اختصاصی گسترش نیوز؛
درآمدی نجومی با کار کثیف / هم دستی کودکان کار با صاحبان سوپرمارکت
چهار راهها تبدیل به مکانی شده است که کودکان کار، در آن جا پرسه می زنند و هر لحظه احتمال دارد در صورت بی احتیاطی راننده، حادثه ای ناگوار برای آن ها رخ دهد.
این گزارش را تا انتها بخوانید و نظر خود را درباره کودکان کار بگویید.
هرکجای این شهر آلوده را که میبینیم، کودکانی درحال پرسه زدن هستند که در دستان خود، آینده را برای فروش دارند و میپندارند که با خالی شدن دستهایشان از لوازمی که دارند، در آینده پولدار خواهند شد. اما این باور غلط را کسانی در ذهنشان بارگذاری کردهاند که در واقع مسئولیت آنها را بر عهده دارند. کسانی که از کودکان بیسرپرست یا بد سرپست، باندی به وسعت تهران تشکیل دادهاند که فقط ذهنشان چیزی جز پول را نخواهد دید.
این کودکان که تعداد بالایی از آنها خردسال هستند، به گونهای زیر دست مافیای مخوف کودکان کار تربیت شدهاند که بیپروا در شهر پرسه میزنند و به سراغ هر عابر پیاده و خودروی پارک شده در پشت چراغ قرمز میروند. برایشان پیر و جوان معنایی ندارد و هرطور که هست باید مبلغی را دریافت کنند تا صاحب کار از آنها راضی باشد.
اگر نگاهی به خیابانهای شلوغ و پرحاشیه تهران انداخته باشید، کودکانی را خواهید دید که در یک دست آب پاش و در دست دیگر شیشه پاککن دارند و به سمت خودروهای پارک شده در پشت چراغ قرمز میروند. به قد و قوارهشان که نگاهی بیاندازید، متوجه خواهید شد که سن چندانی ندارند. کودکی با سن و سال اندک، به سراغ یک خودرو میرود و با آب پاشی که در دست دارد چند قطره بر روی شیشه اسپری میکند. قدش آنقدر کوتاه است که دستانش برای تمیز کردن شیشه نمیرسد و به زور این کار را انجام میدهد.
راننده خودرو با بیاعتنایی، پول خوردی را به او میدهد که فکر میکنم سر جمع به ۲هزار تومان هم نمیرسد. دستانش کوچک و سیاه است. پول را درون جیب خود میگذارد و چند لحظهای صبر میکند. کاملا مشخص که دستانش در این فصل یخ زده است. کمی که گذشت، تعدادشان به ۱۰ نفر هم رسید. کودکانی که به جای درس خواندن و همچنین خالی کردن هیجان کودکی، مجبور هستند از صبح تا بوق سگ در خیابان کار کنند تا خرج خود را درآورند.
نکته قابل توجه درباره این کودکان، این است که دختران خردسال هم درمیانشان دیده میشود. دختران کم و سن سالی که در این سن نیاز به کودکانه هایی دارند که در ذهن دخترانه خود خیال آن هارا بافتهاند. به جای داشتن عروسک در دستشان، فال و شیشه پاک کن دارند. در چهار راهها پرسه میزنند و شیشههای ماشین را پاک میکنند. سوال مهم اینجاست که چه آیندهای در انتظار این دختران است؟ محیط امن خانه کجا و خیابان کجا؟ مشاهده دختران خردسال، در چهار راهها، صحنهای اسفناک است که دل هرکسی را به درد میآورد.
سوال اساسی و مهم این است که، چه مافیای قدرتمندی، پشت این صحنههای شوم پایتخت وجود دارد که تاکنون جلوی بیگاری کشیدن از کودکان گرفته نشده است؟ روزانه شاهد افزایش تعداد کودکان کار، در جلوی ایستگاههای مترو و همچنین بیمارستانها و مراکز خرید هستیم.
کودکی فالفروش، در جلوی درب یکی از ایستگاههای مترو نشسته بود. آینده را میفروخت و خود از آیندهای که انتظارش را میکشید بیخبر. چشمانش را بسته بود و غرق در رویای کودکی به چیزهایی فکر میکرد که شاید هیچ وقت قرار نیست به آنها برسد. واضح است که از صبح تاکنون مشتری نداشته و به همین دلیل روی یک سکو نشسته و کاملا ناامید است. این را از فالهایی متوجه شدم که روی دستش باد کرده بود. چشمانش را که باز کرد، روی به من کرد و گفت « میشود یک فال از من بخری» با اینکه میدانستم این کار دردی از او دوا نمیکند، اما برای شادی دلش یک فال از او خریداری کردم اما سوالی که مدتها در ذهنم میپروراندم از او پرسیدم. چرا به این کار مشغول هستی؟ برایم از خانوادهاش گفت. از مادری که در بستر بیماری قرار دارد و توان اداره روزمرگیهای زندگی را ندارد.
به همین دلیل مجبور شده تا این کار را برای امرار معاش خانواده انتخاب کند. پدرش قبل از آنکه او و برادرش به دنیا بیایند، از دنیا رفته است. برادرش هم به همین کار مشغول است اما سر چهار راه گل فروشی میکند. نگاه کودکانه و معصومی دارد و البته کمی هم با سواد. همسایهای که در اتاق کناری آنها زندگی میکند تا حدی اعداد و ارقام را به او یاد داده است. زندگی سخت و آیندهای نا معلوم دارد.
نکته قابل توجه درباره این کودکان، که مدت کوتاهی است به جریان افتاده، مدلی از کلاهبرداری نوین است.
در این مدل از کلاهبرداری، کودک کار که عمدتا توسط مافیا اداره میشود، نکتهای را آموزش میبیند که برای آنها یک منبع درآمد سودآور و همچنین راحت است. در این مدل از شیوه کلاهبرداری، کودکان در مقابل سوپر مارکتیها ایستاده و از عابران میخواهند تا برایشان، نان، تن ماهی، بستههای حبوبات و... تهیه کنند. سپس همان بستهای که توسط عابران خریداری شده است را به سوپر مارکت با نصف نرخ میفروشند. در این صورت هم کودک کار به پول رسیده است و هم جنس مغازه دار مجدد با نصف نرخ خریداری شده است. در این صورت، مغازه دار مجدد میتواند، جنسی را که فروخته بفروشد. عدهای بر این باور هستند که چنین شیوه ای، توسط سوپرمارکتیها به این کودکان آموخته شده است اما درصد بالایی در جامعه بر این باور هستند که مافیایی قدرتمند در پشت این داستان ترسناک، نقش آفرینی میکند. بهتر است اگر قصد خرید برای ابن افراد را دارید، در جنسی که خریداری می شود را باز کرده سپس تحویلشان دهید.
پرخاشگری در این کودکان درحال رواج است. این افراد به دلایل اجتماعی که جایگاه خود را بسیار پایین میدانند، نسبت به سایر شهروندان همیشه گارد بستهای دارند. تاثیراتی که با دیدن کودکان هم و سن سال خود که در خودروهای لوکس نشسته و مشغول خوردن بستی هستند، بر روی آنها میگذارد، سبب شده است تا روحیه خود را از دست داده و نسبت به اتفاقات و بیمحلی هایی که از ما سر میزند واکنشهای خشن از خود نشان دهند. به عنوان مثال، کودکی برای تمیز کردن شیشههای خودرو به سراغ آن رفت. زمانی که از سوی راننده بیتوجهی دید، با وسیلهای که در دست داشت بر وی شیشه کوبید و فرار کرد. چنین رفتاری از یک کودک ۷ ساله طبیعی نیست.
کودکان کار علاوه بر حمایت، نیاز به روانشناسی هم دارند. البته که در جامه اصلا نباید هیچ کودک کاری وجود داشته باشد. امیدواریم روزی این مافیای قدرتمندی که پشت کودکان کار وجود دارد، نابود شود.
11
خیلی چرند گفتی خنده اوراستگفته هایت