شکنجه نوعروس در یک زندگی نکبت بار
این بار حاضر نیستم حتی در جلسه دادگاه با همسرم روبه رو شوم چرا که تصمیم خودم را برای طلاق گرفته ام و نمیخواهم یک بار دیگر با دیدن او در جلسه دادگاه دلم به لرزه بیفتد و به این زندگی نکبت بار باز گردم و...
زن ۲۵ ساله که به خاطر شکایت از همسرش وارد اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شده بود، با بیان این که آشنایی در فضای مجازی زندگی و آینده ام را به تباهی کشید، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پنج سال قبل با خرید یک دستگاه تلفن همراه وارد شبکههای اجتماعی شدم و دوستان زیادی پیدا کردم. از این که در بستر فضای مجازی گوشهای شنوایی را برای درددل و بیان مشکلاتم پیدا کرده بودم، در پوست خودم نمیگنجیدم تا این که وارد یک گروه تلگرامی شدم که دختران و پسران مجرد زیادی در آن عضو بودند. با آن که شنیده بودم فریبکاری و چرب زبانی در پی این دوستیهای مجازی موج میزند و دختران زیادی به تباهی کشیده شدهاند اما من خودم را زرنگ تر از این حرفها میدانستم و به این موارد توجهی نداشتم. خلاصه در این گروه که روابط غیراخلاقی طبیعی بود، با پسر جوانی به نام «رهام» آشنا شدم که مدعی بود دوست دخترش با او قهر کرده است. رهام از من خواست تا آنها را با هم آشتی بدهم اما طولی نکشید که با ابراز علاقه رهام روبه رو شدم. او میگفت که در همین مدت کوتاه شیفته اخلاق من شده است و با چرب زبانی به تعریف و تمجید از من پرداخت.من هم وقتی دیدم او با طمانینه به حرف هایم گوش میدهد، درد دل هایم را شروع کردم و به او گفتم رابطه خوبی با پدرم ندارم و مادرم نیز که زنی معتاد است، با کارگری در خانههای مردم روزگار میگذراند به گونهای که آنها هیچ وقت احساسات مرا درک نمیکنند و به خواسته هایم توجهی ندارند و...
خلاصه رهام به حرف هایم گوش میداد و ادعا میکرد اگر با او ازدواج کنم مانند کوه پشتیبانم خواهد بود و یار و یاورم در زندگی خواهد شد. بالاخره با این خواستگاری تلگرامی خام چرب زبانی هایش شدم و موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم. وقتی با مخالفت پدرم روبه رو شدم، به این ازدواج اصرار کردم و پدرم نیز وقتی متوجه دل باختگی من شد به ناچار رضایت داد و من و رهام بعد از سه ماه آشنایی و روابط اینترنتی پای سفره عقد نشستیم ولی هنوز سه ماه بیشتر از مراسم عقدکنان نگذشته بود که ناخواسته باردار شدم. این درحالی بود که من برای تهیه جهیزیه ام مجبور بودم در خانههای مردم کار کنم و آنها نیز در قبال مزد کارگری لوازم زندگی ام را تامین میکردند. با این حال، به پیشنهاد همسرم جنین دو ماهه ام را سقط کردم چرا که او مخالف بارداری ام بود. در همین شرایط و درحالی که دیگر میدانستم نامزدم مرد زندگی نیست و فردی شراب خوار است که با دختران دیگر هم ارتباط دارد ولی به خاطر علاقهای که به اوداشتم، با پس انداز کارگری هزینههای عروسی را پرداختم و زندگی مشترکم را آغاز کردم اما از همان روز ورق برگشت ومن هیچ وقت روی خوش زندگی را ندیدم. رهام شبها را تا سپیده دم در کنار دوستانش به مشروب خوری میگذراند و مرا در خانه زندانی میکرد. زمانی هم که مست و لایعقل به خانه بازمی گشت، به بهانههای واهی مرا کتک میزد به طوری که مرگ را مقابل چشمانم میدیدم. او به من سوء ظن داشت و اجازه نمیداد وارد فضای مجازی شوم یا به عضویت گروههای اجتماعی دربیایم.
چند بار از او شکایت کردم ولی هر بار با دیدن او در دادگاه قلبم لرزید و سر زندگی ام بازگشتم. با این حال، هیچ گاه رفتارهای همسرم تغییر نکرد و آزار و اذیت هایش بیشتر شد به طوری که دیگر اجازه نمیدهد حتی با خانواده ام رابطه داشته باشم و... در عین حال این بار قصد سازش ندارم و حاضر نیستم او را در دادگاه ببینم. حالا هم از دختران جوان میخواهم از سرگذشت من درس عبرت بگیرند و یقین بدانند که این آشنایی و ازدواجهای اینترنتی هیچ عاقبتی ندارد و آنها این سرنوشت تلخ را دیگر تجربه نکنند. شایان ذکر است به دستور سرهنگ غلام علی مالداری (رئیس کلانتری پنجتن) پرونده این زن جوان برای بررسیهای کارشناسی بیشتر در اختیار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.
ارسال نظر