عاقبت قصابی که موتوردزد شد!
قصاب تهرانی بعد از ۲۵ سال کار شرافتمندانه وارد باند خلافکاری شد و دست به سرقتهای سریالی زد.
۲۵ سال قصاب بود اما حالا میان دزدان و تبهکاران به صف ایستاده. از ۶ ماه پیش وارد باند خلاف شده.خلافی نه چندان سودآور. وقتی ورشکست شد تصمیم به دزدی گرفت. وقتی گوشتهای مغازه روی دستش باد کرد. او ماند و میلیاردها بدهی. مغازه را فروخت و پول طلبکارها را داد اما بدهی بیش از این حرفها بود.
جلال ۵۲ ساله میگوید در منطقه سعادت آباد قصابی داشته اما با گران شدن گوشت همه چی برایش تمام شده است.
چرا ازقصابی بیرون آمدی؟
۲۵ سال قصاب بودم. در خیابان ۲۵ متری سعادت آباد یک قصابی کوچک داشتم. با چک و سفته گوشت میخریدم و میفروختم. ولی وقتی قیمت گوشت بالا رفت من ماندم و یک دنیا بدهی. گوشتها روی دستم باد کرد. کمتر کسی خرید میکرد. به همین خاطر قصابی را کنار گذاشتم.
چطوری وارد باند سرقت شدی؟
بدهی بالا آوردم. مغازه را ۵ میلیارد فروختم. یک مغازه کوچکتر در هفت حوض خریدم. اما فایدهای نداشت. طلبکار پشت طلبکار.باید جواب مردم را میدادم. آن قصابی کوچک را هم فروختم. همان موقع بود که وارد رسته سرقت موتور شدم.
چرا موتورسیکلت را انتخاب کردی؟
شنیده بودم که موتور سود خوبی دارد.اما برای من نداشت. موتورها را به مالخر ۵۰۰ هزار تومان میفروختم اما پولی به من نداد. یک بار ۴۰ هزار تومان میداد. بار دیگر ۵۰ هزارتومان. برای فروش هر موتور هزار بار میرفتم و میآمدم.گرفتن پول موتورها سخت تر از سرقتشان بود.
فقط موتور میدزدی؟
هرچیزی میتوانم بدزدم اما کار من موتور است.
چطوری موتورها را سرقت میکردی؟
جلوی مراکز پر تردد کمین میکردم و هرجا که موتوری میدیدم که کنارش کسی نیست بر میداشتم و فرار.
در این مدت چه تعداد موتور سرقت کردی؟
حدودا ۸ موتور، که آخرین موتور را از جلوی مرکز خرید تیراژه برداشتم.
موتورها را به چه کسی میفروختی؟
به یک مالخر. که او هم به سختی پولم را میداد. من هم مالخر را به پلیس فروختم.
چرا دزدی را انتخاب کردی؟
چارهای نداشتم هم باید جواب طلبکارها را میدادم هم جواب زن و بچه ام را.
چطور دستگیر شدی؟
در کنار پاساژ کمین کرده بودم وقتی موتور دزدیدم ماموران کلانتری ۱۰۶ در خیابان مدنی دستگیرم کردند.
ارسال نظر