از لذت بردن از زندگی فعلیتان بازمیدارد. و همه این موارد میتواند بر قدرت تصمیمگیری شما اثرات منفی داشته باشد.
یکی از بارزترین موارد رخ دادن این ترس، در استراتژیهای سرمایهگذاری افراد نمایان میشود. مدتی است که با توجه به رشد بازار بورس، بحثهای مربوط به پرتفوی افراد و سود آنها نیز رایج شده است. شنیدن اخبار سودهای شگفتانگیز دیگران نهتنها پس از مدتی آزاردهنده میشود، بلکه رضایت از روشهای سرمایهگذاری خود را کاهش خواهد داد؛ در نتیجه، ممکن است به فکر پذیرفتن روشهای دیگر یا حتی پیروی از اطرافیان خود بیفتیم (برای مثال اینکه باوجود رسیدن بازار به قلههای جدید، ریسکهای بیشتری بپذیریم).
گسترش این سوگیری
شبکههای اجتماعی، اثرات ترس از بازماندن را گسترش دادهاند. با توجه به اینکه در سال گذشته بازار رشد شدیدی را تجربه کرد، ممکن است هر فردی استراتژیهای خود را زیر سوال ببرد؛ اینکه چرا رشد پرتفوی فرد همانند رشد بازار شدید نیست.
حفظ یک پرتفوی گسترده و جامع باوجود دیدن چنین رشدها و روندهایی بسیار دشوار است. با دیدن موفقیتهای اطرافیان و حتی افراد تازهوارد این حس به ما تلقین شده که با داشتن یک پرتفوی متنوع، در حال بازماندن از سودهای هنگفت هستیم. و باید با تمرکز روی تنها چند سهم سود ده، به جریان سود بازار بپیوندیم.
در بحث سرمایهگذاری، حس بازماندگی ما توسط سوگیری اخیر نگری تقویت میشود. سوگیری اخیر نگری (Recency Bias) زمانی اتفاق میافتد که فرد در هنگام تصمیمگیری، تنها اتفاقات و نتایج اخیر را در نظر گرفته و از تصویر کلی مسئله غافل میماند.
هر میزان که بازار رشد بیشتری را تجربه میکند، فشار ناشی از این ترس نیز افزایش پیدا خواهد کرد. در این مواقع، اگر بتوانیم دید کلی خود را حفظ کنیم، به این نتیجه رسیده که حفظ یک پرتفوی حسابشده و متنوع کار عقلانیتری است؛ چراکه با این کار، تعادل میان ریسکپذیری و سوددهی را رعایت کردهایم.
اما در عین حال، یادآوری این مسئله به خودمان بسیار دشوار است؛ خصوصا هنگامی که جمعیت زیادی از سرمایهگذاران صرفا با پیروی از روند رشد اخیر بازار، سودهای هنگفتی بهدست میآورند.
مسلم است که تغییر پرتفوی خود به طور ناگهانی، برای سود بردن از رشدی که از قبل اتفاق افتاده، کار اشتباهی است. با این کار، شما سهمهایی که دارای نرخ نسبتا ثابتی بوده را فروخته و به همین دلیل، ممکن است سهمهای خود را با قیمتی پایینتر از ارزش واقعی آنها بفروشید. در کنار آن، سهمهایی که اخیرا رشد زیادی تجربه کردهاند، نسبت به ارزششان گرانتر بوده و خرید آنها با سود کمتری همراه میشود.
این نوع تصمیمات، نماینده رفتارهایی هستند که از ترس از بازماندن حاصلشده و باید از آنها دوری کرد.
تجربیات گذشته
لان جفریز، یکی از مشاوران موسسه Net Worth Advisory Group، تجربیات خود در این مسئله را در مقالهای بیان کرده است.
او توضیح میدهد که بارها با این مسئله مواجه شده است. در اواخر دهه ۹۰ میلادی، همه افراد به دنبال کنار گذاشتن پرتفویهای متنوع خود بوده و سعی داشتند به روند رشد سهمهای فناوری بپیوندند؛ چراکه در آن زمان، بیشتر سهمهای مربوط به فنّاوری و بخش IT بازدهیهای بسیار خوبی داشتند. اما همانطور که میدانید، حباب فناوری سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ باعث شد تا رکود سنگینی در امریکا صورت بگیرد.
در اواسط دهه ۲۰۰۰، همه قصد دریافت وام و سرمایهگذاری در املاک داشتند. در آن دوره خرید خانه، ترمیم و فروش آن عملی بسیار سود ده بود. همچنین باوجود اعتبارات مشابه CDO، سرمایهگذاری در این دوره بسیار رشد و درنهایت به بحران مسکن ۲۰۰۷-۲۰۰۸ منجر شد.
البته، درک این مطالب با نگاه به گذشته بسیار راحت است. در هر صورت، این اتفاقات قبلا رخ داده و درک آنها، لزوما به معنی توانایی پیشبینی اتفاقات مشابه در آینده نیست.
اما این اتفاقات به ما نشان میدهد که تغییر استراتژیهای سرمایهگذاری بلندمدت، صرفا به خاطر ترس از بازماندن و رشد کوتاهمدت دیگران، یک اشتباه بزرگ در هرکدام از حالتهای ذکرشده محسوب میشود.
منبع: تجارت نیوز
ارسال نظر